از براندازی تا براندازی-رامین کامران
موقعی که حدود پانزده بیست سال پیش ما صحبت از براندازی را آغاز کردم ، این را هم بالای سایت ایران لیبرال نوشتیم و هم در باره اش کتابچه چاپ کردیم و هم مقدار معتنابهی مطلب و مصاحبه پشتوانه اش کردیم، نه فقط کسی به حرف ما عنایتی نشان نمی داد، از همه طرف با اتهام تندروی مواجه و هدف انتقاد و ایراد بودیم: ما لیبرال رادیکال ندیده بودیم، شما لیبرال ـ چریک هستید و از این قبیل. فضا، فضای اصلاح طلبی و بی غیرتی بود و کمابیش همه در این راه گام میزدند. توهم خلاصی از رژیم اسلامی، بدون زحمت و خونریزی همه جا را گرفته بود. موج خاتمی بازی همه را با خود برده بود و هنوز حتی جا به موج سبز و بنفش هم نسپرده بود.
دلیل اصرار جدی ما بر این امر، توجه به یک نکتۀ ساده و منطقی بود که از ابتدای انقلاب مد نظر همۀ مخالفان جدی و در صدر همه بختیار قرار داشت: این نظام اصلاح پذیر نیست و باید از بن برش انداخت و نظام جدیدی را جایگزینش ساخت. امری که پس از قتل بختیار و مانور جمهوری اسلامی برای منتقل کردن مرکز ثقل اپوزیسیون به داخل کشور، فراموش شده بود و جای خود را به اصلاح طلبی در انواع رنگها و با اقسام اسامی داده بود.
این بی عنایتی به براندازی بود و بود تا دو سه سال پیش که داستان هشتگی شد و همه گیر. ناگهان گروه پرشماری پیدا شد که براندازی را شعار خود کرد و ندا در داد که براندازم! در بین این افراد همه گرایشی موجود بود، ولی اکثریت قاطع آنها از کسانی تشکیل شده بود که هوادار و مبلغ سیاست آمریکا و بعضاً حقوق بگیر دستگاه های تبلیغاتی این کشور بودند. امکاناتشان فراوان بود و وسایل در اختیارشان. پس توانستند فضای مجازی را به سرعت با کفسازی سیاسی پر کنند و خود نشان بدهند. اینها کوشیدند تا دوگانۀ باطل و مسخرۀ یا با جمهوری اسلامی هستید یا با آمریکا را جا بیاندازند و هر مخالفتی با سیاستهای کینه توزانه و در عین حال ابلهانۀ ایالات متحده را که دودش اول از همه به چشم مردم ایران میرود، به حساب همرامی با جمهوری اسلامی بگذارند. موفقت چشمگیری نداشتند، ولی مزاحمت بسیار ایجاد کردند.
کاری که اینها کردند، در حقیقت مصادرۀ عبارت براندازی بود به نفع سیاست آمریکا و مترادف کردنش با برنامۀ (Regime change) که مدتهاست در دستور کار دولت آمریکا قرار دارد و چه با بوق و کرنا اعلام شود و چه نه، در مراکز قدرت، با پشتیبانی این دکانهای ایدئولوژیک بخش خصوصی که اسم خودشان را اندیشکده گذاشته اند، تعقیب میگردد.
این هوچیگری سیاسی، چنانکه باید، از روز اول مزاحم پیشرفت اپوزیسیون واقعی بوده است که به دلیل نداشتن امکانات مالی، از قافله عقب مانده. حاصل اصلی کار اینها ملوث کردن براندازی بود که خدمت کوچکی به جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان کلاهبرداری که در آن تربیت شده اند، نبود.
برای اینکه مقصودم از اپوزیسیون واقعی روشن شود، تفاوتهایی را که بین آن با این خیل ساده دلان و مزدوران، وجود دارد، فهرست میکنم.
اول از همه اینکه توجهش به براندازی، از درک بهبود ناپذیر بودن رژیم فعلی سرچشمه میگیرد، نه از نافرمانی این نظام از واشنگتن.
دوم اینکه نظر اپوزیسیون واقعی به مردم ایران و منافع آنهاست نه به جای دیگر. از آنها توان میخواهد، به این ملت وابسته است و سعادت آنرا هدف دارد. نظر مردم ایران را در تعریف سعادتشان مرجع میشمارد، نه خودش از بالای سر مردم برای آنها تصمیم میگیرد و نه به دولتهای خارجی اجازه میدهد چنین بکنند.
سوم اینکه براندازیش در حد یک حرف و یک کلمه نیست که فقط شعار توییتری و فیسبوکی باشد، برنامۀ جدی به دنبال دارد. هدف غاییش روشن است و شعار هایش به اینکه شما بیایید خیابان، باقی با ما، خلاصه نمیشود. طرح و تصوری دارد از سیاست و اقتصاد و جامعه ای که قرار است جاگزین وضع فعلی بشود و کار چاق کن آمریکا نیست که ادارۀ مبارزه را به این کشور واگذار کند.
خلاصه که بین این دو «براندازی» فقط تشابه اسمی وجود دارد، نه چیز دیگر. تشابه هم اتفاقی نیست، اسم دزدی آمریکاست از اپوزیسیون واقعی. بین این دو، فقط براندازی به معنای اصیل است که میتواند به نتیجه برسد، وگرنه مساعی اداری، نظامی، اطلاعاتی ایالات متحده، راهی بیش از آنکه تا حال رفته نمیتواند برود. گول امکانات مادی را نخورید. در سیاست اصل کار پول نیست، حتی اگر انتخابات ادواری دمکراسی فاسد آمریکا چنین به شما تلقین کند. اصل کار فکر درست و همت در تحقق آن است. نیروی براندازی هم فقط نزد ملت ایران است، نه جای دیگر. نگذارید این رقیبان دغل ملت خودتان را از شما بدزند.
۱۵ اکتبر ۲۰۲۰، ۲۴ مهر ۱۳۹۸
rkamrane@yahoo.com