Home آرشیو هپلی نقش پستان در تاریخ- لولو
آرشیو هپلی - تازه ها - هپلی - اکتبر 7, 2022

نقش پستان در تاریخ- لولو

پستان بند از پستان بزرگتر استامام خمینی

اگه نباشه که جا نمیشهدفتر نشر آثار امام

دائم به گوش ما میخوانند که باید تاریخ خود را بشناسیم تا مجبور به تکرار آن نگردیم! من که نمیدانم وقتی آدم چیزی را نشناسد چگونه میتواند تکرارش کند. تصور میکنم بهتر است آنرا بشناسیم تا اگر خواستیم تکرارش بکنیم از عهده بربیاییم و گرفتار مصیبت نشویم.

پژوهش در باب نقش پستان در تاریخ حوزۀ بسیار وسیعی را در بر میگیرد که حتماً در یک مقاله نمیگنجد، شاید روزی شاهد نگارش دانشنامۀ ممه باشیم. ولی در شرایط خطیر حاضر که ممه میتواند در مبارزات فعلی ملت ایران نقش بسیار مهمی ایفأ کند،  باید دل به دریا زد و کار را از جایی شروع کرد.

چون با ملت باستانی سر و کار داریم، از تاریخ باستان شروع میکنم. والریوس ماکسیموس، مورخ رومی چنین میگوید که سمیرامیس، ملکۀ بابل که اهل سرزمین ماد بود و شوهرش محض گل روی او دستور داده بود تا باغهای معلق معروف را بسازند، روزی در حال لباس پوشیدن بود که از بیرون هیاهویی شنید. نگران شد و نیمه برهنه بر کنگرۀ کاخ رفت تا ببیند چه میگذرد. گروهی از سربازان سر به شورش برداشته بودند، ولی با دیدن پستانهای زیبای سمیرامیس چنان مات و مبهوت شدند که شورش فرونشست.

این احتمالاً اولین رد مکتوبی است که از تأثیر عظیم پستان در وقایع تاریخی باقی مانده است و به نظر من جای بسیار دارد که به آن توجه شود. چرا که به سرزمین ایران و به پستانهای ایرانی مربوط است و به هر صورت میتواند در بین مفاخر تاریخی ما مکانی درخور پیدا کند. امروز که در میانۀ اعتراضاتی گسترده قرار داریم و باز هم پستان در میدان مبارزه حضور پیدا کرده و عده بزرگی را به واکنش واداشته، رجوع به گذشته حق ما را بر این میراث بزرگ تاریخی تثبیت خواهد کرد. ممۀ سیاسی از هدایایی است که ایران به فرهنگ جهان  تقدیم کرده و همه باید قدردان آن باشند.

در مطلب حاضر میخواهم محض باز کردن گره مبارزۀ سیاسی و رهنمونی ایرانیان به سوی پیروزی، به ابعاد سیاسی ممه بپردازم که سنجش آنها از اندازه گیری خود ممه بسیار مشکلتر است و تا به حال مغفول مانده. باید چشم مردم ایران و بخصوص جوانان کشور را بر غنای مفهوم پستان گشود تا با نگاه نوینی به تاریخ کشور خود بنگرند و بتوانند آیندۀ روشنی را در نظر بیاورند.

استفادۀ سیاسی از ممه، اول از سرزمین ماد برخاسته است، اما در طی زمان، ایرانیان به فراموشی اش سپردند و حالا باید از غربی ها یادش بگیرند که از نیم ‌دوم قرن بیستم هزار جور جنبش ممه ای اختراع کرده اند! واقعاً مایۀ اسف است! این نمادی است از سیر قهقرایی تاریخ ما. ولی ناامید نمیباید بود. ظرف دو دهۀ اخیر، پستان آگاهی در بین ایرانیان رشد قابل توجهی کرده است. خوشبختانه، پس از گذشت نزدیک به سه هزاره از دوران سمیرامیس، استفاده از پستان در مبارزات سیاسی همه جا باب شده و عده ای از بانوان ایرانی هم به این کار مبادرت کرده اند که تجدید عهد با تاریخ است و میرود که ما را به عظمت گذشته مان باز گرداند.

ده پانزده سال پیش که یکی از بانوان ایرانی، در کنفرانس پر سر و صدای برلین فقط پیراهن و دامن خود را از تن درآورد تا به حضور ریاکاران مذهبی و سیاسی اعتراض کرده باشد و از آن هم جلوتر نرفت، مواجه با طعن و لعن همه شد و هنوز هم گاه خیری از این و آن میبرد. ولی از آن زمان به این سو، نظر مردم نسبت به کاربرد سیاسی ممه، دگرگون شده است.

جوش و خروشی که چندی پیش، ممه نمایی یکی از هنرپیشگان ایرانی ساکن پاریس در اپوزیسیون ایجاد کرد، هنوز از یاد کسی نرفته. همۀ بیکارانی که وقتشان یا به بحث در بارۀ اصلاح پذیر بودن نظام میگذشت یا به یادگاری نوشتن پایین مطالب دوست و دشمن، از همۀ افقهای فکری گرد هم آمدند تا این حرکت را بستایند. حیف که اتحاد اپوزیسیون به این ترتیب ـ حول ممه ـ حاصل نگشت، ولی به هر صورت قدمی بود. بر عکس، رؤیت اخیر ممه در هلند با استقبالی که باید مواجه نشد. حتی برخی به آن تهمت نفوذی بودن زدند و ظهورش را به جمهوری اسلامی نسبت دادند که البته اثبات نشد. به نظر نمیاید نظامی که ظهور حضرت را تنها ظهور معتبر میداند و تازه امیدوار است که او هم از غیب بیرون نیاید تا دکانش بر هم نخورد، بتواند ظهور عامل بی ثبات کننده ای نظیر ممه را بربتابد، چه رسد که خود مشوقش شود.

حالا عده ای خواهند گفت که گاندی و ماندلا طی مبارزات خود از ممه استفاده نکرده اند. خوب، نکرده باشند آقا، نباید در مبارزه دائم چشم به دست دیگران داشت. تخته بند سنت نمیباید بود و از نوآوری نمیباید هراسید. نوآوری های امروز ما سنت مبارزان فردا خواهد بود. به قول خامنه ای خودباوری داشته باشید. اگر هم با عبارات فارسی مخالفید، اقلاً اعتماد به نفس داشته باشید ـ از هیچی بهتر است.

هگل درست گفته که تا چیزی وقتش نرسد، موقعش نشده. پس حالا که وقتش شده و نوبت ممه فرارسیده، ببینیم چه باید کرد.

نخست باید توجه داشته باشیم که ما امروز با نظامی پستان ستیز مواجهیم که میخواهد به هر قیمت ممه را تحت انقیاد نگاه دارد تا از آزاد شدن نیروی لایزال آن که بدون شک میتواند موجبات سقوط استبداد را فراهم آورد، جلوگیری نماید. حکومتی که از یک تار مو میترسد و نمیتواند عواقب نمایش آنرا، مگر با کشت و کشتار، مهار نماید، در مقابل ممه در موقعیت ضعف مطلق قرار دارد. پس آزاد کردن ممه باید در صدر برنامه های این اپوزیسیون قرار بگیرد. البته مشکل اینجاست که اپوزیسیون برنامه ندارد تا صدر و ذیلی داشته باشد، ولی خوب بالاخره باید از جایی شروع کرد و این شروع مبارکیست.

ممه سلطنت طلب است یا جمهوری خواه؟

یکی از مشکلات وحدت اپوزیسیون، مسئلۀ سلطنت است و جمهوری. طبعاً اول نکته ای هم که پس از نقل داستان سمیرامیس مطرح میگردد، این است که آیا واقعاً ممه با سلطنت پیوند ماهوی دارد؟ در این دعوای بین جمهوری یا سلطنت که بسیاری را به خود مشغول کرده است، پاسخ به این سؤال، اهمیت بسیار دارد. سلطنت طلبان در الصاق ممه به دستاورد های دوران پهلوی، بسیار مصرند. ولی آیا به همین سادگی میتوان گذاشت که چنین موجود ارزشمندی که از سرمایه های مهم تاریخی ماست، به خدمت پروژۀ بازگشت سلطنت گرفته شود؟

پسزمینۀ داستانی که در ابتدا نقل شد، سلطنتی است، همین و بس. در صورتیکه ممه ذاتاً از اسباب سلطنت نیست و از ابتدای تاریخ و حتی قبل از انقلاب نوسنگی وجود داشته است. اگر میبینید که در بسیاری کشور ها و از جمله فرانسه، نماد جمهوری، بسا اوقات یکی از ممه های خود را به نمایش میگذارد، برای این است که کسی نتواند ممه را به سلطنت منحصر کند. قدیم ممه یاور سلطنت بود، ولی سالهاست به جمهوری پیوسته است. اگر اسمم لولو نبود، به پهلوی طلبان میگفتم که آن ممه را لولو برد. ولی نمیخواهم خودم را دستی دستی در مظان اتهام قرار بدهم. از آنجا که همه میدانند که جمهوریخواهم، حریف مرا به انحراف از بی طرفی علمی و اصول دمکراسی متهم خواهد کرد و طبق معمول خواهد گفت که درست است که خود ما دمکرات نیستیم، ولی هر که هست باید هوای ما را داشته باشد.

در یک کلام بگویم که کارکرد ممه اساسی تر از آن است که تابع شکل رژیم باشد، تجربۀ تاریخ چنین میگوید. باید به مسئله عمیقتر از اینها نگاه کرد و نباید در بند ظواهر ماند.

تشبثاتی که سلطنت طلبان برای انتساب ممه به خودشان میکنند بی پایه است. ممۀ نوین را هم رضا شاه به ایران نیاورد، خودش که خارج نرفته بود تا با آن آشنا بشود. کجا دیده بود که بیاورد؟ این ممه از دستاوردهای تجدد خواهان ایرانی بود که مشروطیت نتوانست به خاطر بی سامانی مملکت، چنانکه باید در ایران جا بیاندازد، ولی پایۀ حضورش را از همان زمان ریخت، از کار های نیمه تمام مشروطیت که رژیم رضا شاهی ادامه داد. از میان مشاوران رضا شاه که فروغی دائم سرش توی کتاب بود، داور هم گرفتار پرونده های عدلیه، شاید تیمورتاش در این میان نقشی بازی کرده باشد. احتمالاً همین باعث سقوطش شد و سرش را به باد داد.

البته خاطرۀ پستانهای ملکۀ اعتضادی در مقابل خانۀ‌ مصدق که در روز بیست و هشت مرداد، به دلیل عظمت جثه، از تقاطع کاخ و تخت جمشید قابل رؤیت بود، باعث شده تا شاهدوستان ممه را شاهپرست بخوانند و برخی هم به ناحق به ممه تهمت کودتاگری بزنند. ولی تحقیقات مورخان نشان داده که در آنروز اکثریت غالب ممه ها در خانه بودند و ممه های ملی بسیج نشده بودند. وجود یک جفت ممه ـ حال هر قدر هم بزرگ ـ در صف کودتاچیان، قادر به سلب اعتبار ممه به معنای عام نیست.

آن حرکت ارتجاعی هم که در دوران شاه راه افتاد تا ممه را نماد غربگرایی بخواند و در نهایت تا انقلاب اسلامی رفت، از اصل و بنیاد بر خطا بود، کمتر چیزی ایرانی تر  از ممه داریم. داستانی که در اول کار آوردم برای این آوردم که بدانیم که هرکس توجه به ممه کرد، غربگرا که نیست، هیچ، به میراث فرهنگی خود رجعت کرده است، به اصل خود بازگشته. هر کس گفت رجوع به اصل یعنی رجوع به اسلام، بگویید که برای جوان ایرانی، ممه چندین قرن از اسلام قدیمیتر است و حق تقدم دارد. هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، برنمیگردد بپرد سر اسلام، میپرد سر ممه. البته اگر آزادی داشته باشد که متأسفانه فعلاً موجود نیست. در جایی که دیکتاتوری باشد، ممه آزاد نیست و ممه ای که آزاد نباشد، در بند است. هدف ما دقیقاً آزادسازی ممه است. تا ممه اسیر است، ما همه اسیریم.

ممه در معرض بدخواهی و افتراست

یکی از دلایلی که باعث شده ممه دستکم گرفته شود، پنهان بودن آن است. متأسفانه مواردی که ما میتوانیم ممه را از نزدیک ببینیم و احیاناً لمس کنیم نادر است. از آنجا که پنهان بودن، مانع از تأثیرگذاری ممه نمیشود، مردم تمایل دارند تا در بابش خیالپردازی کنند. بسیاری از سؤ تفاهم ها از اینجا برمیخیزد و باعث شده تا برخی ممه را به توطئه گری متهم سازند و مدعی شوند که اگر تأثیرگذار است به این علت است که پشت پرده و به عبارتی ناجوانمردانه عمل میکند و در عین اعتراف به اقتدار ممه و حتی با بزرگنمایی ممه، بر اساس تصورات بی پایه به آن حمله کنند و دسیسه گرش بخوانند و بگویند که اصلاً این ممه است که دنیا را میچرخاند. اول از همه، باید توجه داشته باشیم که پنهان بودن ممه انتخاب خود او نیست. ممه هم مثل هر موجود زنده ای مایل به برخورداری از مواهب آزادی است. این حق نیست که ما خودمان ممه را به پنهان شدن مجبور بکنیم و بعد به این بهانه، متهم به توطئه گریش نیز بنماییم. ممه اولین قربانی این رفتار دوگانه نیست و در طول تاریخ بسیاری از اقلیت ها از این مسئله رنج برده اند. باید ممه را با واقعبینی پذیرفت و به آن میدان داد تا به عیان عمل کند و احیاناً مخالفت خویش را با آن به صراحت و با شجاعت بیان نمود، نه با شایعه پراکنی و تهمت زنی.

حقوق ممه کدام است؟

در قدم اول باید گفت که ممه هم از حقوق غیرقابل سلب برخوردار است و باید حقوقش در همه حال محترم شمرده گردد. میپرسید کدام است اینها؟ عرض میکنم همان حقوق بشر. همانطور که بشر درسته از این حقوق بهره ور است، اعضأ و جوارح او نیز باید یکایک در این امتیاز شریک باشند. اگر غیر از این باشد راه بی اعتبار شمردن حقوق بشر باز میشود. تصور کنید قاتلی را که مقتول را دو یا چند تکه کرده باشد و فقط بخشی از جسد به دست پلیس بیافتد. در صورت کشف قتل، وی میتواند ادعا بکند که چون مقتول درسته نیست، از حقوق بشر و در صدر آنها حق حیات هم بی بهره است و قانون نباید مزاحم وی بشود. چه جوابی خواهیم داشت به او بدهیم؟ هیچ! پس باید اجزأ و آلات بشر و از جمله ممه را هم برخوردار از حقوق بشر شمرد. من شک ندارم که حقوقدانان صاحب فکر و با همت ما خواهند توانست مسئلۀ حقوق ممه را به طریقی شایسته به نهادهای بین المللی عرضه نمایند. باید حقوق ممه را به تصریح در اعلامیۀ‌ حقوق بشر گنجاند.

ممه و برابری

وقتی صحبت از حقوق ممه شد، طبعاً بحث برابری هم پیش میاید. اول از همه بگویم که داستان وجود ممه های نامتوازن افسانه است، افسانه ایست برای کاستن از قدر و قیمت ممه. قرینگی کامل دو ممه نشانۀ کمال این پدیده است. اگر دین و ایمان درست داشتم، میگفتم ممه آیه ایست از آیات الهی، ولی چون ندارم، نه مزاحم خدا میشوم و نه بندگانش.

صحبت از حقوق ممه به معنای عام، بحث برابری را از دیدگاه دیگری مطرح میسازد. از دیدگاه حقوق ممه، همۀ ممه ها  برابرند چون اگر غیر از این باشد نمیتوان صحبت از حقوق ممه به معنای عام و جهانشمول کرد و این مترادف ویران شدن بنیاد بحث حقوق ممه است. ولی بدانیم که برابری ممه برابری ماهوی است نه کمی. همۀ ممه ها از بابت جوهر ممگی که به یکسان در خود دارند، برابرند، نه به این دلیل که یک قد و یک اندازه اند. این از ظرافتهای مهم بحث برابری ممه است که باید در نظر داشت.

ولی از سوی دیگر تجربه حکم میکند که نابرابری عملی ممه ها را نیز بپذیریم. آیا میتوانیم این امر را انکار بکنیم؟ آیا میتوانیم ادعا کنیم که هم ممه ها یک قد و یک اندازه است؟ یا بدتر از این، مدعی بشویم که باید هم ممه ها را، اگر لازم شده با جراحی، یک اندازه کرد؟ میگویند بلشویکها این کار را میکردند و برای همین بود که پستان زنهای ارتش سرخ اینقدرهنگام رژه یکدست بود و جلب نظر میکرد. حتی نازیها هم به آنها غبطه میخوردند. امروز مگر بتوان در کرۀ  شمالی چنان ممه هایی دید.

ممه برای همه؟

برخی گروه ها چپگرا تمایل دارند ممه را به انحصار خود دربیاورند و به این دلیل که نوک ممه سرخ یا صورتی است آنرا وابسته به اردوگاه زحمتکشان معرفی نماید. همانطور که سلطنتی شمردن ممه به دلیل داستان سمیرامیس نادرست است این حرف هم که هر چه قرمز بود، کمونیست است، بیجاست و در حد شعور ساواکی هایی که مملکت را به باد دادند. اگر چنین بود لابد هر چه هم گرد بود گردو بود و هر چه کارگر هست کمونیست و هر که سیبیلوست توده ای. به تجربه میدانیم که چنین نیست و نباید به دام کلیشه های سیاسی افتاد.

ولی در هر حال، برخی از کسانی که به سوسیالیسم گرایش دارند، حق برخورداری همگانی از ممه را به رسمیت میشناسند. در تقابل، بعضی از لیبرالها با این روش اساساً مخالفند و ممۀ رقابتی را بهترین نوع ممه میدانند و میگویند مساواتگرایی در مورد ممه، کیفیت آنرا پایین میاورد. به علاوه مردم را به تنبلی عادت میدهد تا به جای کار و کوشش، گوشه ای بنشینند و توقع داشته باشند ممه را در خانه شان تحویل بدهند یا حتی بیاورند بگذارند در دهانشان. نولیبرال ها میگویند که کار از تقسیم برابر ممه شروع میشود و به توتالیتاریسم ختم میگردد. از ممه شروع میکنیم و میرسیم به کلۀ کچل ولادیمیر. پس هر کس باید به اندازۀ کار و ابتکار خود از ممه سود ببرد.

برخی نیز میگویند که ممه از سرمایه های بزرگ ملی است. پس باید ملیش کرد تا همه سهمی از این ثروت عظیم داشته باشند و دست انحصارگران از ممه کوتاه شود. یا اینکه در غیر این صورت، دولت حداقل ممه را برای همگان تضمین نماید تا سر اشخاص بی بضاعت بی کلاه و دستشان خالی از ممه نماند. سیستم سوسیال دمکراسی سوئد اصلاً بر این اساس بنا شده بود و محورش ممه بود.

ممه و ارتجاع

ممکن است داستانی که در ابتدا آمد باعث گردد برخی تصور نمایند که ممه ماهیتاً و اصولاً در خدمت ارتجاع قرار دارد و همانطور که سمیرامیس از آن استفاده کرده تا شورش سربازانی را که برای احقاق حقوق از دست رفتۀ خود قیام کرده بودند، فروبنشاند، باز هم میتواند توسط عمال ارتجاع به کار گرفته شود. این تصور درست نیست. آنچه این داستان به ما منتقل میکند تأثیرگذاری ممه است. ممه نیز میتواند مانند هر افزار دیگری در خدمت ارتجاع یا نیروهای مترقی قرار بگیرد. این با ماست که درست از ممه بهره برداری کنیم. نباید مسئولیت ناتوانی خویش را به این راحتی متوجه ممه سازیم.

نباید از لرزانی و نرمی ممه به ارتجاعی بودن آن حکم کرد. خاصیت فیزیکی و کارکرد سیاسی دوتاست. نباید از تحولات اجتماعی تصویری مکانیکی داشت. ممه میلرزد، ولی قادر است جهانی را بلرزاند. بی جهت نیست که شاعر گفته: تا این ممه میلرزد، قلب همه میلرزد.

ممه و مبارزۀ بدون خشونت

یکی از نکاتی که امروزه به درستی در باب مبارزه مطرح میگردد، این است که بهتر است از خشونت دور باشد و حقاً در این زمینه کمتر چیزی میتواند با ممه رقابت کند. از یاد نبریم که از خشونت خشونت میزاید. اگر هم بتوانیم با وسائل خشونت آمیز بر نظام اسلامی فائق بیاییم باز گرفتار دور و تسلسل خشونت خواهیم ماند. برای رهای از چنین وضیعتی بهتر از ممه چیزی نیست. ممه یکی از نادر اعضای بدن است که تا به حال آزارش به کسی نرسیده. نه کسی را ناقص العضو کرده و نه به قتل رسانده. حتی ضربۀ ممه هم بیشتر نشانۀ لطف است تا غضب. اگر شهدای ما اینطور ضربت خورده بودند که ما عزاداری نمیداشتیم و دینمان سراسر جشن و سرور و شادمانی میبود. ممه سراپا احساس و دوستی و گرما و عاطفه است. در بین اعضای بدن شاید فقط بتوان ناف را از این بابت خشونت گریزی با ممه مقایسه کرد. با این تفاوت که ممه برون گراست و ناف درون گرا. ناف نماد گوشه گیری و عزلت گزینی و درویش مسلکی است که در طول تاریخمان برای ما بسیار گران تمام شده است. ولی ممه بیانگر خواست مراوده با دنیا و داد و ستد فرهنگی و اجتماعی است. ممه افق وسیع دارد و به عالم نظر دارد. باید ناف را فراموش کنیم و به سوی ممه برویم.

آیا ممکن است که اگر کسی ممۀ خود را به شما نشان بدهد، ظن بدخواهی و تهدید به او ببرید؟ برعکس، اولین واکنش شما این است که از این ابراز محبت تشکر کنید. این واکنش هر آدم متمدنی است. البته قدری هم بستگی دارد به کیفیت منظره ای که به وی عرضه میشود ـ ولی آداب معاشرت حکم به تشکر میکند. فقط افراد عقب مانده هستند که با دیدن یک ممه، حتی ناقابل، عنان از کف میدهند. ممه نوعی دماسنج تمدن هم هست که متأسفانه به آن به اندازۀ کافی توجه نمیشود. اگر به یک حزب اللهی ممه نشان بدهید و حتی اگر مدعی شوید که متعلق به حضرت زینب است، بلافاصله موضعی خصمانه اتخاذ خواهد نمود و به آن حمله ور خواهد شد. مطلعید که برخی مؤمنان متعصب مدعیند معصومان اصلاً ممه نداشته اند…

کیفیت و کمیت

برخی تصور میکنند که میزان تأثیرگذاری ممه با اندازۀ‌ آن ارتباط دارد. این حرف بیانگر دیدگاه کمیت گرا در امور تاریخی است که بسیار ابتدایی است. توانایی ممه با اندازه اش نسبت مستقیم ندارد و به هیچوجه نمیتوان ادعا کرد که ممه هرچه بزرگتر، کارآییش بیشتر. ای بسا ممه ها که در عین کوچکی موجد اثرات عظیم شده است. به هر صورت از اندازۀ ممۀ‌ سمیرامیس اطلاعی نداریم ولی دلیل هم ندارد به خاطر ضربه ای که به شورش زده، بزرگ تصورش کنیم. کیفیت ممه است که کارساز است و نباید کیفیت را فدای کمیت کرد، نه در مورد ممه و نه در جای دیگر.

این بحث کلاسیک که به بحث ممۀ سمیرامیس معروف است، همتای بحث دماغ کلئوپاتراست و همه با آن آشنایی دارند. پاسکال گفته بود که تغییر اندازۀ دماغ کلئوپاترا میتوانست سیر تاریخ را تغییر بدهد، ما به قاطعیت میگوییم که اندازۀ ممۀ سمیرامیس، سیر تاریخ را تغییر داد و تمدن بین النهرین را که اهمیتش بر کسی پوشیده نیست، از خطر شورش رهانید.

ممه و محیط زیست

در این دوران ما توجه به محیط زیست، به بخش جدایی ناپذیری از سیاست کشور ها تبدیل شده است. ممه پدیده ای طبیعی است و کاملاً بیو یا به قول انگلیسی ها اورگانیک است. استفاده، حتی استفادۀ‌ بیش از اندازه از ممه هیچگونه لطمه ای به محیط زیست و سلامتی انسان وارد نمیسازد و از این گذشته میتواند انسان شهرنشین و صنعت زدۀ امروزی را که از طبیعت دور افتاده و نه تنها سلامت جسمی بلکه تعادل روانیش در معرض خطر است، از بلا برهاند. ممه ما را به عموم پستانداران و از ورای آنها به طبیعت پیوند میدهد. ممه نه فقط بیشترین کارآیی سیاسی را داراست، بلکه از بابت زیست محیطی در معرض هیچ اعتراضی نمیتواند باشد. با استفاده از ممه ما خواهیم توانست از پشتیبانی گروه های طرفدار محیط زیست که در دنیا صاحب نفوذ فراوان نیز هستند بهره مند گردیم. این هم امتیازی سیاسی است که باید از آن نهایت استفاده را نمود.

ولی باید توجه داشت که نزدیکی به طرفداران محیط زیست ارتباطی با جنبش سبز و اینها ندارد. اگر بگذاریم اصلاح طلبان ممه را از چنگ ما دربیاورند و آنرا به خدمت اهداف مبهم و در نهایت اسلامی خود بگیرند، سرمایۀ‌ بزرگی را از کف خواهیم داد. اگر کوتاهی کنیم به زودی همینها با شعارهایی نظیر «موسوی، موسوی، ممۀ مرا پس بگیر» باز خود را وارد معرکه خواهند کرد و به مبارزه لطمه خواهند زد. آنهایی که تا دیروز با مکشوف شدن ممه که سهل است، با رؤیت شدن نوک دماغ هم مخالف بودند و امروز خود را ممه دوست جامیزنند، جایی در صف مبارزان راستین ندارند.

ممه هم استراتژی هم تاکتیک

مبارزان ایران سالهاست شعار «ممه هم استراتژی هم تاکتیک» را بر صدر شعارهای خود نشانده اند. توان ممه چنین است که میتواند هر دو نقش را ایفأ نماید. یکی تاکتیک میشود و دیگری استراتژی.

پس باید با روش هایی که نظام در مبارزه با ممه به کار میگیرد توجه نمود. دشمن دست روی دست نمیگذارد که ما هم راحت دست روی ممه بگذاریم. این را از همین الان میتوان دانست و حتی خط دفاعی دشمن را هم شناخت. گفتۀ معروف خمینی «پستان بند از پستان بزرگتر است» تاکتیک دفاعی حکومت را برای ما روشن میسازد.

از فرصت استفاده کنم و بگویم که این از معدود سخنان راستی است که خمینی بر زبان آورده، درست مثل «گوجه فرنگی سرخ است» و از این قبیل. متأسفانه ما نه فقط به این گفته ها اعتنایی را که باید نکرده ایم بلکه به مسخره شان هم گرفته ایم و در عین حال شاکی شده ایم که خمینی چرا به ما دروغ میگوید. خوب اگر خود شما هر وقت حرف راستی میزدید مسخره تان میکردند، شروع به دروغ گفتن نمیکردید که اعتبارتان بالا برود؟ خمینی هم همین کار را کرده است، جای شکایت ندارد.

حکومت با پستان بند به جنگ پستان رفته است. راهش را سد کنیم. باید از هم الان بکوشیم تولید پستان بند را در ایران مختل سازیم و همزمان از ورود هر گونه پستان بند، بخصوص اجناس بنجل ساخت چین که متحد استراتژیک جمهوری اسلامی است، جلوگیری نماییم. میتوان امیدوار بود که دولتهای غربی منع صدور پستان بند را هم به تحریم های موجود بیافزایند و اگر هم نیافزودند، یکی از این مبارزان مادینۀ  بی پستان را که مدعی دفاع از حقوق زنان است، میفرستیم سر وقتشان تا راضیشان کند. بدریم بند پستان را. قصیدۀ  پستانیه را که به دماوندیه هم معروف است نخوانده اید؟ پستان سپید پای در بند، ای گنبد گیتی ای دماوند. صریح عرض کنم که دماوند حتماً به ممه شبیه تر است تا به دیو! دیگر اینکه گنبد گیتی هم که تصویر صریح ممه است. فکر میکنم ادارۀ  نگارش رضا شاهی در شعر دست برده تا از نوامیس عصر مشعشع حفاظت کرده باشد، همین مطیع الدوله و دشتی و اینها که میدانیم سلیقه شان چه بود. از سیم به سر یکی کله خود، تصویر پستان بند هایی است که در اپراهای واگنر میبینید؛ زآهن به میان یکی کمربند هم که سیمهایی است که محض استوار ساختن ممه در پستان بند تعبیه میشود. تا چشم بشر نبیندت روی، بنهفته به ابر چهر دلبند که معلوم است راجع به ممه است، وگرنه دیو که چهر دلبند ندارد و…

اینهم عادت ما ایرانی هاست که از هر کجا شروع کنیم، آخر میرسیم به شعر و شاعری و کار هایمان زمین میماند. پس بیش از این به ادبیات نمیپردازم که از سیاست منحرف نشویم، همینقدر عرض کنم که بر ماست تا بند از پای ممه بگشاییم. این است رسالت والای نسل ما.

ممه و چپ و راست

وحدت آفرینی یکی از نقاط قوت ممه است. ممه نه چپ است و نه راست و به عبارت دقیقتر هم چپ است و هم راست. ممه نماد آشتی کثرت و وحدت است که در فرهنگ ایرانی مکان مرکزی دارد و روشن است که برای همۀ‌ سلایق جا دارد.  بخصوص حالا که برخی صدای تجزیه طلبی بلند کرده اند. اینکه ممکن است نوک ممه هایی که در کنار یکدیگر قرار دارد، قدری واگرایی یا همگرایی داشت باشد، از وحدت زایی ممه چیزی کم نمیکند. سرنوشت مشترک مهم است که هست.

جمع آوردن طرفداران گرایشهای چپ و راست برای رها کردن کشور ما از یوغ حکومت آخوندی لازم است. محور اتحاد باید ممه باشد تا همه بتوانند گرد آن جمع بیایند. سلیقه را نباید در مسئلۀ ممه دخالت داد. باید به همه فرصت داد تا ممۀ مورد علاقۀ خویش را به دیگران عرضه بدارند تا در انتخابات مجلس مؤسسان که پس از سقوط رژیم برگزار خواهد شد هر کس به ممه ای که میخواهد رأی بدهد. باید از حالا تعهد بدهیم که به نتیجۀ کار گردن خواهیم گذاشت و از دست بردن به خشونت برای تحمیل ممۀ خود به دیگران احتراز خواهیم نمود.

تا خون در رگ ماست، پستان رهبر ماست

پس از این تحلیل طولانی رسیدیم به نتیجه گیری. به فهرست کردن مطلب قناعت میکنم. یکی یکی برایتان شمردم که ممه ایرانی است، ممه باستانی است، ممه ورای سلایق سیاسی قرار دارد، افترا به ممه کارگر نیست، ممه صاحب حقوق سلب ناشدنی است، ممه میدان به برابری میدهد، ممه برای همه است، ممه مترقی است، ممه خشونت گریز است، اعتبار ممه محدود به کمیت نیست، ممه محیط زیست را حفظ میکند، ممه هم استراتژی است و هم تاکتیک، ممه ورای راست و چپ است. خلاص کنم که هیچ چیزی بهتر از ممه شعار امروز ما را که زن، زندگی، آزادی است در خود خلاصه نکرده است. پس یکدل و یکنفس در صف پیروان ممه قرار بگیریم و به جنگ نظام اسلامی برویم و از ریشه برش کنیم.

هم ممه، هم پستان، جانم فدای ایران.