Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه، بخش دوم: بقائی و خمینی در چهارچوب قانون اساسی و کودتا هم خط و همگام- محمد جعفری

الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه، بخش دوم: بقائی و خمینی در چهارچوب قانون اساسی و کودتا هم خط و همگام- محمد جعفری

بقائی یکی از عوامل انگلیس‌ها بود که به آمریکائی هم وصل شده بود و در طول دوران حکومت مصدق و بعد از آن با آمریکائی‌ها در رابطه بوده است. بقائی خود را شخصیتی جهانی و قدرتمند و کسی که باید نخست وزیر ایران شود می‌دانست و به کمتر از نخست وزیری راضی نبود و بر اساس آن برنامه ریزی می‌کرد و به همین علت با زاهدی و آمریکائی‌ها همدست می‌شود. حزب زحمتکشان و بقائی از همان اوایل حکومت مصدق از کمک مالی آمریکائی‌ها برخوردار بوده و برای راه گم کردن با اطلاع آمریکائی‌ها علنی به آنها انتقاد می‌کرده است. دکتر سپهبدی نماینده بقائی در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۵۱ (۲۴ /۹/۱۳۳۰) در همان سال اول نخست وزیری مصدق به سفارت آمریکا می‌گوید:

«آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکار و علنى علیه ایالات متحده آمریکا اظهار نظر کند. آقاى سپهبدى معتقد است که اگر دکتر بقایى طور دیگرى رفتار مى‏کرد توده‏هاى مردم داستانهاى درج شده در مطبوعات را که گفته مى‏شود تحت الهام کمونیستها است، باور مى‏کردند که سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران کمک مالى به این حزب کرده و آنرا تحت تشویق معنوى قرار مى‏دهد». (۱۴)

هندرسن سفیر آمریکا در ۳۱ مارس ۱۹۵۳ (سه‌شنبه ۱۱ فروردین ۱۳۳۲) به وزارت خارجه اطلاع می‌دهد که «تنها فرد باقی که قادر به جانشینی مصدق می‌باشد تیمسار زاهدی است. زاهدی از پشتیبانی رهبران سیاسی نظیر کاشانی، حائری‌زاده، بقایی و برادران ذوالفقاری و همین طور سایر محافظه‌کاران و ارتش برخوردار است مکّی نیز ممکن است از وی پشتیبانی نماید. زاهدی سه روز پیش به طور محرمانه از علاء دیدار نموده.» (۱۵) بقایی در دوران نهضت ملی شدن نفت، خود را جانشین مصدق تصور می‌کرد و برای تحقق بخشیدن به آرزوی دیرینه خود، در طراحی و توطئه‌ها علیه مصدق شرکت جست که از جمله شرکت در ربودن و قتل افشار طوس رئیس شهربانی کل کشور، برای تصاحب پست نخست‌وزیری است. (۱۶)
بعد از کودتای ۲۸ مرداد بقایی به زاهدی به چشم دولت محلّل و انتقالی نگاه می‌کرد و خود را جانشین واقعی مصدق می‌دید به همین علت در مذاکرات طولانی خود با هندرسون سفیر کبیر آمریکا، بعد از کودتا، مطلب را با وی در میان گذاشته که هندرسون با استفاده از یک ضرب‌المثل فرانسوی بوی گوشزد کرده: «در موقع عبور از سیلاب اسبهای کالسکه را نمی‌شود عوض کرد. باید حوصله کرد که اوضاع به مسیر طبیعی بیفتد و به این نکات توجّه شود.» (۱۷) با وجودی که وی هیچ فرصتی برای نخست وزیر شدن از دست نمی‌دهد و برای نخست وزیری به هر قیمتی از پا نمی‌نشیند وزارت خارجه آمریکا، در آذر ۱۳۳۷ به سفارت گزارش کرده که «بقایی جاه‌ طلب، هدفش را بر روی کمتر از نخست‌وزیری تنظیم نکرده است… اگر چه فرصت طلب و زیرک است، شاهدی براحتمال وقوع چنین چیزی وجود ندارد.» (۱۸)
همچنانکه در قسمت اول این پژوهش آمد، خمینی تا نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ و زندا نی و بعد تبعید و رفتن به نجف به ولایت فقیه معتقد نبوده و خواسته و ایده آلش اجرای قانون اساسی است. با بقائی که او هم در چهارچوب قانون اساسی در صدد دست یافتن به پست نخست وزیری بود، با خمینی هم خط و هم گام می‌بود و بنابر این علت همراهی و همگامی بقائی با روحانیون طرفدار کاشانی بهبهانی و بعد هم خمینی همراه داشتن حمایت آنها برای رسیدن به پست نخست وزیری است. در این جهت وقتی از سال ۱۳۴۱ حرکت روحانیت به رهبری خمینی شروع ومنجر به نهضت ۱۵ خرداد شد. خمینی حمایت حزب زحمتکشان و بقائی را به همراه داشت. اما بقائی سعی می‌کرد که به نحوی در سایه و با به نعل و به میخ زدن عمل کند تا موقعیت برایش فرا برسد: «دکتر بقایی گفت مبارزه را عده‌ای از طبقات روحانی شروع کرده‌اند. ما اگر دخالت کنیم علاوه بر این که آن‌ها را سست خواهیم نمود و باعث رکود مبارزه آن‌ها خواهیم شد و ما نیز سوءاستفاده چی معرفی خواهیم شد که از مبارزه عده‌ای استفاده نموده و به نام خودمان تمام کنیم ما هرگز در این فکر نبوده و نخواهیم بود.» (۱۹)
بقائی در جریان نهضت ۱۵ خرداد ۴۲ از خمینی طرفداری و حمایت کرد. بعد از دستگیری خمینی، اسدالله علم نخست و زیر در ۱۷ خرداد گفت: «… ۱۵ نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی که در آشوب (۱۵ خرداد ۴۲. ن) ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشته‌اند تسلیم محکمه نظامی خواهند شد و محکمه نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد… ولی ما رؤسای آنها را دستگیر کرده‌ایم» (۲۰)
با توجه به مصاحبه فوق مظفر بقایی نامه سرگشاده‌ای در حمایت از خمینی و زمانی که هنوز وی مرجعیت عام پیدا نکرده بود، در تاریخ ۱۵ تیر ماه ۱۳۴۲ خطاب به مراجع روحانی نوشت: «… و از مرحوم آیت‌الله کاشانی اعلی‌الله مقامه الشریف در مبارزات مذهبی و سیاسی آن راد مرد مجاهد حمایت کامل کرده است… با مطالعه فتوای شجاعانه و عمیق حضرت آیت‌الله خمینی به این مضمون که «تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب ولو بلغ ما بلغ» تشخیص داد که شخص ایشان صلاحیت کامل مقام ریاست تامه شیعیان جهان را احراز کرده‌اند… کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ملت ایران برای اطلاعات از همین فتوای عالی لازم دانست نتیجه مطالعات و استنباطات خود را باستحضار مراجع محترم تقلید و روحانیون عظام رسانده… از لحاظ سایسی وظیفه خود دانست مراتب ذیل را باین عده پیشنهاد نماید:
۱ـ حضرت آیت‌الله خمینی بعنوان عالی‌ترین مرجع تقلید و شخص اول روحانیت بتمام مراجع داخلی و خارجی رسماً و بدون ابهام معرفی گردد.
۲ـ کلیه تقاضاهای مختلفه بصورت شعار واحد یعنی اجرای کامل قانون اساسی و قوانینی که بتصویب مجلس شورای ملی رسیده است منحصر گردد…» (۲۱)
بعد از آزادی آقای خمینی باز هم حزب زحمتکشان با امضای دکتر بقایی در اعلامیه‌ای که حدود ۳۲ صفحه بود تحت عنوان دفاع از آیت‌الله خمینی انتشار داد و از جمله نوشت: «… اینک که توفیق انتشار آن پس از آزادی آیات عظام حاصل شد می‌خواستم بطور ضمنی به مسلمین جهان تبریک عرض کنم ولی متأسفانه پس از یک روز آزادی چون دولت تحمل استقبال مردم را نداشت آیات عظام را در منازل خود برخلاف موازین قانونی محبوس کرد و اکنون در زندانهای نوع جدید دوره سازندگی می‌باشند.» (۲۲)
آقای سیدجلال‌الدین مدنی با تمجید از بقائی از دکتر مصدق بدلیل بی تفاوت ماندن و حمایت نکردن از خمینی و نهضت ۱۵ خرداد ۴۲، و در جریان کاپیتولاسیون تنقید کرده و در جلد دوم تاریخ معاصرخود، در رابطه با کاپیتولاسیون می‌نویسد: «نشریه‌ای مفصل با عنوان هست یا نیست؟ در همان زمان به امضای دکتر مظفر بقایی انتشار یافت و مصوبه مجلس را مورد سؤال قرار داد… گرچه نوشته بقایی کوبنده مستدل و دقیق بود ولی نمی‌توانست تأثیر مهمی داشته باشد… ولی بهر حال اقدام بقایی در مقایسه با سایر رجال سیاسی پر ادعا که سکوت داشتند قابل توجه است.» (۲۳)
بی مناسبت نیست که در همین جا برای اطلاع خوانندگان چند نکته‌ای در مورد دو جلد کتاب «تاریخ سیاسی معاصر ایران» را که آقای دکتر سیدجلال‌الدین مدنی تألیف و تنظیم کرده و توسط «شورای تبلیغات اسلامی» انتشار پیدا کرده است یاد آور شود: از خلال تحلیلهای دو جلد تاریخ معاصر، چنین استنباط می‌شود که آقای مدنی خود از اعضای حزب زحمتکشان و یا حد اقل از علاقه مندان و پیروان خط کاشانی ـ بقایی و خمینی است و کتاب که در حقیقت در تبیین خط کاشانی ـ بقائی ـ خمینی تنظیم گردیده، دارای تحریفات تاریخی چندی در جهت تخریب مصدق و طرفداران وی و غلبه دادن خط کاشانی ـ بقایی بر خط مصدق است (۲۴)
بقائی که به دنبال دست یافتن به پست نخست وزیری بود، از زمان حکومت مصدق و – همچنانکه در بالا اسناد آن آمد- حتی قبل از آن با سفارت آمریکا رابطه داشت و در هر مرحله‌ای متناسب با آن مرحله عمل می‌کرد:
۱-شکستن جبهه داخلی علیه مصدق و حمایت از کودتا
در کودتای ۲۸ مرداد «نیروهای بقایی در کنار چاقوکشان شعبان بی‌مخ قرار داشتند و طرفداران وی در شهرستانها نیز به فعالیت مشغول بودند. ناصر بقایی، پسر عموی او، نامه‌ای از طریق منصور رفیع‌زاده ارسال کرد و در آن از تظاهرات طرفداران بقایی در روز ۲۸ مرداد سخن گفت شبکه حزب زحمتکشان در تهران و شهرستانها، همراه با سازمان نظامی حزب، نقش مخرب ایفا کردند که یکی از آنها قطعه قطعه کردن سخایی، رئیس شهربانی کرمان، بود.» (۲۵)

و به پاس خدمات بقایی در کودتای ۲۸ مرداد به دریافت یک نشان رستاخیز مفتخر گردید:
جناب آقای دکتر بقایی
به فرمان مطاع شاهانه به پاس فداکاریهایی که در قیام ملی ۲۸ مرداد ابراز داشته‌اید به اعطاء یک قطعه نشان رستاخیز درجه یک مفتخر می‌گردید.» (۲۶)
و عبد الله شهبازی هم به درستی آورده که «در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیروهای دکتر مظفر بقایی از افرادی بودند که به خانه مصدق حمله بردند. آنان در عملیات کودتا نیز نقش فعال داشتند و به این دلیل مطبوعات پس از کودتا بقایی را یکی از رهبران “قیام ملی” علیه دولت دکتر مصدق عنوان کردند.» (۲۷)

۲- پیشنهاد به آمریکائی‌ها در تهیه سیاست نفتی برای ایران:
سفارت آمریکا در تاریخ ۱۷ اکتبر ۱۹۵۲ (۵/۸/ ۱۳۳۱) گزارش مى‏کند که وابسته کارگرى سفارت اخیراً با آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران ایران و عضو برجسته جبهه ملى ملاقات کرده و مسائلى را مورد بحث و گفتگو قرار داده است. از جمله اینکه دکتر بقایى “مدعى است که با عزیمت انگلیسیها، آمریکا فرصت خواهد داشت تا یک سیاست مستقل و روشن بینانه نفتى براى ایران تهیه کند. او این موضوع را از لحاظ تاسیسات توزیع و پخش و به بازار رسانى نفت توصیف کرد”. (۲۸)
۳-راهکار پیشبرد سیاست آمریکا در ایران
اسناد لانه جاسوسى، شماره ۲۳ توصیه‌های بقایى به آمریکایى‏ها در مورد مسائل ایران و نحوه درگیرى آمریکایى‏ها با آن مسائل و نیز توضیح علت بعضى از مواضع آقاى دکتر بقایى نسبت به آمریکا را در بر مى‏گیرد. در زیر به دو نمونه از این اسناد و گزارشها اشاره مى‏شود. در تاریخ ۱۵ دسامبر ۱۹۵۱ (۲۴ /۹/۱۳۳۰) آقاى دکتر سپهبدى در یک مذاکره حضورى به وابسته کارگرى سفارت آمریکا آقاى سى. سى نینچ اظهار مى‏دارد:
“آقاى دکتر بقایى رهبر حزب کارگران، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکار و علنى علیه ایالات متحده آمریکا اظهار نظر کند. آقاى سپهبدى معتقد است که اگر دکتر بقایى طور دیگرى رفتار مى‏کرد توده‏هاى مردم داستانهاى درج شده در مطبوعات را که گفته مى‏شود تحت الهام کمونیستها است، باور مى‏کردند که سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران کمک مالى به این حزب کرده و آنرا تحت تشویق معنوى قرار مى‏دهد”.
آقاى سپهبدى معتقد است که به نفع روابط حسنه بین ایران و آمریکاست که آمریکا هدف حمله قرار گیرد، تا بدین ترتیب هر گونه امکان اینکه ایرانیان باور کنند که ایالات متحده پشتیبان حزب کارگران است رد شود. (۲۹)
و یا آقاى دکتر بقایى و دستیارانش به مأمورین آمریکایى مى‏گویند: آقاى دکتر بقایى رهبر حزب زحمتکشان، ضرورى تشخیص داده است که بطور آشکاروعلنى علیه ایالات متحده اظهارنظرکند. آقاى دکترسپهبدى به مأمور سفارت مى‏گوید:
“به نفع روابط حسنه بین ایران و آمریکاست که آمریکا هدف حمله قرار گیرد، تا بدین ترتیب هرگونه امکان اینکه ایرانیان باور بکنند که ایالات متحده پشتیبان حزب کارگران است رد بشود و یا به آمریکا پیشنهاد مى‏شد بعد از عزیمت انگلیسى‏ها آمریکا فرصت خواهد داشت که یک سیاست مستقل و روشن بینانه نفتى براى ایران تهیه کند. و یا در مورد تصویب لایحه مصونیت قضایى مستشاران نظامى آمریکا در ایران، چون مى‏داند که ملت ایران مخالف تصویب یک چنین تصویبنامه هایى بوده و هستند و علیه آن اعتراض خواهند کرد آقاى بقایى به آمریکایى‏ها مى‏گوید که سرگرم تهیه رساله‏اى است علیه این تصویبنامه، ولى خطى را که او در مقابل آمریکایى‏ها از آن دفاع خواهد کرد این خواهد بود که آمریکایى‏ها بطور غیر معقولانه‏اى اجازه مى‏دهند که این قانون به وجهه آنها و شهرت آنها در ایران لطمه بزند. ” (۳۰)
آنچه در مورد دکتر بقایى در اسناد لانه جاسوسى، شماره ۲۳ آمده و دو نمونه آن اینجا نقل شد اگر چه از نظر تاریخى مهم است که معلوم شود آقاى دکتر بقایى و یا همکاران و دستیاران وى نظیر دکتر سپهبدى و یا… رسماً جاسوس و عامل آمریکا و انگلیس بوده‏اند یا خیر؟ اما مهمتر از این آن است که چگونه مى‏شود، بهتر از این روش به یک دولت بیگانه جهت ارضاى جاه‏طلبى‏هاى خود در جهت پیشبرد سیاست و اهدافشان به آنها خدمت کرد و به آنها راهنمایى و پیشنهاد داد. شما فکر مى‏کنید کدام جاسوس و یا مشاور خودى بهتر از این پیشنهادها و راهنمایى‏ها را مى‏توانست در مواقع مختلف نسبت به دولت مطبوع خودش آمریکا در رابطه با آن وضعیتهاى مختلف که دکتر بقایى و دستیارانش به دولت آمریکا در رابطه با سیاست و پیشبرد اهدافشان داده‏اند، بدهد؟ به نظر من کار یک جاسوس و عامل خارجى در داخل یک کشور در مقایسه با روشى که حزب زحمتکشان و آقاى دکتر بقایى و یارانش در رابطه با یک دولت خارجى و منافع آنها – آمریکا و انگلیس – در پیش گرفته بودند، خیلى ناچیز است. زیرا یک جاسوس و یا عامل همیشه و در همه جا مورد سوء ظن است و مطرود و با هزاران ترس و لرز خبرى گیر مى‏آورد و یا عملى به نفع دولت خودش انجام مى‏دهد. ولى با این روش که اینها در پیش گرفته بودند، در لباس ملیت، دفاع از منافع کشور، محبوبیت ملى، وطن خواهى و سیاست مستقل ملى و با محبوبیت و وجهه ملى، بهترین پیشنهادها و اطلاعات دست چین شده را در اختیار بیگانه قرار مى‏داده‏اند.
در تاریخ ۳ نوامبر ۱۹۶۴ (۸/۱۲/ ۱۳۴۳) از یک منبع کنترل شده آمریکایى (CAS) به رئیس بخش سیاسى در مورد آقاى بقایى چنین گزارش مى‏شود:
“۱- دکتر مظفر بقایى روز ۱۱ آبان ۱۳۴۳ گفت که آیت‏الله خمینى در نطق مهمى درقم در روز۴ آبان وضعیت موافقتنامه و نیروها و همچنین موافقتنامه دویست میلیون دلارى خرید اسلحه را که اخیراً از تصویب مجلس گذشته مورد حمله قرار داده است.
۲- بقایى گفت که خود او سرگرم تهیه رساله‏اى است که به امضاى خودش خواهد بود و طى آن او حکومت را به خاطر پشتیبانى و تصویب وضع موافقتنامه نیروها با ایالات متحده آمریکا مورد حمله قرار خواهد داد. بقایى همچنین گفت که خطى را که او در مقابل آمریکاییها از آن دفاع خواهد کرد این خواهد بود که آمریکاییها بطور غیر معقولانه‏اى اجازه مى‏دهند که این قانون به وجهه آنها و شهرت آنها در ایران لطمه بزند. بقایى همچنین گفت که او حاضر است به خاطر انتشار این رساله به زندان بیفتد ولى احساس مى‏کند که براى او لازم است که ابتکارى در این زمینه بعمل آورد زیرا او انتظار دارد که دیگرانى که مخالف این موافقتنامه هستند نیز آنرا مورد حمله قرار دهند” (۳۱).
بقائی بعد از کودتای ۲۸ مرداد به این نتیجه رسیده بود که بدون موافقت و پشتیبانی آمریکا به خواسته خود که نخست وزیری است نخواهد رسید، در این راستا طبق اسناد فوق، درشکستن جبهه داخلی علیه مصدق و حمایت از کودتا، و نشان دادن راهکار پیشبرد سیاست آمریکا در ایران، هم با سفارت آمریکا در تهران و هم از طریق منصور رفع زاده – که بعد با صلاحدید بقائی به عضویت «سیا» در آمده – در آمریکا با آمریکائی‌ها همگام بوده است. بقائی از یکطرف برای رسیدن به معشوقه خود یعنی نخست وزیری می‌سوزد و کم کم به این نتیجه می‌رسد که به هر دلیلی شاه آمادگی نخست وزیری او را ندارد و از طرف دیگر به این واقعیت بیش از پیش پی می‌برد که روحانیون توان بالقوه و بالفعل بسیج مردم را در اختیار دارند، به احتمال قوی به این فکر افتاده که از طریق روحانیون به معشوقه خود دسترسی پیدا بکند بویژه که روحانیون همگام با مشی کاشانی، بهبهانی و خمینی را هم به همراه دارد. در جریان نهضت خرداد ۴۲ بنا به گزارش ساواک «بقائی مدعی بود که در آن شرایط بهترین فردی است که می‌تواند سکّان کشتی توفان زده را عهده دار گردد. سوابق او در زمینۀ دوستی با آیت الله کاشانی می‌توانست زمینه‌ای مساعد برای وی فراهم کند. بقائی صراحتاً گفت تا آن روز بین مردم و هیئت حاکمه حائل بوده است، ” بگذارید نباشم تا بدن ملت را سرنیزه هیئت حاکمه سوراخ کند” (۳۲)
دکتر حسن آیت هم که از اعضای حزب زحمتکشان دکتر مظفر بقائی که بسیار هم به او نزدیک و در حکم دستیار و همکارش بود، وی را به این نیروی عظیم بیش از پیش آگاه می‌سازد.
موافق متن نامه ۹۴ صفحه‌ای آقای آیت که در تاریخ سوم آذر ماه ۱۳۴۲ به آقای مظفر بقایی رهبر حزب زحمتکشان نوشته است، عیوب حزب زحمتکشان و راههای برطرف کردن آنها را گوشزد می‌کند و علاوه بر آن برای رسیدن بقدرت کارهایی را که باید و نباید بکند برای آقای بقایی برمی‌شمرد و مهمتر از هر چیز دیگر بوی نشان می‌دهد که چگونه و بچه نحو از نیروی مذهب استفاده کند و در این رابطه تنفرّ خود را از مرحوم مهندس بازرگان و آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله زنجانی بطرق مختلف اظهار می‌دارد و غبطه می‌خورد که چرا آقای دکتر بقایی با وجودی که سابقه منفی که روحانیت از آن اطلاع داشته باشد، نداشته بلکه سابقه همکاری با آیت‌الله کاشانی و عنایت ایشان بوی از این زمینه مساعد استفاده نمی‌کند.
آیت به آقای بقایی گوشزد می‌کند که «مسئله مذهب و استفاده از نیروی عظیم مذهبی از مسایلی است که باید مورد توجه کامل حزب قرار گیرد…» (۳۳)
پس از تشریح چگونگی استفاده از نیروهای مذهبی اظهار می‌دارد: «در مرامنامه حتماً باید بعضی از اموری که جنبه مذهبی دارد و موجب جلب افراد مذهبی می‌شود گنجانده شود و نیز به مذهب اسلام و قوانین مذهبی اشاره گردد تا ضمن اینکه عده‌ای بدینوسیله به ما می‌گروند، در آینده هم از حربه دین برعلیه ما استفاده‌ای نتوانند بکنند» (۳۴)
در مورد مرحوم بازرگان و آیت‌الله حاج سید جوادی می‌گوید: «جنابعالی نه تنها سابقه منفی که روحانیت از آن اطلاع داشته باشد نداشتید بلکه سابقه همکاری جنابعالی با آیت‌الله کاشانی و عنایت ایشان نسبت به شما و شعار نصرمن الله و فتح قریب که زیب شاهد بود و امثال آن زمینه مساعدی برای جنابعالی فراهم آورده بود.» (۳۵) و شخصیت شما «گذشته از آن در تمام نهضت آزادی شخصیتی که حتی قابل مقایسه با جنابعالی باشد وجود نداشت. یعنی شخصیتی که از طرفی سابقه همکاری و همگامی با بزرگترین شخصیت سیاسی و مذهبی عصر حاضر ایران یعنی آیت‌الله کاشانی را داشته باشد و از سوی دیگر سابقه ۱۴ سال مبارزه کوبنده و شکننده را دارا باشد و از جانب دیگر شخصیت بین‌المللی در ردیف آقای دکتر مصدق پیدا کرده باشد. نهضت آزادی فاقد چنین امتیاز بزرگی بود.» (۳۶)
آیت در نامه خود به بقائی برای تبدیل حزب زحمتکشان به یک حزب طراز نوین و قوی برای بدست گرفتن قدرت و رهبری کشور، ۲۰ پیشنهاد (۳۷) که در اینجا چند نمونه آن آورده می‌شود بوی ارائه می‌دهد:
۱-تبلیغات خارج از کشور را برای رسوخ در روحانیت و مردم وسعت دهیم.
۲-یک هسته قوی مخفی تشکیل دهیم تا در صورت توقیف افراد شناخته شده، فعالیت متوقف نشود و بسیاری از کارهای ضروری که بنام حزب نمی‌شود انجام داد، آن تشکیلات مخفی انجام دهد.
۳-در تعقیب پیشنهادهای قبلی در خصوص ایجاد یک جمعیت مذهبی در کنار حزب مجدداً پیشنهاد مزبور را تکرار می‌کنم. می‌توانیم هیئت‌های متعدد و مذهبی و غیره تشکیل دهیم و از آن طریق به مبارزات خود ادامه دهیم.
۴-کلیه افراد حزب و بویژه افرادی‌که در رأس قرار دارند از تظاهر به هر عملی که مغایر ظواهر سنن و شعائر مذهبی و ملی باشد خودداری شود.
نظر به اینکه دکتر حسن آیت نقش بزرگی در آوردن ولایت فقیه به مجلس خبرگان و تصویب آن داشت، بعضی‌ها کوشش کردند، وانمود کنند و بگویند: آیت از حزب زحمتکشان کناره گیری و به بقائی پشت کرده و راه و رسم دیگری را در پی گرفته است. به شرحی که در قسمت چهارم این تحقیق خواهد آمد فاقد حقیقت است. در بخش سوم این نکته که خمینی و بقائی هر دو ضد دموکراسی هستند و معتقدند که رأس حکومت باید در دست یک فرد باشد مورد بحث قرار می‌گیرد.

محمد جعفری
mbarzavand@yahoo.com

گویا
نمایه و یادداشت:
۱۴-پاریس و تحول انقلاب، چاپ اول ص۲۸۱؛ به نقل از: اسناد لانه جاسوسی شماره ۲۳، ص ۱۴۲-۱۴۱.
۱۵-اسناد سخن می‌گویند، پژوهش و برگردان دکتر احمد علی رجائی میهن سروری (رجائی)، جلد دوم، سند شماره ۳۲۲.
۱۶–توطئه ربودن و قتل سرلشکر افشار طوس رئیس شهربانی حکومت ملّی، گردآورنده محمد ترکمان، چاپ اول ۱۳۶۳، ص ۱۲۴ و ۵ و برای اطلاع دقیقتر مطالعه اسناد گردآوری شده در این سند ضروری است.
۱۷-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۱۷۷.
۱۸-اسناد لانه جاسوسی، شماره ۲۳، ص ۱۶۴.
۱۹- زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص۲۶۷.
۲۰- تاریخ سیاسی معاصر، سیدجلال‌الدین مدنی، ج دوم آبان ۱۳۶۲، ص ۴۹.
۲۱- همان سند، ص۵۰-۴۹.
۲۲- همان سند، ج دوم آبان ۱۳۶۲، ۵۸.
۲۳- همان سند، ج دوم آبان ۱۳۶۲، ص ۸۵ و ۶۱.
۲۴- برای اطلاع بیشتر در مورد بعضی از تحریفات تاریخ سیاسی معاصر به کتاب «تقابل دو خط» چاپ اول ص ۱۷۶–۱۶۲ و چاپ دوم ۲۲۶-۲۱۴ مراجعه کنید.
۲۵- زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص۱۷۲.
۲۶- همان سند.
۲۷- https://www.shahbazi.org/pages/baghai.htm
۲۸- اسناد لانه جاسوسی، شماره ۲۳، ص ۱۵۲-۱۵۱.
۲۹- اسناد لانه جاسوسى، شماره ۲۳، ص ۱۴۲-۱۴۱.
۳۰- اسناد لانه جاسوسى، شماره ۲۳، ص ۱۹۳-۱۹۶.
۳۱-اسناد لانه جاسوسى، شماره ۲۳،، ص ۱۸۷-۱۸۶.
۳۲-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقائی، حسین آبادیان ص۲۶۶؛ گزارش ساواک ۱۹و۲۰/۳/۱۳۴۲.
۳۳-زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، حسین آبادیان، مؤسسه مطالعات پژوهشهای سیاسی ۱۳۷۷، چاپ اوّل، ص ۵۰۹.
۳۴-همان سند، ص ۵۱۲.
۳۵-همان سند، ص ۵۲۵ـ ۵۲۳.
۳۶-همان سند، ص ۵۳۶ ـ ۵۳۵.
۳۷-آیت در خلال نامه ۹۴ صفحه‌ای خو به بقائی جهت ایجاد حزبی نوین برای دست گرفتن قدرت ۲۰ پیشنهاد بوی ارئه می‌دهد. برای مطالعه کامل این پیشنهاد‌ها به زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی ص ۵۶۱-۵۵۴ و برای خلاصه این ۲۰ پیشنهاد به تقابل دو خط چاپ اول ص ۱۲۷-۱۲۴ و چاپ دوم ص۱۷۹-۱۷۷ مراجعه کنید.