Home آرشیو حسن بهگر کسی به حرف حساب گوش نمی دهد- حسن بهگر

کسی به حرف حساب گوش نمی دهد- حسن بهگر

نمی‌داند که آهنگ حجازی- فرو ماند ز بانگ طبل غازی

سعدی

سردمداران جمهوری اسلامی پس از رسیدن به قدرت چنان مست شده اند که نمی خواهند واقعیت ها را درک کنند و نمی دانند چه خوابی برای کشور و آنها دیده شده. خودشان به جهنم و این ایران است که باید بماند.

از اول انقلاب مردم با حکومت ولایت فقیه که ملت را امت یا عوام  در حکم صغار می شمرد مشکل داشتند و دیدگاه تبعیض آمیز دینی و جنسی آن را نمی پذیرفتند. این را از سال 57 به بعد با جنبش های اعتراضی بسیاری نشان دادند ولی ملایان فقط با سرکوب جواب دادند و امروز این عفونت کهنه دهان باز کرده است .اگر این حکومت قبل از انقلاب مشروطه روی کار آمده بود مشکل زیادی نداشت ولی پس از انقلاب مشروطیت و دوران پهلوی که ساختارهای مدرنی در ایران شکل گرفته اقدامات ارتجاعی از قبیل حجاب، چند همسری برای مردان و سلب بسیاری از حقوق زنان و دیگر قوانین ضد انسانی دست بریدن و سنگسار و غیره از سوی مردم پذیرفته نمی شود.

برای سردمداران حلال و برای مردم حرام

نکته در اینجاست که حکومت در مقابل تغییرات جدید گزینشی عمل می کند و آنچه برای خودش مفید است حلال است ولی هر چه را بخواهد برای مردم حرام می داند . برای نمونه تلویزیون ماهواره ای برای زعمای امور پدیده ای بود مفید که می توانست رفسنجانی بیاید در تلویزیون و بگوید که چگونه توانسته است از مزایای دیدن اخبار آن لذت ببرد ولی وقتی مردم با خرید پاربل به دیدن آن رغبت نشان دادند، ماموران به خانه های ملت ریختند و پارابل ها را لگدمال کردند. یا  اینترنت که پدیده ای است که امکانات بسیاری پدید آورده است. حکومت از داخل و خارج عواملی را برای کنترل و هک کردن سایت و ای میل های مخالفان و کشورهایی که با آنها اختلاف دارد به کار  گرفته، و سران کشور همه در توئیتر و غیره هستند. ولی کنترل سرعت آن را در داخل برعهده گرفته اند و مردم به هزار مصیبت با فیلتر شکن و غیره باید از آن بهره بجویند. برخورد دوگانۀ حکومت با نوآوری های تکنولوژیکی دایم ادامه دارد و هر روز با لجاجت بر بی اعتباری و ارتجاعی بودن خود می افزاید.

حکومت چشم و گوش خود را بر مقاومت مردم و چرایی رفتارهای «نابهنجار» مردم بسته است و آن را فقط با متر شریعت اندازه می گیرد غافل از آنکه معیار شریعت زیاده از حد کوچک است و نیازهای اجتماعی را با سرکوب نمی توان پاسخ گفت .

کم کم این نیازها گریبان خانواده های زعمای امور را هم گرفت . نیاز به خوب زندگی کردن و عشرت و کامیابی  آنهم زمانی که پول و قدرت داری غیرقابل مقاومت است . کم کم رعایت شریعت بویژه حجاب (چون نمود خارجی دارد از اهمیت بیشتری برخوردار است) طبقاتی شده و فقط همان عوام مجبور به رعایت آن شده اند و گشت ارشاد در بالای شهر که حالا مسکن مستضعفان دیروز است پیدایش نمی شود. دختران و زنان خودشان ملزم به رعایت حجاب نیستند و خانواده زعمای قوم چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند .  حال اشکال از آنجا پیش آمده که آسانی دسترسی به خبر رسانی این ریا را عیان کرده است. این عدم هماهنگی و تضاد جامعه را از تعادل خارج نموده  ولی برای ملاها هنوز مرغ یک پا دارد . نظام  جلوی زیاده روی خانواده های درهم تنیده خود را نه تنها در امور شرعی بلکه در اختلاس و فساد نمی تواند بگیرد، ولی می خواهد مردم را به زور نیروهای سرکوب مجاب کند. طبیعی است که در این شرایط هر انسانی می خواهد از چنبرۀ این کنترل بیهوده و احمقانه فرار کند. بویژه آن که رزق و روزی مردم را هم این حکومت نمی تواند تأمین کند. پس تبعیت و اطاعت از این حکومت برای چه ؟

جناح مذهبی در حکومت تعادل خود را از دست داده است زیرا همانطور که گفته شد بسیاری از خانواده های آنها هم در حقیقت از قوانین شریعت پیروی نمی کنند بویژه جوانان که با عنوان دهه هشتادی از آنها یاد می شود تاب و تحمل کمتری دارند .

سردرگمی در اداره کشور

با این همه انکار واقعیت از جانب ملایان ادامه دارد و اعتراضات را به حجاب و گشت ارشاد تقلیل می دهد یا فقط تحریکات کشورهای خارجی را دخیل می داند و با واکنش های خشن کار را وخیم تر می کنند .

حکومت بنا به طبیعت خود که  توتالیتراست اصلاحات را برنمی تابد. بگذریم از این که اصلاً شبکۀ سنتی و رسمی  چگونه می تواند جایش را به یک مدیریت جدید بدهد زیرا اصولاً این گفتمان که چه باید تغییر کند اصلاً شکل نگرفته است.

گذشته از مشکل ایدئولوژیک ، نگرانی و هراس از سرنگونی مانع از پرداختن به این معضل است. آری غافلگیر شده اند و حتی نمی توانند اوضاع را واضح و  روشن برای خودشان تشریح کنند.

این پرسش ها روی میز نظام است :

 اعتراضات در مورد چیست؟ حجاب ؟ فساد و اختلاس ؟ ولی فقیه ؟ جمهوری اسلامی ؟چه کسی انتقاد را بیان می کند؟ اصلاح طلبان ؟ گروه های برانداز ؟ آمریکا و متحدانش یا  اسراییل و عربستان؟ چه شباهت ها و تفاوت هایی بین انتقادات مختلف پاسخ دهندگان وجود دارد؟ مردم چرا اینقدرخشمگین و مشکوک هستند؟ چگونه است که مدیران و مسئولان امنیتی می گویند زبان معترضان را نمی فهمند برداشت های متفاوتی از مهار آن دارند؟

نظام جرأت طرح و بررسی جدی مسأله و حل مشکل را ندارد و بیشتر هراسان است .

آمریکا ، اروپا ، اسراییل و عربستان سعودی مرتب تهدید می کنند . اصلاح طلبان چه از بلندگوی ایران اینترناشنال و بی بی سی و .. چه از میان نشریات و امکانات داخلی بی هیچ شرمی با سیاست آمریکا همراهی می کنند.

ایران در مرکز رسانه های دنیا قراردارد و در موقعیت خطیری است

ایران مدت هاست زیر پوشش خبری یک جنگ مدرن رفته  که به آن شکل مبارزه بین خیر و شر را داده اند. همان مدل آشنایی که در مورد میلوسویچ و صدام و قذافی اعمال شد.

 مخالفت مردم با حکومت استبداد دینی است ولی در عوض مدیا با بهانه کردن انرژی اتمی خواست آمریکا و اسراییل را با خواست مردم همپوشانی می کند و سخنگویان منصوب آمریکا سخنانی را بر زبان می رانند که آمریکا می خواهد. اینها درخواست اخراج سفیران ایران ، بیرون کردن ایران از سازمان ملل، ایجاد منطقۀ پرواز ممنوع و تشدید تحریم ها را دارند. این یعنی ویرانی ایران  .

در جنگ یوگسلاوی اسلوبودان میلوسویچ رهبر صربستان به عنوان مسئول اصلی درگیری با آلبانیایی های کوزوو معرفی شد. نه تنها او بلکه از صرب ها چهره ای خشن و فاشیستی ساختند در حالیکه صرب ها هنوز هم حیران هستند چرا از آن ها که علیه نازیسم  دلاورانه جنگیدند چنین چهره ای درست کردند. از میلوسویچ  چهره ای سازش ناپذیر ساختند که صلح را نمی پذیرد . با چنین تبلیغاتی عده ای را برای بمباران یوگسلاوی همراه کردند. دو قطبی میان میلوسویچ شرور و قربانیان بیگناه آلبانیایی درست شد. بعدها مشخص شد که توافقنامه صلح به گونه ای تقلب آمیز نوشته شده بود که میلوسویچ نمی توانست آن را امضأ کند.

تصویر قربانی و جلاد تصویری ماندگار در رسانه های غربی است و همین صحنه را در درگیری قذافی با شورشیان هم دیدیم . شورشیان همواره مثبت ارزیابی می شدند و قذافی و رژیمش هدف نفرت بودند. نتیجه از بین بردن زیرساخت های کشور لیبی و غارت نفت آن بود .رسانه های اروپا هم دنباله رو چنین سیاستی بودند.سیل تبلیغات از راست تا دروغ از خبرگزاری های با نام معتبر تا بنگاه های تبلیغاتی همه در کارند که به نحوی خبرهایی با درجات دروغ سرهم کنند. اطلاعات تأیید نشده و بدون ذکر منبع به حدس و گمان ها دامن می زند که غالباً یک طرفه است. رسانه ها در دست طرف قدرتمند غربی است. یکی از مواردی که در سال های اخیر در مورد چنین استراتژی هایی مطرح شده است مشارکت روزنامه‌نگاران در کنار ارتش است.  در حقیقت این رسانه ها برای همراهی با سربازان مورد نظر انتخاب می شوند تا روایت‌های شاهدان عینی را آن طور که می خواهند به مخاطبان خود برسانند.

اثرات مخرب جنگ بر روی انسان ها به دلخواه کم و زیاد یا حتا پنهان می شود. چنین چیزهایی را به چشم در جنگ اوکراین می بینیم . تلویزیون هرروز از هر کشته در اوکراین گزارش دارد ولی از کشتار دستجمعی سربازان اسیر روسی هیچ گزارشی پخش نشده و نمی شود.

چنین تبلیغاتی مو به مو درمورد ایران در اجرا شده و اکنون در مراحل نهایی است .

سیاست ضد امریکایی نظام به عکس خودش تبدیل شده است

در حالیکه جمهوری اسلامی رژیمی است به نهایت مرتجع که رسوایی اش با طالبان و داعش برابری می کند مدت ها سرود ضد آمریکایی پخش می کرد که یکی از مصرع های آن این بود : دشمن علم و هنر آمریکا ، آمریکا !؟

مردم کور نیستند می بینند که در کنار زیاده خواهی آمریکا نمی توان دانش و دانشگاه ها  و هنر این کشور را منکر شد . بعد هم اگر آمریکا دشمن است چرا گله گله فامیل های سردمداران در آمریکا و کانادا و اروپا لنگر انداخته اند؟ اگر آمریکا دشمن شماست و دشمن علم و هنر است چرا پناهگاه فامیل شماست ؟

چنین است که مردم در این شرایط حتی حرف منطقی مخالفان رژیم و مبارزان باسابقه را نمی پذیرند ولی سخنان دشمنان ایران را به گوش جان می شنوند و قبول می کنند.

اصولاً سیاست خارجی ج ا متمرکز است به جلب شیعیان مختلف به ام القرأ، آن هم در حالیکه مردم کشور در نهایت فقر و بیکاری و بی مسکنی و بسر می برند. بی توجهی به خواست مردم ، انکار هویت ملی و عذاب روزانۀ آنان موجب خیزشی شده است که سر ایستادن ندارد. تکیه به دستاوردهایی مثل پهباد و موشک و انرژی اتمی نمی تواند رژیم را سرپا نگهدارد. سیاست داخلی تعیین کننده است . مردم باید در سرنوشت خود مشارکت داشته باشند وگرنه با اعدام نمی توان جواب اعتراضات را داد . اعدام بیشتر فقط مردم را جری نمی کند، بهانۀ بیشتر به تبلیغات خارجی نیز می دهد و ممکن است ایران را به جنگ داخلی و تجزیه بکشد.

این وضع ماست که مهر ایران را در دل داریم و از یک سو شاهد جنایات و کارندانی رژیم هستیم که حتی نمی تواند مصلحت خود را درست تشخیص بدهد و محض ماندن خودش هم که شده، رفتار درستی را با مردم پیشه کند و نه قادر است در مقابل تبلیغات سنگین خارجی واکنشی درخور نشان بدهد. خودش فلج است و دست و پای نیروهای آزادیخواه را هم بسته که کاری نکنند. از سوی دیگر بدخواهان ایران عین فشاری را که روی حکومت می آورند، متوجه ایران دوستان نیز کرده اند تا اجرای برنامه شان از سوی اینها مختل نگردد. ما مانده ایم میان دو سنگ آسیا و حتی نمی توانیم سخنمان را به گوش مردمی برسانیم که الان قربانی آتش تبلیغاتند و به این ترتیب بعد از مدتی قربانیان گلوله هایی خواهند شد که دشمن خارجی و نوکران داخلیش نثار آنها خواهند کرد. سرنوشت ما این بود که چنین فاجعه ای را شاهد باشیم. هر دستمان را یک طرف دعوا بسته و دهانمان را هر دو.

دوشنبه – ۲۱ آذر ۱۴۰۱

Monday – 2022 12 December