Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد این شرق است که در مقابل ناتو و آمریکا می خروشد-کاوه فرزند ملت

این شرق است که در مقابل ناتو و آمریکا می خروشد-کاوه فرزند ملت

اگر بخواهیم با الگوی ” آسیا در برابر غرب ” به بحران اخیر میان روسیه و اکراین نگاه کنیم ، موضوع براحتی قابل فهم است . یعنی غرب دهها سال بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم ، کشورهای پیرامونی در شرق را تحقیر کرده ، رابطه یکطرفه اقتصادی به آنها تحمیل کرده و اکنون در شرق نیز قدرتهایی پدید امده اند که آنقدر قوی شده اند که که دیگر نمی خواهند مانند گذشته زندگی کنند و روسیه قبل از همه سر به شورش برداشته است و در این میان این “اکراین” است که قربانی شده است و البته از خاطر نبریم که هر تحلیلی که در باره ریشه های درگیری داشته باشیم ، اولویت اول که باید بدون هر ملاحظه ای برای آن شعار داده شود توقف جنگ بهر قیمتی است !
اما در نگرش ” آسیا در برابر غرب ” برای بررسی بحران اکراین چند موضوع به این سادگیها قابل فهم نیست :
1-اینکه : ” اوکراین ” که خود از کشورهای حاشیه ای و در حال توسعه است ، چرا باید مورد تهاجم روسیه که سردمدار کشورهای معترض به نظم حاکم جهانی است قرار بگیرد ؟
2- اینکه بخشهایی از مردم اکراین نیز مانند بسیاری از کشورهای سابق اتحاد شوروی ، از حاکمیت حزب کمونیست اتحاد شوروی و فدراسیون سوسیالیستی روسیه شوروی بر کشور خود بعنوان اشغال و یا حتی استعمار یاد می کنند ، یعنی روسیه ای که همراه چین و بعضی کشورهای دیگر خود به بیعدالتی غرب و آمریکا در برخورد با کشورهای پیرامونی معترضند ، نیز اگر برایشان امکانی فراهم بوده به شکل دیگری کشورهای ضعیفتر از خود را تحت سرکوبهای فرهنگی و گاهی نظامی و حتی رابطه نابرابر اقتصادی قرار داه اند . رابطه نابرابر چین در کشورهای آفریقایی ، حضور روسیه اتحاد شوروی در آسیای میانه و قفقاز و قتل عامی که ج.ا . در عراق با همکاری آمریکا از سنی ها و در سوریه با همکاری روسیه از اپوزیسیون آن کشور بر پا کرد نیز دستان این نیروهای معترض به آمریکا را نیز خونین کرده است . اما اگر به این موضوع بصورت تاریخی نگاه کنیم جنایات آمریکا و هلند و بریتانیا و …در برخورد با کشورهای مستعمره و پیرامونی هیچگاه و با آن شدت از سوی کشورهای اخیر تکرار نشده است . ! و با اینکه حاکمیت شوروی بر اکراین تقریبا شباهتی به حضور آمریکا در کشورهای مثلا آمریکای لاتین نداشت اما متاسفانه بخش هایی از مردم اکراین از وقایع تاریخی نتیجه سیاسی روز گرفته و برای انتقام گرفتن از شوروی دیروز اکنون فدایی ناتو و آمریکا هستند و فکر می کنند با بازی میان تضاد دوابر قدرت ، به آرزویشان رسیده و آمریکایی میشوند و از روسیه انتقام می گیرند واما این نکته را نفهمیده اند که غرب از آنها فقط برای تضعیف روسیه استفاده خواهد کرد و دراین راه مملکت خود را دچار بحرانی تاریخی کرده اند .
در مورد سئوال اول حداقل برای ما ایرانیان که در میان خودمان فداییان جان بر کف آمریکا را داریم و این جان بر کفان از میان آنانی هستند که حتی علیرغم اینکه آمریکا ، شاه شاهانشان را در دوره ای که سخت به کمک نیاز داشت ، به پشیزی نخرید و راهی دیوانه خانه اش کرد ، اری در میان همانها هم شیفتگان آمریکا را داریم ، قابل فهم است . یعنی در میان ما شرقی ها هستند مردمی که عاشق آمریکا هستند آمریکایی که منافع هر کشور را با ملاک منافع حداکثری خود می سنجد و برای دفاع از منافع خود به هر جنایتی از کودتا تا اشغال کشورها دست زده است و میزند وجالب است که دخالت های خونین خود در کشورها را به درجه فضیلت رسانده و می خواهد آنها را با اسم دفاع این کشور از دموکراسی به ما بفروشد .و می توان گفت که فقط عقب ماندگان سیاسی و یا آنهایی که منافع مادی در حمایت از آمریکا دارند ادعای دفاع از دموکراسی و حقوق مردم از سوی آمریکا را باور می کنند
رهبران امروز “اکراین “پای در یک میدان پر از مین نهادند و خود را وارد ماجرا و ستیزی کردند که آماده انفجار بود و ده ها سال پیش از حوادث امروز شکل گرفته بود و آن هویت جویی شرقی در مقابل تهاجم غرب به فرهنگ و تمدنی بود که آنها آنرا با نامهای استبداد شرقی وتوحش و.. …نام میگذاردند . این تضاد وجود داشت و طرفین در انتظار تضعیف نسبی آمریکا و تقویت روسیه بازمانده اتحاد شوروی و تقویت چین بودند و رییس جمهور اوکراین ، سرزمین خود را میدان نبرد این تضاد و ستیز کرد که بهرحال زمانی اتفاق می افتاد، ستیزی که بدنبال تغییر نامعادله ای است که در آن غرب از هر لحاظ نسبت به شرق خود را محق تر میداند . دنیایی که ما در آن هنوز باید نفت بفروشیم به دلار هم بفروشیم تا ارزش دلار سقوط نکند !
اروپایی ها چنان از عقب مانده بودن شرقی ها سخن گفته وبر مبنای آن خون خود را از ما شرقی ها رنگین تر میدانند تو گویی که فراموش کرده اند که خود تا همین 200 سال پیش دانشمندان را بر روی تل هیزم بجرم ازاد اندیشی میسوزاندند ، تو گویی که اروپایی ها که نام مستبد و تیرانی و شرقی بر ما ما می نهادند ، خود همین دوره های پر از فراز و نشیب را نگذرانده اند .
دولتمردان و اندیشمندان غربی امروز و در برخورد با ما مردم شرق ، بسان انسان فرتوت و رو بمرگی می مانند که به جوانان نصیحت می کنند که ما زندگی ای پر از گناه وآلودگی داشته ایم وبرای برپایی کشورهایمان تا زانو در خون مردم شما فرورفته بوده ایم و اکنون هم که دیگر نمی توانیم ، قادر نیستیم خود را از آن منجلاب خود بیرون بکشیم اما شما قدر قدرتی ما را به چالش نکشید ! یعنی اینکه اگر ما کشورهای اروپایی و آمریکا ، در دوره ای که برای ثروت اندوزی اولیه ، برده داری کرده ایم ، طبیعت و کره زمین را بنحو وحشتناکی نابود کرده ایم ، هندی ها را قیر اندود کرده و ثروت آنان را بار کشتی کرده و برده ایم ، بر سر ژاپن بدون هیچ دلیل عقلانی ای بمب اتم ریختیم و تا همین 6 ماه پیش بمب مادر بر سر ملت افغانستان می ریختیم ، بر ما حرجی نیست ، معذرت هم نمی خواهیم ، اگر هم لازم باشد و زورمان برسد بازهم همان اعمال را مرتکب خواهیم شد ، اما وای بحال شما اگر از قوانین و چهارچوب های تعیین شده ما قدمی فراتر بگذارید ، در آنصورت اگر بتوانیم با حمله نظامی و اگر هم نتوانیم ، با تحریم های مالی ، اقتصادتان را به نابودی می کشانیم ، و با تحریک بخشهایی از عقب مانده ترین اقشار از میان مردم خود تان ، جنگ داخلی هم را بر شما تحمیل خواهیم کرد ! این منطق غرب در مقابل ما مردم شرق است و دریغ و درد مردمی از جنس خودما حامی آمریکا و اروپا و… هستند .
آنچه که آمریکا بطور مثل در سال 1332 برسر ما آورد ، کمتر از انداختن بمب هیروشیما بر سر ژاپنی ها نبود ، تحقیری که از این عمل بر ما ایرانیان رفت ، تا کنون هم دل را میسوزاند ، جان را آزار میدهد و یاد آوری آن اشک بچشم می آورد .
بعد از کودتا ی 1332 بر سر حضرت مصدق و یا حضرت فاطمی چه آوردند ؟ نام این دو بزرگ فقط باید با عالی ترین لقب ممکن در زبان فاخر فارسی آورده شود و بهتر از حضرت نیافتم . بعد از کودتا حدود 100 هزار نفر از فرزندان این مردم دستگیر شدند که بهترین آنها اعدام شدند ؛ خانمانها بر باد رفت . سرمایه های ملی گرانبهایی را از دست دادیم و همه اینها با زور و پول آمریکا بر کشور ما رفت .
هر کدام از ملل شرق را که در نظر بگیرید دقیقا به شکلی از اشکال زخم خورده آمریکا هستند و این کینه ها انباشته شده بود و برای سرباز کردن منتظر تضعیف آمریکا بودند و هستند ، غرش خشم آلود و شاید هم سبعانه روسیه در مقابل ناتو و آمریکا بخشی از این کینه انباشه دهه ها است و ” ولادیمیر زلنسکی ” به امید آمریکایی شدن ، بی جهت خود را وسط این میدان پر از مین انداخت و مدافع سیستمی ظالمانه وبشدت ارتجاعی شد و خودرا میدان جنگ نیابتی دو ابر قدرت کرد و اسیر خشمی شد که به این زودیها آرامش نخواهد یافت .
البته لازم بتذکر است که اگر روسیه هم بنوبه خودنتواند آتش های زیر خاکستر انباشته شده در میان جوانان و اقشار متوسط آسیای میانه را با پیدا کردن راه حل های اجتماعی ، خاموش کند ، این گسل ها هر زمان آمادگی انفجار و تبدیل شدن به بحرانهای اجتماعی و سیاسی را خواهند داشت . از یاد نبریم که هنوز هم یکی از برنامه های کمدی تلویزیون سراسری روسیه ( کانال یک ) دو پرسوناژ کمدی بنامهای جمشود ( شکل کاریکلماتور جمشید ) و روشون ( کاریکلماتور روشن نام مذکر تاجیکی ، ازبکی ، قزاقی و …است ) هستند که با لهجه مسخره ای شبیه به ازبکی و تاجیکی بزبان روسی حرف میزنند که این خود نوعی سرکوب فرهنگی مردم آسیایی میانه از سوی روس ها است روسیه نیز اگر تن به واقعیت آزادی ملل و برخورد منصفانه ندهد میتواند بنوبه خود هدف انتقامجویی هویت طلبانه جوانان و اقشار متوسط مردم آسیای میانه و قفقاز قرار گیرد . روسیه یا باید کشورهای ازبکستان ، تاجیکستان ،قرقیزستان و تاجیکستان را در فدراسیونی و به شکلی ، بازدوباره بخود متصل کند و یا در سالهای آینده زخمی که در اکراین سرباز کرده ، در آن کشورها اما این بار از سوی بنیاد گرایان مذهبی سرباز خواهد کرد .
البته فعلا و در حال حاضر گرایش تعیین کننده سیاسی در کشورهای آسیای میانه را اقشار فرودست و بخصوص میان سال جمعیت های ساکن این کشورها رقم می زنند که نوعی حمایت از روسیه و ضدیت با آمریکا را نشان می دهند که این خود به شکلی به مسائل مربوط به سالهای فروپاشی بر میگردد. در ماههای اولیه بعد از فروپاشی شوروی بخصوص در جمهوری های آسیای میانه ، من خود شاهد ضجه های مردم فقیر و فعله و گرسنه ای بودم که کنار خیابان نشسته و گریه میکردند که گویا با از بین رفتن شوروی پدر و مادر خود را از دست داده اند و بنظر خود بر مسبب فروپاشی یعنی آمریکا لعنت می فرستادند …آری آنان میدانستند با از بین رفتن سیتستم حمایتهای دولتی زندگی سیاهی در انتظارشان خواهد بود و همین هم شد ، من شاهد بودم که بعد از فروپاشی ، بسیاری از افراد وابسته به اقشار ضعیف از گرسنگی مردند و این در همان زمانی بود که آمریکایی ها سرمست پیروزی ، جام شراب خود را بمناسبت آغاز قرن آمریکایی سر میکشیدند . آن نسلی که آن روزهای سخت را در روسیه و بخصوص جمهوری های فقیر اسیای میانه دیده است هنوز زنده اند و نوعی هویت ضد آمریکایی از خود نشان میدهند .
نتیجه گیری : 1-ورود نیروهای نظامی روسیه به اکراین ، بخشی از چالش کشورهای معروف به تمدن شرقی ( با خوانش داریوش شایگان یا حتی برخورد تمدنها بروایت ساموئل هانتینگتون ) در مقابل غرب در دفاع از خود است و به همین خاطر از سوی چین و ج.ا. و حتی آمریکای لاتین مورد حمایت قرار می گیرد و اکراین بعنوان مدافع غرب در این معرکه هدف حمله خشن روسیه قرار گرفته است و همانطور که گفته شد اولویت اول پایان جنگ و مذاکره طرفین است که ادامه این جنگ به نابودی بیشتر اکراین و تضعیف روسیه منجر میشود .
2-با توجه به سیر و مسیری که در چند دهه اخیر مشاهده شده است ، اروپا و آمریکا ، در مقابل چین و روسیه در حال عقب نشینی بوده اند از نظر علمی ، نظامی و حتی اقتصادی و نشانه های آن در عراق و افغانستان و لیبی و سوریه بود که نه تنها به اهداف خود نرسیدند که موجب خرابی دهشتناک شده و نهایتا مناطق مورد تهاجم خود را در میان خون و آتش رها کرده و گریخته اند ، با توجه به این واقعیتها آمریکا و اروپا با زیاده خواهی های خود موجب انگیزش قدرتهای نوظهوری مانند روسیه ، چین ، ایران ونزوئلا و بعضی از کشورهای آمریکای لاتین شده اند و باید عقب نشینی کنند که در غیر اینصورت دنیا را با بحرانهای بیشتری روبرو کرده اند 3-دخالتهای نظامی و سیاسی آمریکا و قبل از آن بریتانیا در منطقه موجب تقویت نیروهای مذهبی و سیاسی شدن اقشار سنتی شده است این واقعیت رادرایران 1357 ، افغانستان 1979 ، عراق 2011 ، لیبی وافغانستان 2021 وافغانستان اخیر دیدیم . شرق سالهاست که د ر مقابل غرب جز دفاع از خود وسیله ای ندارد ، انقلاب اکتبر ، انقلاب چین ، انقلاب 1357 ، گرایش به سوسیالیزم در آمریکای لاتین ، حرکت دفاعی اقشار مترقی و گاها ارتجاعی این کشورها در مقابل هجوم افسار گسیخته و غارت اقتصادی غرب بوده است و اساسا ماهیت تهاجمی نداشته اند .
مردم وبخصوص اقشار سنتی که خود را با تهاجم اقتصادی و سیاسی ، آمریکا و غرب روبرو می بینند برای حفظ خود به هر نیروی مخالف از مترقی گرفته تا نیروهای سنتگرا و محافظه کار سیاسی روی می آورند .
نقش آمریکا در کشورهای ما بمانند حشره ای سمی است که با نشستن بر روی زخمهای عمیق اجتماعی موجب عفونی شدن بیشتر زخمها می شود .
ایران ، روسیه ، چین و آمریکای لاتین سالها و دهه هاست که در مقابل تهاجم غرب ، فقط به حرکات دفاعی دست زده اند و مباد که بتوانند دست به حمله بزنند . جهان ممکنست چنین حمله ای را در حرکت ” چین ” برای بازپسگیری ” تایوان ” و یا دعوا بر سر جزیره های مورد مناقشه میان آمریکا و چین در دریای جنوبی این کشور شاهد باشد که ابعادی بسیار بزرگتر از بحران جاری ” اوکراین ” خواهد داشت