Home آرشیو حسن بهگر ملی گرایی بدون ملت – حسن بهگر

ملی گرایی بدون ملت – حسن بهگر

چرا هویت ملی اهمیت دارد؟

هویت ملی در حیات  دولت ها نقش اساسی دارد زیرا بر اساس هویت ملی است که سیاست راهبردی یک  حکومت ساخته می شود. ولی دولت ـ ملت های امروز از دو سو مورد حمله اند. سیاست آمریکا بر علیه حاکمیت ملی و استقلال آنهاست و هواداران جهانی شدن نیز استقلال کشورها را قبول ندارند و مدعیند دولت ـ ملت دیگر منسوخ شده. ولی برخلاف استدلال آنها، احساس فراگیر هویت ملی در بین مردم برای حفظ نظم سیاسی مدرن موفق ، حیاتی است.

هویت ملی نه تنها امنیت فیزیکی واحد سیاسی را افزایش می دهد، بلکه الهام بخش حکمرانی مترقی و حافظ منافع مردم آن کشور است. این امر توسعه اقتصادی را آسان می کند؛ ایجاد اعتماد در بین شهروندان می کند؛ حمایت از شبکه های اجتماعی قوی را ایجاد می کند و در نهایت خود لیبرال دموکراسی را ممکن می سازد.

جمهوری اسلامی برخلاف این جهت حرکت کرده و در فکر امت سازی بوده است و به تازگی متوجه شده است که بدون توجه به هویت ملی کار پیش نمی رود و حکام کشور، به قول خودشان در صدد «تزریق کمی ملی گرایی » آمده اند تا جبران مافات کنند. زیرا این بی هویتی ضررهای جبران ناپذیری تا به حال زده است و کشور را به سوی اسلام گرایی انحصاری و نابردبار هدایت می کند که حقوق مردم را پامال می سازد. حکومت به جای آنکه  هویت ملی را حول ارزش‌های سیاسی لیبرال و دموکراتیک و بر اساس تجربیات مشترک بسازد، در جهت تقویت هویت قومی حرکت کرده است .

چرا در این گرداب بی هویتی افتادیم ؟

از اول انقلاب 57 ، ملیون زیر ضرب ملاها و ملی مذهبی ها رفتند. دشمنی خمینی و امثالهم با ملیون طولانی و سابقه دار بود اما ملی مذهبی ها که هم نام ملی را یدک می کشیدند و هم ظاهراً به مصدق ارادت داشتند و فرزندان  نخشب ، شریعتی و مهندس بازرگان  به شمار می آمدند و بعدها نام اصلاح طلب به خود گرفتند، این بود که ملی گرایی را باید از نژاد پرستی و فاشیسم جدا کرد.

 ما در میان ملیون نژاد پرست نداشتیم ولی پیدایش دو سه گروه افراطی در حین جنگ دوم جهانی بنا به مد سیاسی آن زمان، به عده ای بهانه داده بود تا به ملیون بتازند. طرفه اینجاست همین جماعت متوجه نبودند که مبارزه آنها با فاشیسم به اصطلاح  ایران پیش از اسلام روی دیگرش فاشیسم برگشت به صدر اسلام بود و درنتیجه از آن ور بام افتادند.

ملایان تازه به قدرت رسیده به اندازه کافی مغرور و  سرمست بودند که این حضرات هم با انداختن باد به بیرق آنها و با تذکر و تکرار اینکه ما 90% مسلمانیم  صدای منتقدان و مخالفان را ببرند. جمله معروف یک درصدی ها به اندازه کوپنشان حرف بزنند معرف حضور هست .

گیرم که 90 درصد مسلمان بودید که نبودید، شما مدعیان دموکراسی بایستی از حقوق آن ده درصد دفاع می کردید، حقوق 90% که تحصیل شده بود. با این روش می دانیم که پیروان مذاهب دیگر و حتا مسلمانان سنی و دراویش و غیره هم از انحصارطلبی جان بدر نبردند و چیزی نگذشت که اقای بازرگان آیه «ورأيت الناس يدخلون في دين الله أفواجاً »را به درستی به « یخروجون» مبدل کرد.

این تازه آغاز ماجرا بود و فجایع حاصل از آن را می دانیم. آن وحدت ملی اول انقلاب با تبعیضات دینی و تنگ نظری ها  و کشتارها از هم پاشید .

ملایان فراموش کردند که ستون فقرات پیروزی و شهرت خمینی بر اساس استقلال طلبی ایران و مخالفت با کاپیتولاسیون بود. با ادعای گسترش معنویت و فرهنگ قرانی مردم را از دین و حکومت بیزار نمودند و هنوز هم درخوابند یا نمی خواهند باور کنند و خود را به خواب زده اند.

پس از نزدیک به نیم قرن که هویت ملی را منکر شدند و جشن های ایرانیان  مانند نوروز و غیره را به سخره گرفتند و کلیه تجربیات نیاکان ما را که برای یک محیط تفاهم و دور از جنگ های مذهبی و قومی تدارک دیده شده بود، به دور انداختند و تخم نفاق در کشور پراکندند و تازه  متوجه شده اند آنچه موجب بقای این ملک و ملت می شود همین هویت ملی است .

چاره چیست؟

ولی حکومت هنوز هم از این ملی گرایی  استفاده ابزاری و فرصت طلبانه می کند. غافل از آنکه باید از مدرسه ها باید آغاز کنند و تاریخ ایران را سانسور نکنند ، ادبیات ما را دستکاری نکنند .معیشت مردم را رونق بدهند. عجیب است آنچه در سیاست خارجی برای ج ا ارمغان آورده همین مدارای با انواع فرق اسلامی چه شیعه و چه سنی است، ولی در داخل سیاست معکوس عمل شده است. عجیب است که به فکر معیشت و رفاه مردم  فلسطین و  سوریه بوده اند ولی مردم ایران را در فقر و فلاکت نگاه داشته اند. هرچه فریاد کردیم که  داخل کشور  تعیین کننده است کسی گوش نگرفت. 43 سال امت گرایی کردند هنوزهم منکر ملت هم هستند. می خواهند چرخ  را از نو اختراع کنند ملی گرایی بدون ملت ؟ چنین چیزی امکان ندارد.

خامنه ای در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان، ازکودتای 28 مرداد از توطئه انگلیس و آمریکا می گوید و از سقوط دولت دکتر مصدق که نفت را ملی کرد می گوید ولی نمی گوید که همین کودتا با کمک آیت الله کاشانی و آیت الله بهبهانی و فداییان اسلام عملی شد. نمی توانید بر طبل ملی گرایی بکوبید و از خائنین به ملت چیزی نگویید. شما می خواهید به دانش آموزان و دانشجویان درس بدهید آنهم درس نیمه کاره . گفتن نیمی از حقیقت از دروغ گفتن بدتر است(1)

قوم را می پذیرند و در انتخابات با وعده و وعید قومگرایان را پروار می کنند و بدین ترتیب اسباب نزاع و اختلاف را خودشان فراهم می کنند  ولی برای تعریف ملت در گل  واماده اند و آن را با نژاد پرستی یکی می دانند.

وقتی ملتی هویت سیاسی ندارد، سیاست مشخصی ندارد و همواره گیج وگول است .

تجزیه طلبان در هیأت حاکمه لانه کرده اند

با این اوصاف جای تعجب نیست  اگر تجزیه طلبان و فرصت طلبان در حکومت رخنه کرده اند .

از محمد خاتمی  رهبر اصلاح طلبان که هوادار فدرالیسم و خواستار واگذاری جزایر سه گانه ایران به اعراب بگیرید تا افشارسلیمانی سفیر جمهوری اسلامی(2) در جمهوری آذربایجان که  بنا به اظهار سردمداران رژیم پناهندهُ  آنجا شد یا نمایندهُ پان ترکیست  ارومیه که  فراکسیون زبان ترکی در مجلس  درست  کرده است. (3)   بیهوده نبود که محمود صادقی نماینده اصلاح طلب آن زمان خواستار واگذاری جزایر سه گانه به اعراب شده بود چون او در حقیقت خط مشی رهبر اصلاحات را دنبال می کرده است . طبق اظهارات ظهره وند یکی از دیپلمات های جمهوری اسلامی خود محمد خاتمی رئیس جمهوری آن زمان  خواستار واگذاری تنب بزرگ و کوچک به اعراب هم بوده و در این زمینه مذاکراتی هم انجام داده بود. (4)

یا این گفته سعید حجاریان را چگونه می توان تفسیر کرد که گفته است :« وقتی که امکان مرزبندی با شرق‌پرستی و جنگ‌طلبیِ حاکمیت نباشد، من با کشتار، تحریم، جنگ و تجزیۀ ایران مرزبندی نمی‌کنم!!!»(4)

منظور حجاریان از شرق پرستی گرایش حکومت به بستن قرارداد با چین و روسیه است . یعنی به عبارت دیگر وی خواستار امضای برجام این قرارداد ننگین و تحمل پی آمدهای مصیبت بار آن است.(5)

درماندگی حکومت اسلامی برای تطبیق خود با مقتضیات سیاسی روز آشکار است و همه جا آن را می بینیم .

امروز کاملاً مشخص شده است که آمریکا خواستار استفاده ازمسأله قومی در ایران برای تکه پاره کردن کشور است و دراین مورد اصلاح طلبان نه تنها موضع محکمی ندارند بلکه بخشی از آنها با طرح فدرالیسم به استقبال آن می شتابند.

آیا هیومنیسم یا انسانیت می تواند درجایگاه هویت ملی قرار گیرد؟

برخی شیعه گری را همراه با هیومنیسم یا انسانیت تبلیغ میکنند که شیعه گری همراه با انسانیت است و تفرقه انگیز نیست. ولی ملی گرایی  بانی  تشتت و نفاق می شود . آیا این مغلطه حیرت انگیز نیست؟

 انسانیت کاربرد سیاسی ندارد و احزابی هم که تحت عنوان انسانیت فعالیت می کنند در حقیقت قصد فریب مردم را دارند مگر آن که در شکل سیاسی آن مانند سوسیالیسم و فعالیت های  حقوق بشری عرضه کنند در غیر این صورت مقاصد دیگری در پس کله دارند که آشکار نمی کنند.

ایجاد حس قوی از ارزش های مشترک برای حفظ فرهنگ و هویت یک کشور و تحکیم وحدت آن مردم بسیار مهم است. این ارزش‌های مشترک می‌تواند به شکل‌گیری هویت ملی کمک کنند تا هویت ملی بتواند در برابر تهاجمات تفرقه انگیز تاب بیاورد و با آن مقابله کند. فقط این رویکرد جامع به وحدت ملی از پس نیروهای تفرقه‌انگیز که درصدد آسیب‌رساندن هستند، برمیاید.

 در جامعه ی کثرت گرایی مانند ایران ، مذهب بدون دخالت در سیاست  برای شکل دادن به ارزش های مشترک در قالب یک خصلت ملی قابل قبول است. چنین دینی بیانگر ارزش های فرهنگی اساسی است که مورد احترام و گرامیداشت کل مردم است.

اما دین حکومتی چنین خاصیتی ندارد . دین حکومتی خواستار یک دین به صورت ایدئولوژی است که در تعارض با دیگر ادیان موجب گریز مردم و از هم گسیختگی می شود. جمهوری اسلامی نمونه ای کامل از چنین حکومتی است .

 بدون ارزش‌های مشترک، آشکار می‌شود که جامعه از هم گسیخته است و به سختی در کنار هم قرار می‌گیرد و هیچ احساس هویت کلی ندارد. بدیهی است ایران به عنوان یک کشور شیعه شناخته می شود چون اکثریت مردم آن شیعه هستند ولی پیروان مذاهب دیگر از سنی گری ، زرتشتی، یهودی و مسیحی و .. غیره نیز هستند که نباید آنها را فدای این اکثریت کرد .

چسب ایرانیت و ملت ایرانست که موجب پیوند ساکنان این مرزو بوم می شود و به اصلاح این مشکل کمک می کند. تاریخ ما نشان داده است شیعه مبرا از حکومت که خاصیت همزیستی مسالمت امیز با ادیان دیگر را دارد  مورد احترام و گرامیداشت کل جمعیت است و به مذاق همه  سازگار است. تنها در این صورت شیعه به وحدت ملی کمک می‌کند، که برای حفظ یک فرهنگ و برای خنثی کردن نیروهای تفرقه‌افکن نقش ایفأ کند.

زمانی که دین زمام سیاست را برعهده می گیرد چون مانند سیاست طالب قدرت است وارد یک جنگ قدرت با خود می شود زیرا دین خواستار انجام یک رسالت الهی است، برعکس سیاست که توجهش به نیازها و مقتضیات جامعه است. در نتیجه، قوانین و نظام حکومتی را بر این اساس تغییر می‌دهد. این یک تفاوت اساسی بین دو رویکرد دین و سیاست است.

دین برای خود رسالتی الهی قایل است که با دخالت انسان قابل تغییر نیست و درحالی که سیاست دایم در حال تغییر است تا خود را با اوضاع روز و زمان تطبیق دهد.این رقابت و تضاد به ناچار منجر به جدایی می شود و دین یا باید تابعی از سیاست باشد یا در یک حکومت لائیک به صورت بی طرف در بیاید .در حکومت لائیک انسان مسئول تعیین سرنوشت خود است و تحت کنترل الله نیست که غیرفعال بماند . انسان مختار است که برای ساختن جامعه ای مطابق با دیدگاه خود عمل کند.

ایران در محاصره دشمنان است

سیاست دین مدار جمهوری اسلامی ما را نه تنها ملت را بیگانه ساخته بلکه همسایگان را نیز دشمن کرده است  و غافل از آنکه  ادامه سیاست امت سازی در جهت سیاست آمریکاست .

ایران در مجاورت افغانستان پایگاه طالبان و داعش و دیگر گروه های تروریست است و مرزها ناامن است. ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد و بزودی هم تلویزیون زبان فارسی راه اندازی می کند. اختلاف با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی نیاز به گفتن ندارد.

در مقابل این خطرات فقط با حفظ وحدت مردم و ملت می توان ایستادگی کرد . امید پیدا شدن گوش شنوایی  در این حاکمیت ندارم و آنچه می گویم برای حفظ ایران است و خطابم به مردم ایران است . اگرنه هر روز شاهد ملاها و مکلاهای جدیدی هستیم که دیپلماسی خلق الساعه ای کشف کرده اند و سخن پراکنی  می کنند .

ملایان اگر درس می گرفتند از سقوط صفویه درس می گرفتند که چگونه افغانی سنی و زرتشتی بجان آمده از ستم ملایان متحد شدند و سلسله صفویه را برانداختند. دارند ما را مستقیم به سوی همان سرنوشت دردناک می برند. خود را به کری و کوری زده اند و به سخن آنان که خطرات را می بینند هم توجهی نمی کنند.

یکشنبه – ۴ دی ۱۴۰۱

Sunday – 2022 25 December

hassanbehgar@gmail.com

—–

(1)

بیانات رهبر انقلاب درباره درسی که باید از حادثه ۲۸ مرداد سال 32 گرفت

(2)

آب از سرچشمه گل‌آلود است

(3)

نحوه کتک خوردن خبرنگار روزنامه ایران به دست قاضی پور

(4)

ادعای عجیب سفیر احمدی نژاد علیه دولت اصلاحات

(5)

اصلاح طلبان در کنار تجزیه طلبان!