Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد زمینه های بهم پیوسته مبارزه برای آزادیِ ایران، کوروش گلنام

زمینه های بهم پیوسته مبارزه برای آزادیِ ایران، کوروش گلنام

مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی، با توجه به ماهیت ایدئولوژیک و واپس گرایِ حکومتِ اسلامی که اندک احترامی برای حقِ شهروندی و حقِ انسانی قائل نیست، راه سخت و دشواری است ولی این راه پُر سنگلاخ و دشوار را می توان با اندیشه ورزی، گزینش روش هایِ درست، آسان تر پیمود و سد و راه بندها را یکی پس از دیگری ار میان برداشت. زمانی کوشش ها و جانفشانی ها بهره مناسب می دهد که دست کم تا اندازه ای دورنمای آینده پس از حکومت ترور، وحشت و دروغ و ریا، برای ما مردم روشن باشد. هستند هم میهنانی که پی در پی می پرسند پس از این حکومت چه پیش خواهد آمد و چه آینده ای چشم براه مردم آزاد شده از قید و بند، تباهی و فساد حکومت اسلامی که زخم هایِ هولناکی بر پیکر جامعه ایران وارد آورده است، خواهد بود؟
بزرگترین هدف در وضع کنونی؛ نخست رهایی از بند حکومتِ تبهکار اسلامی است و این مبارزه را باید همزمان در چند جبهه به پیش برد و در همآن حال زمینه بر پاییِ یک حکومتِ سکولار و دمکراتیک را نیز فراهم ساخت. این نوشته کوشش می کند که در این باره برخی جنبه ها را از دیدِ خود روشن کند.

کوششِ همزمان در چند زمینه

کوشش در زمینه های زیر را می باید همزمان با هم به پیش برد زیرا دروضع ویژه امروز ایران، همه بهم وابسته هستند:

1 ـ مبارزه همه جانبه علیه حکومت اسلامی و ولایت فقیه و در رأس آن آخوند علی خامنه ای و باندهای مافیایی و تبهکارِ وابسته به او.

نخستین دشمن مردم ایران که راه زندگی در آزادی، برابری و پیشرفت را بر مردم ایران سد کرده، حکومت واپس گرایِ اسلامی است. مبارزه با حکومتی که حتا به قانون نوشته خود نیز پایبندی ندارد، دروغ، غارت، دزدی، دو رویی و پنهان کاری شناسنامه اش شده است، به یک همبستگی ملی نیاز دارد که بیانیه های 14 نفره، با از جان گذشتگی راه را بر آن گشوده است. ایرانی آزاده نمی تواند از بیانیه های 14 نفره از جان گذشتگان در درون ایران، به سادگی گذر کند. شاهد هستیم که گذشته از دست هایِ پنهان و آشکارِ حکومت در درون و بیرون از ایران، شوربختانه شماری از هم میهنان مبارز نیز با برخوردهای نادرستِ خود و ایجاد شک و شبهه، نا خواسته به کارگزاران حکومت اسلامی یاری رسانده اند. این در حالی است که تا کنون پانزده یا شانزده تن از امضا کنندگان این بیانیه ها زندانی شده اند و شماری خود و خانواده هایشان مورد تهدید، فشار و ضرب و شتم قرار گرفته و در حقیقت از جان و هستی خود مایه گذاشته اند.

یکبار دیگر یاد آوری به نظامیان

نظامیان و شبه نظامیان در سازمان های گوناگون که دستشان به خون مردم آغشته نیست و در غارت ها و تجاوزها شرکت نداشته اند و به آینده خود، خانواده و میهن خود عشق و علاقه دارند، تا دیر نشده می باید تکلیف خود را روشن کنند یا در کنار مردم و یا در کنار آخوندهایِ ریاکار، سرکوبگر و غارتگر؛ یا با دشمنان آزادی و رفاه مردم یا با مردم، پیوستن به مردم و سرپیچی از اجرایِ فرمان های سرکوب کنندگانِ مردم. آنها مطمئن باشند با برداشتن نخستین گام دلیرانه، شمار زیادی از همکاران به آن ها خواهند پیوست و مردم آن ها را با آغوش باز خواهند پذیرفت.

2 ـ مبارزه پی گیر علیه جنگ و جنگ طلبان که در رأسش علی حامنه ای، سرداران و باندهای فاسد وابسته به او قرار دارند زیرا دیگر برایِ خود آن ها نیز پوشیده نیست که حکومت ولایت فقیه و” اُم القرایِ اسلام” در همه زمینه ها شکست خورده است و بنا براین بدنبال آتش افروزی هستند. پیشینه خامنه ای و وابستگان فاسد به او، نشان داده است که برایشان تفاوتی نمی کند که چه بر سر ایران و مردم ایران بیاید. آنان که نگاهشان یک سویه تنها به سویِ آمریکا، اسراییل و عربستان است و تنها آنان را جنگ طلب می دانند می باید بتوانند توضیخ دهند چرا نه تنها این سه کشور که بیشترین کشورهای منطقه و شماری از دیگر کشورها به دشمنان سوگند خورده ایران تبدیل شده اند؟

3 ـ جنبه مهمِ دیگربرای آینده ایران، مبارزه همه جانبه با جدایی خواهان و کوشش آنان برای تجزیه ایران است. نگارنده پیش از این نیز در این زمینه دیدگاه خود را نوشته است. کسانی آشکار و پنهان، گاه آگاهانه و در وابستگی به بیگانگان و گاه ناآگاهانه و از کینه ای که در برابر ستم گریها و بی عدالتی هایِ گسترده حکومت در برابر قوم های گوناگون ایران از آن میان به ویژه هم میهنان گرامیِ کُرد، بلوچ، عربِ ایرانی به دل گرفته اند، پرچم جدایی بر افراشته اند. آن ها توجه نمی کنند که همه مردم ایران و از آن میان فارس زبان ها نیز زیر مهمیز سرکوب و شکنجه بوده اند. از سوی دیگر شاهد هستیم که همین کردستانِ عراق که اکنون خود مختار است دچار چه مشکل هایی شده است. آن ها حتا توان برپایی دولتِ محلیِ یک پارچه ای را نداشته و دو گروه نیرومند در رقابت با یکدیگر هر یک بخش هایی از کردستان عراق را در اختیار خود دارند و هر کدام سود و منفعت خود را در پیوند با کشور دیگری (ترکیه و ایران) می بینند. از فساد و سؤ مدیریت در آن نیزکم شنیده نمی شود. شاهد بودیم که چگونه همه پرسی برای جدایی کردستان عراق با واکنش های سخت ترکیه، ایران و عراق روبرو شد. این دولت ها هر گاه که خواسته اند به سادگی هم به درون مرزهای کردستان عراق وارد شده و حتا به یورش نظامی دست زده اند و هم با فشارها و تهدید ها، سیاست های خود را به کردستانِ عراق دیکته کرده اند.

ـ نکته مهم دیگر در باره کردستان این است که میهن اصلی همه کُردهای پراکنده در همه این کشورها، ایران بوده است. هم میهنان کُرد پیشینه دیرینه در ایران دارند و آن بخش که در ایران است، هرگز از ایران جدا نبوده اند. بهتر است دوستان کُرد به تاریخِ کردستان مراجعه کنند تا حقیقت برای آنها بیشتر آشکار شود. داستان به کوتاهی این است که ایران در دوران شاه اسماعیل اول صفوی، در جنگ چالدران با امپراتوری عثمانی در اول شهریور 892 خورشیدی(1514 میلادی) یعنی 505 سال پیش، شکست می خورد زیرا هم شمار سربازان عثمانی و هم ابزارهای نظامی آنها بسیار پیشرفته تر از ایران بوده است. پس از این شکست است که بخشی از کردستان باختری ( کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه کنونی)، از ایران جدا شده و زیر فرمانروایی عثمانی قرار می گیرند. البته شاه عباس در جنگ دیگری عثمانیان را شکست داده و می تواند بخشی از خاک کردستان را پس بگیرد. در جنگ جهانی نخست 1918 ـ 1914 که عثمانی ها شکست خورده و امپراتوری عثمانی متلاشی می شود و متفقین از آن میان انگلستان که پیروز جنگ بودند، سرزمین های پیشین امپراتوری عثمانی را بین خود تقسیم می کنند، کشورهای تازه ای بنامِ جمهوری ترکیه، عراق و سوریه کنونی به وجود می آیند که بخشِ باختری کُردنشین که زیر فرمانرواییِ عثمانی بودند، نا خواسته در میان این سه کشور پراکنده می شوند. مشاهده می شود که میهن اصلی همه کُردها از آغاز ایران بوده است و اگر جدایی و پیوندی میان کُردها صورت بگیرد همه می باید به کُردهای ایران یعنی میهن پیشین خود که به زور از آن جدا شده اند، بپیوندند و این حقیقت ماجرا است.


شگفت انگیز تر شماری از هم میهنان آذری هستند. آذربایجانی که تنی چند از قهرمانان ملی ایران از میان آنان بر خاسته و بزُرگ مردی چون کسروی، که از ایرانی ترین ایرانی ها به شمار می آید را در دامان خود پرورش داده است نیز پرچم جدایی بر افراشته اند! اگر زنده یادان ستار خان، باقر خان و کسروی امروز در میان ما بودند در برابر این هم میهنان چه موضعی می گرفتند؟ اینک شماری از هم ولایتی هایِ کسرویِ بزرگ که جان در راه پیشرفت ایران و مبارزه با آخوندها و ریا کاری آنان و خُرافه های مذهبی گذاشت، در پالایش زبان فارسی از واژه های عربی کوششِ فراوانی بکار بُرد، پژوهش های گسترده و مستندی در باره تاریخِ آذربایجان و زبانِ آذری انجام داد که نشان می دهد حتا زبان آذری ریشه ایرانی دارد، به زیر این پرچمِ نامیمون رفته و سخن از جدایی می زنند!

4 ـ زمینه مهم دیگر کار و کوشش، آمادگیِ همه ما از هم اکنون برای پذیرشِ قانونمندی، قانون مداری و احترام به نظم و ترتیب و حق همگانی است در سرنوشت خود و جامعه در گزینش ها از پایین ترین تا بالاترین مقامِ حکومت و دولت و پذیرش نتیجه گزینش هایِ آزاد و قانونی.

همه تبهکارانی که در غارت، شکنجه و کشتار دست داشته اند، باید به دست قانون سپرده شده تا جزا ببینند. در این بند چند نکته از اهمیت ویژه بر خوردار است:

الف ـ تبهکاران و مجرمان نباید اعدام شوند زیرا اعدام می باید برای همیشه از جامعه ایران رخت بر بندد. جزا و اجرایِ اعدام هرگز نتوانسته است دردهایِ یک جامعه را درمان کند. اعدام خود نیز یک جنایت است.

ب ـ عدم شکنجه متهمان، هر کس که باشد،

پ ـ حق متهم برای داشتن وکیل در همه دوره های بازجویی و در دادگاه،

ت ـ مخالفت با هر گونه انتقام جویی شخصی که بی گمان با توجه به میزان بیزاری و نفرت مردم از حکومت اسلامی به سبب سختی ها، فشارها و نابرابری ها و ستم هایِ گوناگونی که حکومت بر مردم روا داشته است، پس از برافتادن حکومت بیم آن می رود که سبب هرج و مرج و ایجاد بلبشویی بشود که کنترل آن بسیار سخت و زیان آور خواهد بود. در این زمینه با شگفتی باید گفت که حکومت کنونی در صورت فروپاشی، خواستار آن است تا اگر بتواند از پا گیری نظم نوینی در ایران جلوگیری کند. بنا بر این کوشندگان و به ویژه جوانان اگر این موردها را درست می پندارند می باید از هم اکنون با همه نیرو آن را در هر جا که می توانند، در میان خانواده، دوستان و آشنایان به بحث بگذارند و پیرامونیان خود را آماده پذیرش این دگرگونی ها در آیندهِ ایران بنمایند. اگر خواستار ایجاد بنیان و ستونی درست، پایدار و نیرومند در جامعه آینده ایران هستیم، روش ها و شیوه رفتاری ما نباید اندک شباهتی با روش ها و رفتارهای تبهکاران در حکومتِ اسلامی داشته باشد. خود کامگی، ترور، خشونت، شکنجه، بی قانونی، ناامنی، بی مسولیتی، چاپلوسی برای مقام ها و… یکبار برای همیشه می باید ریشه اش در جامعه ایران کنده شده و نابود شود. و این نیاز به کوشش فراوان همه ما ایرانیان دارد.

بگذاریم تکلیف همه تبهکاران و غارتگران را دادگستریِ مستقلِ آینده ایران با داورانی دادگستر، خِبره، روشن و شفاف در کار خود، تعین کنند.

برای بر پایی نظمی نوین و انسانی در جامعه ای که خود پیش از انقلاب نیز دچار نارسایی ها بود ولی در این چهل سال زخم هایِ هولناکی بر پیکرش وارد شده و به بیماری هایِ کشنده ای گرفتار شده است، نیاز به فرهنگ سازی در زمینه های گوناگون داریم. خرد ورزی، دوری از خرافه های دینی/مذهبی، رواداری، مدارا، قانونمندی و آرامش، چون آبِ حیات است برای پیشرفتِ جامعه ما. اگر براستی خواهان برپایی جامعه ای نو، آزاد و مدرن و پیشرفته هستیم، از دیدِ نگارنده باید همه ما در هر جا، چه در درون و چه در بیرون از ایران، همزمان در همه این زمینه ها کوشش کنیم.

گویا