گذشته اش یا آینده اش؟- رامین کامران
این چند روزه باز هم برخی از دشمنان قدیمی بختیار به تکاپو افتاده اند تا با به میان کشیدن بحث «همکاری» او با صدام حسین و این داستانهایی که مدتهاست بی پایگی و یاوگی آنها بر همه معلوم گشته، سر و صدایی به پا کنند.
هدف از طرح چند بارۀ تهمتی که رسانه های مواجب بگیر اشرف پهلوی چهل سال پیش مطرح کردند و اعتبارش بیش از فحش هایی نیست که امثال میراشرافی هفتاد سال پیش به مصدق می دادند و هنوز شاه اللهی ها تکرار می کنند، روشن است ـ پژوهش تاریخی که حتماً نیست.
این هر دو نفر سال هاست که از دنیا رفته اند. مصدق که در تبعید داخلی به مرگ طبیعی درگذشت، بختیار را هم که آدمکشان جمهوری اسلامی در تبعید خارجی به قتل رساندند. ولی روشن است که حیات سیاسی هیچکدام این دو، با حیات جسمیشان ختم نشد. مصدق هنوز بزرگترین نماد خواستاری دمکراسی در این است و بختیار هم که به همان راه مقتدایش رفت، بزرگترین نماد مبارزه با حکومت اسلامی و خواستاری لائیسیته است.
مشکل درست در اینجاست:
گذشتۀ آنها که حتماً برای مخالفان اسباب دردسر هست، در اینجا هدف نیست. هدف آیندۀ آنهاست. آینده ای که هنوز نام و یادشان به مردم ایران نوید می دهد و روز به روز هم بر خواستارانش افزوده شده است.
در مورد بختیار، ریشۀ دشمنی روشن است و مبارزۀ او با حکومت دینی است. خواستاران انواع حکومت مذهبی که کوچکترین ایرادی نمی توانند به کارنامۀ صدارت او و موضع گیریش در برابر خمینی بگیرند، در دوران تبعیدش و مبارزه در خارج از کشور دنبال دستاویز گشته اند و تصور می کنند ارث اشرف پهلوی کارشان را راه می اندازد.
این طور نیست. کار بختیار مدت هاست از این حد که بشود با چنین دروغهای ارزان بهایی از پسش برآمد، گذشته است. برقراری دمکراسی لائیک که در راه است، پیروزی مصدق و بختیار خواهد بود. اگر فرزند معنوی امام و دیگر تخم و ترکۀ آن نامرحوم، نمی پسندند، نپسندند. اینها، همانند بختیار، نقش بزرگ سیاسی حیاتشان را در انقلاب بازی کردند و باید مسئولیت آنرا هم بپذیرند. با دروغگویی در بارۀ بختیار، نخواهند توانست ننگ دیروز و نکبت امروز خود را توجیه کنند. تاریخ در بارهشان قضاوت کرده، مردم نیز به همچنین.
۷ دسامبر ۲۰۲۰، ۱۹ آذر ۱۳۹۹