Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد عاقبت خمینی اسلام راستین را نشان داد- شیرین سمیعی

عاقبت خمینی اسلام راستین را نشان داد- شیرین سمیعی

دنیای ما همچنان با جنگ اوکراین و آوارگان و اسیران و شاخ و شمشیرکشی با پوتین و درگیری های دیگر همچنان ادامه دارد و گویی حاکمان روی زمین به دنبال برپایی چنین روزگاری بودند که چو همیشه موفق شدند و امروز هم نشسته اند و تماشایش می کنند، و گاه برای خالی نبودن عریضه دادسخن می دهند که البته کسی گوش به یاوه های شان ندارد.
تابستان است و فصل تعطیلات، و رئیس جمهور ما در استراحت! تا پنج سال دیگر خیالش آسوده است و می تواند همچنان به استراحتش ادامه دهد و بخورد و بخوابد و مهملات همیشگی خودش را به گوش ما بخواند. گو این که خواب و بیداری اش فرق چندانی به حال این کشور و ملتش ندارد، مطیع اوامر ارباب یانکی ست و بزرگ می بیند و بزرگ می اندیشد و سرو کارش با جهان است و جهانیان و کاری به کشور کوچک فرانسه که قطره ایست درون این اقیانوس پهناور ندارد!
البته ما هم به رغم تمام نابسامانی های این دیار، همواره شکر خدای را به جا می آوریم که در آن دیار دیگر و به زیر سایه ملایان ددمنش نیستیم و درون اسلام سیاه شان غوطه نمی خوریم! و اما نمی توان به آدمهایی که سال هاست در درونشان غوطه ورند نیندیشید، به انسان هایی که مرتب از تیره روزی و زندگی دردناک شان در میان آن پلیدان می شنویم، از مادرانی که فرزندانشان کشته شده اند و یا در زندانند، آز آدمهایی که در خیابانها از دردها و گرفتاری های روز افزونشان فریاد می زنند و با اسلحه مآموران حکومت منفور آیت اللهی هم گاه کشته می شوند، از زنان و دخترانی که به بهای جان شان روسری نکبتی را که به ضرب زور و شلاق بر سرشان نهاده اند از سر می دارند و…
چه گوییم که فراوان است شرح این جنایات که نوشتنش خود هفتاد من کاغذ می شود. آدمهایی می بینیم همچو جسد که به پای تلویزیون کشیده شده اند و عیان که به ضرب شکنجه آمده اند، و با صدایی یکنواخت و بی احساس طوطی وار اراجیف این پلیدان بی وجدان را همچو آدمی هیپنوتیزم شده برای مان تکرار می کنند. صورت بی روح و نگاه مات و صدای یکنواخت شان حکایت از ضربه های شلاق و هزار بلای دیگری که بر سرشان آورده اند، می کند و بیننده از دیدن شان آنچنان منقلب می شود که به رغم خاموش کردن دستگاه، نمی تواند این چهره های دردناک غمزده را از یاد بزداید.
و اما با تمام این سیاهی ها و بی وجدانی های شان باید پذیرفت و حتی ممنونشان هم بود که تنها این گروه ملعون توانستند با رفتار و کردار و گفتارشان عاقبت اسلام راستین را به مردم ایران بشناسانند. مردمانی که طی سالها با شنیدن لاطائلات ملایان بر روی منبر و حکومت حاکمان مسلمان، سه قرن سکوت دردناکشان را از یاد زدوده بودند و به رغم سروده های بزرگانشان که می کوشیدند در لفافه مردم را از حقایق اسفناک حکومت آن حاکمان و قوانینی که برای شان آفریده بودند آگاه کنند و پرده از روی فجایعی که به نام این دین و مذهب بر سرشان آورده بودند بردارند، همچنان با چشم ها و گوش های بسته و به امید زندگی در بهشت آن دنیای این جماعت پلید، به دنبال شان دوان بودند و این سیاه کاران هم با قول و قرارهایی در آن دنیا، در این دنیا بر سریر قدرت نشسته و حکومت می کردند و حتی سلاطین هم مطیع این گروه بودند.
محمد رضا شاه پهلوی که اغلب به زیارت حرم امام رضا می رفت و پس از به تخت نشستنش هم ملایان تبعیدی زمان پدرش را با سلام و صلوات به ایران آورد. همسر سیده بانویش هم در نذر و نیاز بود و مفتخر به نسبش که می شنیدیم به امام حسن، یک تن از دشمنان ایران می رسد. خود به چشم رومیزی بزرگ گلدوزی شده بسیار زشتی از هنرهای شهبانو را که تقدیم امام رضا کرده بود، در یکی از اتاق های موزه حرمش گسترده دیدم هنگامی که با یک بانوی خارجی که برای سمیناری به ایران آمده بود، به مشهد رفته بودیم، و چون او مسلمان نبود و نمی توانست وارد حرم شود، با او به آن موزه رفتیم که تا به آن روز من به آن جا نرفته بودم و در آن روز بود که چشمم به دیدن این شاهکار سیده بانوی شاه روشن شد!
و اما باید پذیرفت که پس از قرن ها عاقبت همین خمینی جانی بود که توانست چشمان مردم ایران را به روی اسلام راستین بگشاید و قوانین دین مبینش را به آنان بنمایاند. خوشبختانه با گفتار و جنایاتش هم موفق به این امر خطیر شد و چون جانشینانش هم به راه او می روند لابد این راه همچنان برای رفتن ایرانیان به بهشت موعود شان ادامه خواهد داشت. مگر خدا خودش رحمی به حال زار این ملت کند که در آرزوی بهشت در آن دنیا، امروز در جهنم این دنیا بسر نبرند.