میراث ماندگار بختیار، جلد دوم
معرفی کتاب –
به کوشش اقای دکتر ابراهیم بی پروا
۴۱۸ صفحه
انتشار توسط گردآورنده
دکتر بی پروا با در پیشگفتار این کتاب یاد آور می شود که «در این مجموعه نوشته ها و پیام های یاران و منتقدان بختیار اعم از روزنامه نگاران، استادان، پژوهشگران، و فعالان سیاسی گردآوری شده است». باید به همت و، پشتکار وی آفرین گفت که کمر به این کار بسته است تا میراث گرانقدر بختیار را حفظ کند و قدر آنرا به جوانانی که روز به روز بیشتر به وی رو می ورند، بشناساند.
این حجم از سخنان و مقالات بیانگر مقبولیت روزافزون دکتر شاپور بختیار است و نشانه ی آن که در تاریخ ملی معاصر ما پس از مصدق ، بختیار، به رغم تمامی رذالت ها و تهمت ها، جایگاه ویژه ی خود را کسب کرده است. مردم قدر او را شناخته اند و خدشه ای نمی توان به شخصیت تاریخی وی وارد آورد. بختیار مقامی پیدا کرده که بدخواهان را به آن دسترسی نیست.
در این کتاب سخن از سیاستمداری است که با ذهنی درخشان و شجاعتی بی مانند در مقابل خمینی سینه سپر کرد و عاقبت تلخ استیلای حکومت دینی را به مردم ایران یادآور شد و تا آخرین نفس برای برانداختن نظام اسلامی کوشش کرد و جانش را نیز بر سر این کار گذاشت. بختیار مرد سیاست و عمل بود و حرف و عملش یکی بود.
زندگی وی را به چهار بخش می توان تقسیم کرد.
اول شرکت در نهضت ملی و همراهی با دکتر مصدق و تاسیس نهضت مقاومت پس از کودتای 28 مرداد و ادامه مبارزه تا انقلاب 57.
دوم قبول نخست وزیری و حکومت ۳۷ روزه ی او و مقاومت اسطوره ای اش در برابر خمینی و موجی که بالاخره حکومت فاشیستی را در ایران مستقر ساخت.
سوم مهاجرت به فرانسه و ادامه مبارزه برای براندازی جمهوری اسلامی تا ترور او بدست مزدوران جمهوری اسلامی .
بخش چهارم زندگی تاریخی او پس از مرگش است که مردم و نسل های بعدی او را کشف می کنند و به او افتخار می کنند که در شرایطی که میلیون ها فریب خمینی را خورده بودند او استوار بر مخالفت خود پافشرد و مردانه ایستادگی کرد.
هر روزی که از حکومت جمهوری اسلامی می گذرد بر حقانیت و شهرت بختیار افزوده می شود. گرچه مضمون حکومت ۳۷ روزه حکومت بختیار مانند حکومت ۲۸ ماهه دکتر مصدق محل بحث و جدل و اختلافات سیاسی هم هست، ولی میراثی که بختیار برای آزادیخواهان ایران گذاشت فراموش ناشدنی است و بخصوص تأکیدش بر لزوم لائیسیته و جدایی دین از سیاست راهنمای مبارزان شد.
میراث بختیار آزادیخواهی است، آزادیخواهی از سر شعور، تؤام با واقعبینی، متکی به شجاعت و برخاسته از عشق به ایران و مردمش. او در همان سی و هفت روز، با آزادی مطبوعات، با آزاد کردن زندانیان سیاسی و مهمتر از همه با فراخواندن مردم به راه تعقل و عمل سنجیده، به همگان نشان داد که چه ایرانی را آرزو دارد و همین ایده آل است که امروز نیز مردم را به سوی وی می کشاند.
او هنگامی سخن و عمل درست را به هم آمیخت و از آزادی سخن گفت که بسیاری قصه از دیکتاتوری پرولتاریا می گفتند و آزادیخواهی و لیبرالیسم فحش بود. به تأکید گفت سوسیال دمکرات هستم، در زمانی که قریب به اتفاق گروه ها کمونیست بودند و تاب شنیدن اسم دمکراسی را هم نداشتند. سخن از لائیسیته در میان آورد، هنگامی که بسیاری یکشبه مسلمان دو آتشه شده بودند و شریعتی وار برای همه مسایل مملکت از اقتصاد و سیاست شکل اسلامی آن را جستجو می کردند.
دشمنانش هر چه می خواهند بگویند ولی او اگر موفق شده بود، ایران از فاجعه ی عظیم حکومت اسلامی جسته بود. ایران توانایی صنعتی و کارآیی و استقلال خودش را حفظ کرده بود و این طور جوانان ما کشته نمی شدند و این همه آواره نداشتیم.
نخست وزیری شاپوربختیار، سیاستمدار فرهیخته ای که کسی گوش به هشدارش نداد و شکستش در برابر یک آخوند مرتجع که میلیون ها ایرانی را به دنبال خود کشید، طنز تلخ تاریخ ماست که هنوز که هنوز است کام روشنفکران و سیاست ورزان ما را تلخ کرده است. عشق او به آزادی و به ایرانی مترقی و فارغ از استبداد دینی، ودیعه ای است که برجا گذاشته است. آزادیخواهان راه وی را ادامه خواهند داد و همیشه خاطره ی او را گرامی خواهند داشت.
حسن بهگر
۲۴ فروردین ۱۴۰۰
2021Apr 13