Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد عبور از سَد و سَرآبِ رضا پهلوی!-محمد هادی

عبور از سَد و سَرآبِ رضا پهلوی!-محمد هادی

 بهترین مبارزه رضا پهلوی، ترک مبارزه است!

بعد از درگذشتِ شاه و ادای سوگند رضا پهلوی در مصر-بعنوان وارث سلطنت-و انتقال و اقامت وی در آمریکا، اولین و بزرگترین فعالیت او، گردهم آیی دهۀ 80 ایرانیان مخالف رژیم در استادیوم ورزشی لس آنجلس و با حضور بیش از ۱۵۰۰۰ نفر بود که رضا پهلوی با پرچم ایران در دست در جایگاه مخصوص قرار داشت. در زمینه رشد و فعالیت سیاسی علیه آخوندها-تحت رهبری خردمندانه ایشان-همان جمعیت ۱۵۰۰۰ نفری، طی سال ها رفته رفته آب رفتند تا رسید به حدی که در اعتصاب غذای بی مزه و بیهوده دهۀ ۹۰ رضا پهلوی در لس آنجلس، شرکت کنندگان به سختی به ۴۰-۵۰ نفر می رسیدند که اغلب آنها هم برای گرفتن عکس یادگاری آمده بودند تا در پاسخ به فراخوان برای شرکت و همبستگی با اعتصاب غذا!


در توضیح دلایل قایم موشک بازی مستمر رضا پهلوی با فعالیت سیاسی علیه رژیم و مصاحبه های فصلی او ، جدا از پارامترهای سیاسی-مالی-اجتماعی، تا آنجا که به شخصیت فردی رضا پهلوی مربوط است با توجه به کتاب پسرخاله او و گزارش کسانی که از نزدیک با وی نشست و گفتگوی های حضوری داشته اند وی–تا آنجا که به مسائل سیاسی و مخالفت جدی و سازمان یافته با رژیم آخوندها مربوط است-فاقد انگیزه و اراده لازم در حد موقعیت وارث تاج و تخت پدر میباشد و ای بسا ناخواسته و بدون میل درونی به صحنه هل داده میشود و بر خلاف اینکه می گویند اخیراً به دلیل بوی کباب به صحنه آمده به نظر می رسد که رضا پهلوی بیشتر با بی رغبتی و فشار پشت صحنه است که گاه و بیگاه به صحنه می آید و این شاید همان راز و رمز بازی یادم ترا فراموش او با مسائل سیاسی ایران باشد!

مخالفت و مبارزه از نوع رضا پهلوی بیشتر شبیه داستان معروفی است که در آن مرد خالی بندی می خواست برای نمایش قدرت، عکسی از شیر روی بدن خود خالکوبی کند که با فرود آمدن اولین سوزن فریادی از درد کشید و از خالکوب پرسید: این چه قسمت عکس شیر است که این چنین درد آور است خالکوب گفت دم شیر! مرد خالی بند گفت: لطفا عکس شیری بدون دم برایم خالکوبی کن! نشان به آن نشان که در ادامه و به محض تماس سوزن با بدن، او به ترتیب از خیر قسمت های مختلف شیر گذشت تا این که خالکوب با عصبانیت گفت: بابا من تا حالا شیر بدون سر و دم و یال و کوپال ندیده و خالکوبی نکرده ام! درست مانند رضا پهلوی که بدون صرف پول و وقت و تشکیل سازمان و تشکیلات و ارتباطات مستمر با نیروهای اپوزیسیون و اقشار مختلف مردم-حداقل در خارج از کشور-می خواهد با رژیم مخالفت و مبارزه کند! طبیعی است که از دل چنین مبارزات بی رنگ و بی بویی، نتیجه ای جز سرگردانی و سردر گمی حاصل نمی شود و بهمین دلیل است که رژیم با استفاده از شعار رضا شاه روحت شاد، خود به باد کردن بادکنک سلطنت مشغول و بطرق مختلف می تواند رضا پهلوی را در پروژه های رنگارنگ خود سر کار بگذارد و با کارت سلطنت در زمینه اصلاح طلبی رژیم در خارج از کشور بازی و مانور داده و از طرق مختلف او را علیه مخالفان جدی رژیم و ایجاد تفرقه در میان آنها، کوک و تشویق و تطمیع کند!

اگر در رابطه با دلایل به صحنه آوردن اخیر او- در اوج مخالفت و اعتراضات علنی وگسترده مردم ایران با رژیم -پروژه و توطئه ای در کار باشد این پروژه بیشتری آخوندی است تا آمریکایی! سلطنت برای آمریکا کارتی سوخته است و آنها روی اسب مرده شرط بندی نمیکنند ولی برای آخوندها که در مبارزه مرگ و زندگی با مردم بجان آمده، در جنگ هستند سلطنت مسئله‌ای است با پتانسیل سرکاری و سرگرمی! آخوندها بخوبی میدانند که در فردای سرنگونی، سلطنت فاقد کم ترین شانس میباشد ولی همزمان برای انحراف خواست و شعارهای مردم، با کارت سلطنت بازی بازی میکنند! زیرا غیر اینصورت احمقانه است که آخوندها با شعارهایی از قبیل رضا شاه روحت شاد خود برای بازگشت سلطنت سینه بزنند! هر چند خود شعار بنوعی اقرار خجالت‌آور و رفوزه گی آخوندها در مقابل و مقایسه با رژیم شاه است! تا آن جا که به حضور و غیاب رضا پهلوی در صحنه سیاسی مربوط است آشکار است که از این نوع مبارزات مطبوعاتی نهایتا آبی برای مردم سرما زده ایران گرم نخواهد شد! وشاید در راستای یاری رساندن به مبارزات مردم، بهترین و مفیدترین مبارزه رضا پهلوی، ترک این نوع مبارزه باشد!

خداحافظی فرخنده رضا پهلوی-علیرغم عوارض جانبی و زودگذر آن-در ادامه مبارزات مردم علیه رژیم، گامی رو بجلو و روندی رشد یابنده خواهد بود! چرا که نا امیدی مبتنی بر واقعیت، بهتر از امیدواری های واهی و سرکاری است! در خاتمه و در بیان علل پاسیو بودن و بی حالی سیاسی رضا پهلوی نمی توان این فرض را منصفانه نادیده گرفت که جدا از بسیاری از مسائل و طرح و توطئه های پشت پرده و با توجه به پیچیده گی و ویژه گی های خاص هر فرد- آن چه که ظاهراً به نبود انگیزه و اراده و شجاعت رضا پهلوی، تعبیر و تفسیر می شود ای بسا تمامی این صفات ناپسند، نشان از هوشیاری غریزی شاهزاده ای است که بخوبی فهمیده است که سلطنت از نظر آمریکا-بعنوان مهمترین قدرت فعال و موثر در آینده ایران-امری منتفی و پرونده ای بایگانی شده است و دیگر این که خوانده و یا شنیده است که سلطنت در تاریخ ایران غالباً زوری بود تا انتخابی و هر که زورش بیشتر بوده شاه میشده و در آخر بچشم خود دیده است که دریای خروشان سیاست و مبارزات اجتماعی در ایران-بر خلاف سخنرانی و مصاحبه- موج های خون فشان و خانه برانداز دارد و شاید هنوز طنین شنیدن قصه غم پر غصه پدر بزرگ و تلخی دیدنِ دربدری پدر در او حضوری همیشگی داشته و-بنا به گفته ولتر در مورد شاهان-می داند که در ایران زمین سر شاه، شبها راحت روی بالش بخواب نمی رود و هیچ تضمینی نیست که در سپیده صبح، سر شاه بریده روی همان متکا نباشد!

درست است که بقول حافظ:
تاج شاهی کلاهی دلکش است اما به تَرکِ سر نمیارزد!
امّا از آنجا که در فعالیت سیاسی-اجتماعی-بر خلاف روابط فردی-نتیجه عمل مهم و تعیین کننده است و نه نیت و خواست قلبی فردی! یک دل و دو دلبر بازی و ساندویچ شدن بین مجموعه فشارهای بیرونی-همراه با بی انگیزه گی درونی و گرایش فرار از سیاست-حضور رضا پهلوی را در نیروهای اپوزیسیون ، مسئله ساز و تفرقه آفرین نموده و نهایتاً به جای آن که بخشی از راه حل مسائل پیچیده ایران باشد شوربختانه تبدیل شده است به بخشی از مشکلات آن!
محمد هادی-آمریکا