Home سخن روز آرشیو سخن روز جابجایی تقدس- رامین کامران

جابجایی تقدس- رامین کامران

سالها پیش در پاریس، مهندس جفرودی خاطره ای از اولین سال ورودش به مجلس که مقارن با دورهٔ هجدهم بود برایم تعریف کرد. گفت که طی اولین نطقش در این مجلسی که بعد از کودتای بیست و هشت مرداد شروع به کار کرده بود، دل به دریا زده بود و از مسئلهٔ نفت سخن به میان آورده بود و عبارت «نهضت ملی شدن صنعت نفت» را بر زبان رانده بود. به محض شنیدن این عبارت، دکتر موسی عمید که در عین عضویت در مجلس شورا، رئیس دانشکدهٔ حقوق نیز بود، از صحن مجلس و با لهجهٔ غلیظ آذربایجانی اش سخنران را تصحیح کرده بود و با تأکید روی صفت گفته بود «نهضت مقدّس ملی شدن صنعت نفت». این دیگر کاسهٔ صبر وکلای دستچین شده را لبریز کرده بود کار به دعوا و شکسته شدن تعدادی از میز های مجلس کشیده بود. به هر حال جلسه تعطیل شده بود و به بعد موکول، در این میان شاه هم جفرودی را خواسته بود و به او تذکر داده بود که حواسش باشد و دیگر از این زیاده روی ها نکند…

از آن جا که انگیزهٔ نگارش مقالهٔ حاضر بحث اخیر در بارهٔ عبارت «دفاع مقدس» و معنای آن است و جایگزین شدن تقدس مذهبی با تقدس سکولار، نقل داستان بالا که نمونه ایست از استفادهٔ «سکولار» از صفت مقدس، به نظرم بی مناسبت نیامد. این نوع استفاده از صفت مقدس، به انقلاب مشروطیت باز می گردد و عبارات «نهضت مقدس مشروطیت» یا «مجلس مقدس شورای ملی» برای هر کسی که نگاهی هرچند مختصر به تاریخ مشروطیت انداخته باشد، کاملاً آشناست. تصور نمی کنم پیش از انقلاب مشروطیت بتوان نمونه از این نوع استفاده یافت. همین ابتدا یادآوری بکنم که طی صحبت از تقدس، صرفاً به وجه کاربردی و ارزشی این صفت نظر دارم، نه بعد مذهبی آن به طور اخص.

پدیده در جای خود قابل توجه است و تصور نمی کنم تا کنون چندان و چنان که باید مورد اعتنا قرار گرفته باشد. طبیعی است که این مسئله، هرکس را که با تاریخ انقلاب کبیر فرانسه آشنا باشد، به صرافت مقایسه می اندازد. می دانیم که انقلابیان آن دوران سلطنت و مذهب را یک جا پس زدند و به شدید ترین شکل هم پس زدند، از جمله با دستگیری و زندان و حتی اعدام. جمهوری در آن زمان فکر جدیدی بود و غیر از ایالات متحده و سوئیس مصداقی نداشت. نگاه همه به دوران باستان بود و کنار گذاشتن پادشاهی، چنان که رومیان، قرن ها پیش انجام داده بودند، سرمشق. ترتیب سازماندهی نوین قدرت سیاسی کار آسانی نبود و چند سال طول کشید تا راه های مختلفی آزموده شود که در نهایت هیچ کدام مشکل گشا نبود و با کودتای ناپلئون ختم شد تا بعد ها از سر گرفته شود و در نهایت یک قرن بعد به نتیجهٔ مطلوب برسد.

 ولی همزمان با این امر و به دنبال قطع رابطهٔ فرانسه با کلیسای کاتولیک، این فکر هم بود که باید برای امر مذهب نیز چاره ای اندیشید. نکته این بود که انقلابیان نه فایدهٔ مذهب را مورد شک قرار می دادند و نه اعتقاد به موجودی برتر از جهان انسانی را بیهوده می شمردند، لااقل برای عوام. به عبارت دیگری در عین حمل تأثیر فرهنگی کاتولیسیسم، می خواستند از دستش خلاص شوند و برایش جایگزینی بیایند. کوشش های مختلفی در این راه انجام گشت و در اینجا هم نظر به تاریخ باستان نقش عمده بازی می کرد، از جمله با خیال درست کردن نوعی مذهب مدنی که تقدس را در خدمت سیاست قرار می داد و وفاداری به واحد و نظام سیاسی را با مقدس شمردن آنها تضمین می کرد. کوشش های متنوعی در این راه انجام شد ولی هیچ کدام به نتیجه نرسید. مردم فرانسه تمایلی به قبول این سخنان نشان ندادند و به مذهب آبأ و اجدادی خود وفادار ماندند، مذهبی که با ناپلئون به صحنه باز گشت و بعد از بازگشت بوربون ها دوباره نقش سیاسی و اجتماعی بازی کرد تا در نهایت با جمهوری سوم و بخصوص با رسمیت لائیسیته، به پس صحنه رانده شود. طی مدتی که دعوا بر سر پیدا کردن جایگزین مدنی برای کاتولیسیسم در میان بود، استفادهٔ سکولار از صفت مقدس رواج پیدا کرد و حتی می توان گفت که بعد ها هم ردش را، اگر نه در تقدیس مطلق جمهوری، لااقل در حرمت خاصی که به آن نسبت داده میشد، بازی کرد.

ولی کاربرد سکولار تقدس در ایران، در عین تمایز از گفتار مذهبی غالب که اسلامی است، در رقابت با آن نبود، قصد جایگزین کردن یکی با دیگری در کار نبود. این مقدس شماری، پشت به گفتاری الهیاتی نداشت و اصلاً ارتباطی به خدا هم نداشت. آنچه از این کاربرد نوین تقدس مراد بود، وجه قدسی کار نبود، وجه انسانیش بود به معنای حرمت بی حد و مصون شمردن از هر گونه تعرض، درست نظیر همان حرمتی که گفتار مذهبی برای مقدسات می طلبد. در این جا گفتار توجیه کننده، سیاسی و تاریخی بود و از یک سو ارزش های مدرن دمکراتیک و لیبرالی را شامل می گشت که انقلاب مشروطیت در ایران مستقر ساخته بود و از سوی دیگر وقایع تاریخی را که نام انقلاب مشروطیت گرفته بود. در یک کلام این جا سخن از تقدسی سیاسی بود، بدون ارجاع به خدا.

این امر ممکن است از دید کسانی که اعتقاد مذهبی دارند، کاربردی نابجا جلوه کند. ولی اگر مسئلهٔ بود و نبود خدا را، چنانکه عقل حکم می کند، خارج از حوزهٔ استدلال عقلانی بشماریم، دیگر نابجا نخواهد نمود. زیرا اگر از این دیدگاه به مسئله بنگریم، فقط وجه انسانی کاربرد صفت مقدس را به حساب خواهیم آورد. از این دیدگاه تفاوتی بین استفادهٔ مذهبی و غیر مذهبی از تقدس موجود نیست. اینجا امر قدسی در کار نیست و فقط حرمت مقصود است، حرمت در بالاترین حد. برای مؤمنان این حرمت به شرط ارتباط با امر قدسی حاصل میگردد ولی بقیه حاجتی به این ارجاع ندارند.

شاید نقطهٔ ارجاع نهایی این تقدس سکولار را بتوان خود ایران شمرد، کشور ایران که البته بدون وجودش نه صحبت از انقلاب معنا داشته و دارد و نه نظام سیاسی. ممکن است بتوان برای مقدس شمردن ایران سابقه ای در گفتار زرتشتی پیدا کرد. ولی اگر هم چنین باشد، نمی توان استفاده ای را که در این جا مورد نظر است، به آن مرتبط شمرد. زرتشتیگری، نقش مهمی در ایران آن روز و امروز نداشت و ندارد و ارجاعی هم در کار نیست.

ایران خواهی با هیچ مذهب یا ایدئولوژی خاصی پیوند ماهوی ندارد و در مرتبه ای بالاتر قرار گرفته است. مذاهب میایند و می روند و ایران بر جا می ماند. وقتی این نکته را در نظر گرفتیم، می بینیم که هر گاه مذهب یا ایدئولوژی خاصی با ایران خواهی هماهنگ بوده، ارج و قربش بالا رفته و هر گاه از آن جدا گشته، این امتیاز را از دست داده است. مقصودم این نیست که این و آن مذهب از خود تقدسی ندارد، چرا، همیشه دارد. مراد من این است که اعتبار اضافی که زاییده از همراهی با ایران و ایران خواهی است، تا این همراهی بر جاست، دوام می کند و اگر محو شد با آن محو می گردد.

حال که مسئلهٔ همراهی روشن شد، می توان به وجه دیگر کار که ستیز با ایران خواهی و به چالش کشیدن موقعیت برتر آن است، بپردازیم، چون داستان دفاع مقدس از این قماش است. این وضعیتی است که از انقلاب اسلامی به این سو پیدا شده. تشیع که از بدو ترویجش به دست پادشاهان صفوی، در خدمت ایران قرار گرفته بود و در حد خود به استحکام این کشور مدد رسانده بود، برای دومین بار و بعد از دوران پایان صفویه، به صرافت برتری افتاد، به توسط روحانیت و شخص خمینی. سودای تغییر جای ارباب و خدمتگزار، نوعی گستاخی تاریخی بود و هست و البته نتیجه ای هم جز فاجعهٔ سیاسی نمی توانست به بار بیاورد که آورد. در ضمن شاهدیم که پا دراز کردن از گلیم خود چه بر سر اسلام آورده است.

وارد بحث برتر شمردن اسلام بر ایران نمی شوم، چون برای همه آشناست و موارد مثالش پر شمارش هم در خاطر همه هست. جنگ هشت ساله که حقاً تحمیلی هم بود، مورد بسیار مهمی برای ابراز این برتری بود. حکومت از روز اول به آن رنگ اسلامی زد و تا روز آخر و بیشترین بهره برداری تبلیغاتی را از این کار کرد، بخصوص برای استخراج مشروعیت. عبارت دفاع مقدس که گویا از قضای روزگار اول بار در صفوف پان ایرانیست ها ابداع شده، به بهترین وجه این تقدیس را بیان می سازد. موارد تکرار آن در گفتار حکومتی از شمار بیرون است.

آن چه که امروز شاهدیم و به بحث دامن زده، نوعی جابجایی تقدس است در مورد این واقعهٔ بزرگ تاریخ معاصر. یعنی مقدس بودن دفاع از مذهب کنده شده و به وطن ارجاع می دهد. برخی، به دلیل رواج تفسیر قدیم این سخن، به خاطر وابسته شمردن آن به حکومت اسلامی و البته اکراه از این حکومت و گاه از هر چه که رنگ اسلام دارد، این تغییر را نمی پسندند. موضعشان کاملاً قابل درک است. ولی اینرا نیز باید یادآوری کرد که این جابجایی تقدس از منطقی عمیق و قدیم پیروی می کند که امروز فقط شاهد شروعش هستیم و ادامه اش را هم خواهیم دید. بر خلاف انتظار، تقدس سکولار بر تقدس مذهبی برتری دارد و اگر نبردی واقع گردد، برنده است ـ مثل امروز. احتمالاً قبول این امر که تقدس دنیوی بتواند بر تقدس مذهبی فائق بیاید، برای مؤمنان سخت یا غیر قابل قبول است. ولی اگر نگاهی به تاریخ کشورشان بیاندازند، خواهند دید که این اصل است، نه استثنأ.

تصور نمی کنم بتوان این تقدس سکولار و غیر مذهبی را مذهب مدنی، از آن نوع که فرضاً در روم باستان وجود داشت و انقلابیان فرانسه سودای احیایش را داشتند، شمرد. مذهب مدنی به معنای اخص، محتاج گفتاری مدون است در جهت تقدیس واحد و نظام سیاسی که در اینجا موجود نیست و به هر صورت پای خدا یا خدایان را هم به میان می کشد که اینجا نقشی ندارند، مگر به صورتی جنبی. ولی تقدیس ایران هست و قدیمی و بنیادی هم هست و تقدیس انقلاب مشروطیت که دنبالهٔ آن است، نیز به نوبهٔ خود تقدیس آن نظام سیاسی است که آزادی را در ایران برقرار می سازد.

حکایتی که در اول مطلب آوردم نمونه ایست اخیر از این امر. مقایسه کنید و ببینید که ادعا های حکومت در جهت تقدیس نظام اسلامی با مرتبط شمردنش با خدا چه اندازه در بین مردم خریدار دارد، که به آن اعتنا می کند و در نهایت چه مشروعیتی برای این نظام به همراه میاورد. هیچ! تقدس مذهبی، بر خلاف تبلیغاتی که برای خودش می کند، قویترین نیست، تقدس سکولار می تواند بر آن فائق بیاید و در مورد ایران بار ها آمده است. در جابجایی که پیش چشم ما جریان دارد، چیز نوی نمی توان یافت، نوی در نگاه نا آزمودهٔ خود ماست.

۲۷ سپتامبر ۲۰۲۳، ۵ مهر ۱۴۰۲

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com