Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال ضد عرفانگرایی سیاسی – سیاوش ایراندوست

ضد عرفانگرایی سیاسی – سیاوش ایراندوست

برخی از مردمان سرزمین گل و بلبل، با مشاهده ی جان کندن اسلامگرایی از اسلامگرایی (۱) در سرزمینشان، به جای رفتن منطقی از دیکتاتوری اسلامگرایی به دمکراسی لائیک، از فجایع اسلامگرایی رسیده اند به توهمات عرفانگرایی، از چاه به سیاهچاله.

توهم ری استارت

چندی پیش در تلگرام به برنامه ی ری استارت “حکم امسال صورتی دگر است! (قسمت اول -اورلوک)” برخوردم. از شدت تعجب از حجم داستانسرایی توهمی در آن، به برنامه ی بعدی “ری استارت ۱۸۹ اینترنت و نوح” هم نگاهی انداختم که اوج جنون توهم مجری برنامه را دریافتم.

اما در نقد توهم پراکنی های لیدر ری استارت چگونه محترمانه بنویسم؟ بنویسم عجب توهماتی دارد این شومن محترم، خوب است! جنون توهماتش هم آنچنان که خود می گوید بر پایه ی عرفان صوفیستی مد نظرش است که در برنامه ی “اینترنت و نوح” توضیح داده است. قصد نداشتم وارد روشنگری در این زمینه شوم، اما از شما می خواهم که یاری ام کنید که اگر گفتار عرفانی سیاسی لیدر ری استارت چرندیات محض نیست، پس چیست؟ من نمی خواستم این ادبیات را به کار ببرم، اما به قول خودش، جز این ادبیات مناسب کلامش نبود.

لیدر ری استارت مدعی است ” ری استارت یک برنامه ی علمی و عرفانی است! ” داستانسرایی های عرفانی متوهمانه اش را علمی می پندارد، و توقع دارد شنونده قبول کند که چون گستاخانه می گوید توهماتش علمی است، پس علمی است!

لیدر ری استارت داستانهای کتب دینی را به نفع توهمات ری استارتی اش مصادره کرده است: جاگرفتگان در کشتی نوح سیصد تا ری استارتی بودند! ترکیب داستان آدم و حوا و فرضیه ی تکامل داروین با معرفی آدم به عنوان اولین ری استارتی، اوج جنون توهم لیدر ری استارت است.

از ذهن متوهم لیدر ری استارت، انتظاری جز خزعبلات توهمی اش در باره ی ایران و مردم ایران نیست؛ وقاحتش در داستانسرایی توهمی، صدها بار بیشتر از روحانی و احمدی نژاد است و شدت بیماری توهمی اش، بسیار وخیم تر.

توهم اپوزیسیونی لیدر ری استارت، در برنامه ی “حکم امسال صورتی دگر است! (قسمت اول -اورلوک)” با “طرح سوم” است که هیچ کس از آن خبر ندارد و برای اجرایش به هیچ چیزی و هیچ کسی هم نیاز ندارد، همین که لیدر ری استارت بخواهد رژیم تغییر کند، رژیم تغییر می کند؛ همانگونه که بنا به ادعای متوهمانه اش در برنامه ی 189 اش، اگر کسی عصا را مثل موسی بیاندازد، اژدها می شود.

انسان می ماند که با این حجم از گفتارهای ضدعقلانی و توهمی چه کند؟ از آنجا که دیدن دو برنامه از این‌ مجری دلقک، وقتی را هدر داده بود، فکر کردم به جهات زیر، سکوت در این مورد جایز نباشد: اول اینکه توهمات عرفانی اش را علمی می شمارد، با مکرر گفتن اینکه توهمات عرفانی مولوی اش علمی است، توهماتش علمی نمی شود. علم تعریف و معیار ارزیابی خاص خودش را دارد. دوم اینکه حکومت تصوف مد نظر لیدر ری استارت، دیکتاتوری به مراتب بدتر از دیکتاتوری حکومت اسلامی ولایت فقیه است.

از اسلامگرایی به عرفانگرایی  

اما توهمات ری استارتی همه ی توهمات عرفانگرایی نیست، شبکه های اجتماعی مجازی پر شده است از آموزه های روان پریشانه ی عرفانی برای نشان دادن روشهای توهمی پیشرفت و توسعه به مردم سرزمین گل و بلبل!

فجایع ناشی از توهمات اسلام سیاسی در کشور ایران به پایان نرسیده، توهمات عرفان سیاسی- اجتماعی به عنوان مشکل گشای جامعه ی ایران در گفتارهای توهمی دغلبازانی متنوع، از دکتر سروش (۲) گرفته تا پیامبران دروغین اینستاگرامی امروزی، جامعه را برای نابود شدن در سیاهچاله ی عرفانگرایی آماده می سازند.

زمانی اسلامگرایان می گفتند که اسلام واقعی را غربیان در کشورهایشان اجرا می کنند و برای همین پیشرفت کرده اند، مصادره به مطلوب پیشرفتهای غربی ها به نفع آموزه های عقب ماندگی اجتماعی و متحجرانه ی اسلامگرایی شان. حالا هم مصادره به مطلوب پیشرفتهای غربی ها به نفع آموزه های روان پریشانه ی عرفانی مد شده است.

در سرزمین شعر و عرفان، پیشرفتهای اجتماعی-سیاسی غربی ها را با داستانهای شخصی عرفانی مولوی توجیه می کنند و حسرت توهمی می خورند که چرا غربیان آموزه های عرفانی مولوی را برای پیشرفتشان به کار بسته اند و ما خاورمیانه ای ها این آموزه های عرفانی را هنوز هم درک نکرده ایم! غافل از اینکه عرفان برای پیشرفت شعر و احساسات عرفانی و هیجانات عاطفی خوب است و به درد پیشرفت اجتماعی-سیاسی نمی خورد.

پایه ی پیشرفت غربی ها، عصر روشنگری و به رسمیت شناساندن حقوق طبیعی انسانها در سیستم حکومتی شان و برقراری سیستم حکومتی دموکراسی و جدایی دین و سیاست در کشورهایشان است، دولت دمکراتیک با آموزش آیین شهروندی در مدارس، شهروندانی مسئولیت پذیر بار می آورد.

دغلبازان وارونه گو با عرفانگرایی، موضوعات منحصر به فرد شخصی را به عنوان موضوعات کلی و عمومی قلب می کنند تا راه حلهای کلی و عمومی بدهند، راه حلهایی قلابی که جز هیجانات زودگذر ره به جایی نمی برد. بررسی موضوعات کلی و عمومی در حیطه ی علم است، تحول و پیشرفت غربی ها را از منظر علوم انسانی جامعه شناسی و تاریخ و سیاست بررسی می کنند نه از منظر داستانهای شخصی و هیجانی عرفانی.

جاذبه ی توهم 

سخن درست و حسابی، ساده و بدیهی به نظر می آید هر چند رسیدن به این ساده، سخت و دشوار و زمانبر و نیازمند تفکر و پژوهش های جدی است. اما این روزها با ترویج سطحی نگری و فساد فکری از طریق رسانه های گوناگون، برخی از مردم شیفته ی سخنان توهمی عجیب و غریب می شوند، فریب می خورند و برای فریب دهنده دست می زنند. اینگونه است که در همه جا بازار دغلبازان پرگو و شیادان وارونه گو پر رونق شده است.

سخنان غیرعلمی و نادرست با ادعای علمی بودن و توهمات عرفانی چنان همه جا رواج یافته اند که گوش مردم و توان تشخیصشان کرخت شده و به سخنان درست و حسابی ساده و اساسی که می توانند در صورت عمل کردن، موجب سعادت جامعه شوند، بی تفاوت هستند. مثل این سخن درست و حسابی ساده که سعادت مملکت با برقراری دمکراسی لائیک دست یافتنی است، اما دغلبازان زیادی پیدا شده اند که برای لوث کردن این سخن اساسی به شیوه های گوناگون حرفهای وارونه به هم می بافند‌ و با قیافه ای حق به جانب یاوه سراییهای هیجانی می کنند تا مردم را مبهوت و سردرگم و منفعل کنند تا از انجام هر مبارزه ی مفیدی برای براندازی دیکتاتوری و برقراری دمکراسی در کشورشان منصرفشان کنند.

برای اینکه حرفم را با مصداقهای مشخص بگویم، دو مثال دیگر هم می زنم. سخنان وارونه و تحریفهای تاریخی دکتر صادق زیباکلام در ستایش و توجیه دیکتاتوری رضا شاهی، لایکهای زیادی برایش در اینستاگرام در پی دارد. یا نوشته های سطحی دکتر محمود سریع القلم را در فضای مجازی سریع می گردانند، گفتار ایشان سمبلی است از گفتارهای دو ریالی جذاب و فریبنده. دکتر سریع القلم چند مورد حرفهای سطحی و شخصی شماره دار تکراری را برای توسعه ی جامعه به زعم خویش، در نوشته هایش سریع تکرار می کند و نتیجه ی سرسام آور می گیرد که امروزه مردم دنبال لذت بردن بیشتر از زندگی هستند نه دمکراسی، و حکومت همان را باید تأمین کند، غافل از اینکه آزادی و امکانات رفاهی برای لذت بردن بیشتر مردم، در دمکراسی دست یافتنی است.

توجیه گران دیکتاتوری و دشمنان دغلباز دمکراسی از غایت آزادی و انسانیت، چیزی سرشان نمی شود، و این سخن ساده ی دمکریتوس برایشان غیرقابل باور است که ” من زندگی فقیرانه در دمکراسی را به زندگی مرفه در دیکتاتوری ترجیح می دهم چرا که آزادی بهتر از بندگی است. ” هر چند که سخن ساده و حسابی و درست دمکریتوس برای این است که ارزش آزادی و انسانیت را به اقتصاد تقلیل ندهیم، اما به تجربه می دانیم که اقتصاد رفاه آور و عدالت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هم در دمکراسی دست یافتنی است نه در دیکتاتوری، که همیشه در توجیه دیکتاتوری وعده های لذتبخش پوشالی اقتصادی و رفاهی داده می شود که در عمل جز مصیبت و فلاکت بیشتر نصیب فریب خوردگان نمی شود.

پاپان توهم سیاسی

دیکتاتوری به مردم آیین شهروندی آموزش نمی دهد چون اصلاً نمی خواهد در تصمیمگیری سیاسی دخالتشان بدهد. در دیکتاتوری، شهروندی اسم بی مسماست. مردمی که می خواهند به دمکراسی و حقوق شهروندی دست یابند، خودشان باید در به دست آوردن تربیت سیاسی دمکراتیک بکوشند. مردمی که حوصله ی خواندن کتاب در باره ی آیین شهروندی (۳) و مبارزه ی جدی برای دستیابی به حقوق شهروندی در کشورشان با برقراری دمکراسی ندارند، از داستانهای شخصی عرفانی به وجد می آیند، جای مبارزه ی سیاسی را با هیجانات عرفانی، و جای گفتار و شعار مناسب مبارزه را با توهمات عرفانی گوناگون پر می کنند.

دخالت عرفان در سیاست و اداره ی جامعه، بسیار خطرناکتر و فاجعه بارتر از دخالت دین در سیاست است. عرفانگرایی خطرناکتر از اسلامگرایی است. مبارزه با عرفانگرایی دشمنان دغلباز آزادی و دمکراسی، وظیفه ای انسانی است. مدارای نامحدود با توهمات عرفانگرایی دشمنان عقل، به نابودی عقل و انسانیت منجر می شود. مدارای نامحدود با دشمنان آزادی و دمکراسی، به نابودی مدارا و آزادی میانجامد.

فرصت بازی خوردن از دغلبازیهای عرفانگرایی سیاسی و مصیبت کشیدن از عدم آگاهی سیاسی و فاجعه های متعاقب توهمات سیاسی نداریم. با ترویج آگاهی سیاسی لائیسیته (4) در میان مردم ایران برای براندازی حکومت دیکتاتوری اسلامگرایی و برقراری نظام سیاسی جمهوری دمکراتیک و لائیک در ایران، از فرصت تاریخی روشن کردن تکلیف مذهب در حیات سیاسی ایرانیان که به بهای بسیار گزاف فجایع حکومت دیکتاتوری اسلامگرایی نصیبمان شده، درست استفاده کنیم.

دین طریق اصلی ارتباط با تقدس است که گفتار مشخص و منسجمی دارد و شیوه های ارتباط مؤمنان با تقدس در آن مشخص و معین است. اما عرفان در هرج و مرج تقدس دست و پا میزند و دستفروشان عرفانی تقدس، قربانیانشان را در توهمات عرفانی غرق می کنند. این روزها دستفروشان عرفانی تقدس بساطشان را همه جا از جمله در شبکه های اجتماعی مجازی پهن کرده اند و معرکه گیری می کنند و کارشان از هر آخوندی بی حساب و کتاب تر است، و اجناس بنجلشان را به جای دین با ترفندهای روانشناسی و کائناتی و جذبی و … ، به قربانیانشان قالب می کنند.

دین و عرفان در سیاست دخالت نکنند، اسلام منهای اسلامگرایی سیاسی و عرفان منهای عرفانگرایی سیاسی باشد: دخالت دین در سیاست و سؤاستفاده ی سیاست از دین با جدایی کامل دین و نهاد دینی از دولت قابل رفع است، و استقلال اقتدار مذهبی و نهاد دینی و دستگاه روحانیت از اقتدار سیاسی شرط مهم این کار است. وقتی دین و سیاست از هم جدا شود، روحانیت به اداره ی امور دین خواهد پرداخت و شغل و مشغولیت روحانیت در جامعه معین است ولی دیگر جایی برای دغلبازیهای سیاسی اسلامگرایی و عرفانگرایی نخواهد بود که علت وجودی اینگونه دلالیهای دغلبازانه با اجرای لائیسیته از بین می رود.

ما آزادیخواهان ایران با دین و ایمان و اعتقادات مردم کاری نداریم، ما آزادیخواهان ایران به آزادی اعتقاد و آزادی بیان و آزادی مذهبی، اعتقاد کامل داریم و جزو اصول آزادیخواهانه ی ماست و با مبارزه برای براندازی دیکتاتوری و برقراری دمکراسی لائیک در ایران در صدد اجرایی کردن این اصول آزادیخواهانه در ایران هستیم، و لائیسیته با جدایی دین و سیاست تضمین کننده ی این اصول آزادیخواهانه است.

ایران – 4 بهمن 1400  

یادداشتها

(۱)  ” اسلامگرایی سیاسی از اسلامگرایی سیاسی مرد ” عنوان مقاله ای از من است که چند سال پیش در سایت ایران لیبرال منتشر شده بود. بدین طریق می شود گفت که عرفانگرایی سیاسی هم از عرفانگرایی سیاسی می میرد، اما حیاتی است که قبل از به بار آوردن فاجعه های وحشتناک در جامعه، از طریق نقد و سنجش روی کاغذ و صفحه ی نمایش کامپیوتر و گوشی بمیرد.

(۲)  ده سال پیش در سری مقالات “روشنفکرمآبی دینی اسلامگرایان اصلاح طلب” که در سایت ایران لیبرال منتشر شده بود، به نقد گفتار متوهم عرفانی سیاسی دکتر سروش پرداخته ام، البته بارها تاکید کرده ام از جمله در “قسمت پنجم – اسلام منهای اسلامگرایی سیاسی” آن سری مقالات : ” سؤتفاهم نشود، من هیچ دشمنی و عنادی با عرفان ندارم، فقط با روشنفکرمآبان خردستیزی – که با سؤاستفاده از قوای عرفانی و شور و هیجانها و احساسات انسانی، به وحدت عقلی بالقوه ی انسانها می تازند – مخالفم و مانند پیروان مسلک عقلانی نقدی، به یگانگی افراد بشر از لحاظ عقلی ایمان دارم. ” و همانجا بیان کرده ام که ” ادعای من فقط این است که ایمان به عقل و مسلک عقلانی و بشردوستی و انسانگرایی می تواند در جهت برقراری نظام سیاسی دمکراسی لیبرال و لائیک در کشور ایران توسط مردم ایران و بهکرد زندگی و کار ایرانیان به کار بیفتد. در موضع عقلانی، وحدت عقل بشر تصدیق می شود.  “

 (۳) گذر از دیکتاتوری و برقراری دمکراسی نیاز به کسب آگاهی سیاسی آزادیخواهانه دارد، در فراگیری و ترویج آگاهی سیاسی آزادیخواهانه میان مردم اطرافمان بکوشیم. با نحوه ی کارکرد دمکراسی از طریق مطالعه ی کتاب اساسی “آیین شهروندی” آشنا شویم. کتاب آیین شهروندی نوشته ی دکتر رامین کامران در سایت ایران لیبرال، به رایگان در دسترس است.

(4) برای آگاهی در باره ی لائیسیته برای ایران به دو کتاب اساسی دکتر رامین کامران به نامهای “لائیسیته در ایران فردا” و “در باره ی اجرای لائیسیته” رجوع نمایید. این دو کتاب در سایت ایران لیبرال، به رایگان در دسترس است.