بهار ایرانی -ع ب

ﻃﺎﺭﻕ ﻃﯿﺐ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺑﻮﻋﺰﯾﺰﯼ ﺩﺳﺘﻔﺮﻭﺵ ﺗﻮﻧﺴﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ۱۷ ﺩﺳﺎﻣﺒﺮ ۲۰۱۰ ﺩﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﺗﻮﻗﯿﻒ ﮐﺎﻻﻫﺎﯾﺶ ﻭ ﺗﺤﻘﯿﺮﯼ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﻭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﮐﺸﯿﺪ. ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻮﻋﺰﯾﺰﯼ ﺁﻏﺎﺯﮔﺮ ﺍﻧﻘﻼﺑﯽ ﺩﺭ ﺗﻮﻧﺲ ﺷﺪ ﮐﻪ در طول بیست و هشت روز ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ۲۳ ﺳﺎﻟﻪ ﺯﯾﻦﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪ. این آغاز نسیمی بود که به بهار عربی انجامید، سیزده نفر دیگر در کشورهای عربی به تقلید از بوعزیزی خودسوزی کردند، از شمال آفریقا تا جنوب غرب آسیا را درنوردید. این‌بار در فلات ایران خیزشی در جریان است که می‌تواند بهاری واقعی را همراه بیاورد، یکصد سال از تصنیف عارف قزوینی با عنوان از خون جوانان وطن لاله دمیده، می‌گذرد و هنوز این خونریزی بند نیامده است، 28 مرداد آمد، بهمن 57 آمد و هنوز خدا ﺳﺮ ﮐﯿﻦ ﺩﺍﺭد، هنوز خون طلب می‌کند، خدایان خون می‌خواهند.

ﻣﺸﺘﯽ ﮔﺮﺕ ﺍﺯ ﺧﺎﮎِ ﻭﻃﻦ ﻫﺴﺖ ﺑﻪﺳﺮ ﮐﻦ

ﺍﻧﺪﺭ ﺟﻠﻮ ﺗﯿﺮِ ﻋﺪﻭ، ﺳﯿﻨﻪ ﺳﭙﺮ ﮐﻦ

ای کاش این تصنیف عارف قزوینی به پایان برسد، ای کاش سیاوش این بار زنده بماند، ای کاش پیروز نمیرد.

گاهی اوقات زنده ماندن خود بزرگترین پیروزی است، ما زاییده می‌شویم که به چوب‌های دار سپرده شویم، پس از 44 سال حکومت آدمخواران جمهوری اسلامی که با دستگاه تراش فلز قصاص می‌کنند و با این همه تزریق ترس در مغزها دوباره نسلی به پا می خیزد که قدرت شیخ فاسد و ریاکار را به مسخره می‌گیرد، خود  پیروزی است. ما خود به دست خویش این دیو را از اعماق غار به شهرها آوردیم، شیخ تا موقعی که ضعیف است از رحمانیت اسلام می‌گوید و هنگامی که این زنگی مست شمشیر بدست گرفت از گردن زدن می‌گوید، ما به این درک رسیدیم چیزی که هنوز ترکیه و مالزی و اندونزی و هیچ کشور اسلامی دیگری به آن نرسیده است و این خود پیروزی است. برای آزادی و عدالت، برای دیگران، برای آنها که نمی شناسی و هرگز ندیده‌ای ولی دوستشان داری، برای آنها که در خاک آرمیده‌اند، از اسلام گذر کن هر چند که چیزهایی با تو هستند که هیچگاه تو را رها نمی‌کنند.

امروز آرمان‌های فردا را بسازیم، ملتی که رویا نداشته باشد ملتی مرده است، ما می‌دانیم که چه را نمی‌خواهیم اما نمی‌دانیم که چه می‌خواهیم، یک عمر مرگ بر تمام دنیا گفتیم، برای دیگران مرگ خواستیم چیزی که برای دنیا قابل درک نیست، درودی بفرست برای آنها که می‌خواهی، برای آرمان و هدفت سلامی بفرست، آلترناتیو و جایگزین داشته باش. در شرایط پرغبار امروز که حق و باطل چون شیر و آب در هم آمیخته است بهترین درود را به رفراندوم بفرست، همین یک کلمه تمام آرمان توست چیزی که حکومت از اسم آن هم وحشت دارد و برای تمام دنیا قابل درک است، بگذار این کلمه آنقدر تکرار شود تا تمام ایران و جهان را در بر بگیرد، بگذار مردم خود نوع نظام خود را تعیین کنند، چه سلطنت باشد و چه جمهوری باشد، ما ملتزم به پذیرش خواست و اراده مردم هستیم، هر چند که همیشه حق با اکثریت نیست زمانی که کودتای 28 مرداد رقم خورد حق با اکثریت نبود، زمان 22 بهمن 57 حق با اکثریت نبود، باید پذیرفت که در جامعه ایران تکثر وجود دارد و نمی‌توان یک رقیب را کاملا حذف کرد مگر این‌که بخواهند دوباره جوخه‌های مرگ جمهوری اسلامی را بکار بیندازند، سخت است بخشیدن کسانی که با دشمنان میهن یکی شدند و دشمنان را به تهاجم به وطن تشویق نمودند، برای پایان گرفتن این کشتار و برای صلح باید بخشید ولی تو آنها را هیچگاه فراموش نکن، آنها افکارشان بگونه ای است که حتی اگر یک روز در میان آنان بوده باشی و از آنها بریده باشی باز گویی مغزت را شستشو داده‌اند.

مردم خود هوشیارند همانگونه که مهناز افشار و پسر خاوری را با فریاد بیشرف از جمع اعتراضات خود راندند و همین یک کلمه بیشرف برای محکومیت آنها در پیشگاه وجدان خود و ذهن مردم کافیست. ﻣﻬﻨﺎﺯ ﺍﻓﺸﺎﺭ با ﻭﺍﺭﺩﺍﺕ ﺷﯿﺮﺧﺸﮏﻫﺎﯼ ﻓﺎﺳﺪ و تاریخ گذشته و دستکاری تاریخ انقضا ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﺻﻼﺡ ﻃﻠﺒﺶ ﯾﺎﺳﯿﻦ ﺭﺍﻣﯿﻦ، ده‌ها کودک ایرانی را بکام مرگ فرستاد.

بگذار مردم انتخاب کنند، بگذار مردم هیئت منصفه و قاضی باشند.

شعار رفراندوم که جایش در این خیزش غایب است و می‌تواند حلقه واسط انتقال قدرت باشد و به شیوه برنده‌تر و قابل درک ‌تر می‌تواند اکثریت جامعه را همراه کند و جامعه جهانی بخاطر مصالح خود نمی‌تواند از تغییر رژیم بصورت آشکار حمایت کند ولی با شعار رفراندوم که در بطن خود انتقال قدرت و انتخابات آزاد را دارد می‌تواند آشکار حمایت کند. رفراندوم خواسته‌ای است که با قوانین جامعه جهانی همخوانی دارد، شعار رفراندوم را نمی‌شود تحریف و جعل کرد، پاسخ شعار رفراندوم با گلوله و خشونت هم برای رژیم هزینه‌بر است.

رفراندوم سراسری و آزاد با نظارت بین‌المللی باعث می‌شود که در این شرایط بحرانی انسجام و یکپارچگی بین تمام طوایف و نژادهای ایرانی حفظ شود.

این قدر از مرگ و انتقام و آویزان کردن نگو، چیز تازه ای بگو، ما به اندازه کافی دیده‌ایم پس چه فرقی می‌کند که اینها بروند، فقط فرقش این است که این ها از جرثقیل آویزان می‌کنند و دیگران قرار است که از درخت آویزان کنند.

ﺩﮐﺘﺮ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻣﺎ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺘﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺑﺮﺍﺩﺭﮐﺸﯽ ﮐﻨﯿﻢ. یگانه راه نجات کشور رفراندوم آزاد از تمام احزاب و گروه‌ها است، بگذار تا مردم خودشان قضاوت کنند و خائنین را پس بزنند، همانند پیوند اعضا که اگر عضو پیوندی ناسازگار باشد بدن خود آن را دفع می‌کند. بگذار در یک دادگاه بین‌الملی جنایتکاران محاکمه شوند تا شرمساری بر پیشانی پینه بسته آنها را جهانیان ببینند ولی آخر کار عفو کن، با مرگ دیگری چیزی درست نمی‌شود، بدبخت به ملتی که سعادت خود را در مرگ دیگری ببیند زیرا جنایت و مرگ و خشونت با تکرار آن بازتولید تصاعدی می‌شود که تمام ارکان جامعه را در بر می‌گیرد، باید در نقطه‌ای این حلقه خشونت قطع شود.

ﺍﺯ ﺩﺳﺖِ ﻋﺪﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﺮِ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ

ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺮ ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ، ﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﺟﺎﻥﺑﺎﺯﯼِ ﻋﺸﺎﻕ، ﻧﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﺎﺯﯼِ ﻧﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﻣﺮﺩﯼ ﮔﺮﺕ ﻫﺴﺖ، ﮐﻨﻮﻥ ﻭﻗﺖِ ﻧﺒﺮﺩ ﺍﺳﺖ