قیمت آبرو را پایین نیاورید- حسن بهگر
این روزها از خود می یپرسم که چرا ما در داوری های تاریخی خود دچار شتاب زدگی و هیجان می شویم؟
منظورم عامۀ مردم نیست بلکه روی سخنم با تحصیلکرده های کشور است بخصوص آنان که هنگام مرگ چهره های شاخص سیاسی یا ادبی و غیره یکباره عنان سخن از کف می دهند و عناوین و القابی به آنان می دهند که می تواند ذهن بسیاری به ویژه جوانان را آشفته کند. اصطلاحات و کلماتی را به کار می گیرند و در مجموع مفاهیمی را به هم پیوند می دهند که اصلاً سنخیتشان با هم معلوم نیست.
دقت در صفات و رتبه هایی که به اشخاص داده می شود لازم است، البته اگر احساس مسئولیت کنیم. باید به یاد بیاوریم که اول انقلاب برخی چهره های متضاد با هم ناگهان به صورت مترادف در همه جا ظاهر شدند و در کنار هم قرار گرفتنشان مطلقاً بی منطق بود. این همنشینی ها از دل نوشته ها و تاریخ نویسی های سازمان های سیاسی بیرون آمده بود که از میرزاکوچک خان تا حیدرعمواوغلی و مصدق و خمینی و مدرس وامیرکبیر را در یک ردیف قرار داده بودند و تازه همۀ اینها را پیشگام ایدئولوژی خود معرفی می کردند.
قرار نیست با تسلیت گفتن بابت مرگ کسی همۀ کارهای خلاف وی را از یاد ببریم یا ببخشیم. این روزها شاهد تقدیر بی مناسبت از اردشیر زاهدی هستیم که بخاطر سخنان درستی که آخر عمری در مورد دفاع از کشور و مخالفت با استیلای آمریکا بر زبان رانده، یکباره پادویی اش در کودتای 28 مرداد از یادها رفته و انگار نه انگار که تمامی بدبختی امروز ما و بخصوص انقلاب اسلامی از دل همین کودتا در آمده است.
ملی مذهبی ها در این میانه پیشتاز شده اند تا بر وطن پرستی زاهدی صحه بگذارند! از همین جا معلوم می شود مصدقی بودن و ملی بودنشان می لنگد. از یک عنصر خائن به ملت و پادوی 28 مرداد یک میهن پرست می سازند. فقط برای اینکه از حقوق اتمی ایران دفاع کرده یا از قاسم سلیمانی به نیکی نام برده است.
علاوه بر اینها، عوامل جمهوری اسلامی و پیروان فداییان اسلامی هم که از یاوران کودتای 28 مرداد بودند به میدان می آیند و برای اردشیر زاهدی پیراهن پاره می کنند. همان هایی که هنوز به مصدق ناسزا می گویند و برای چندمین بار نام او را از خیابان های می زدایند و برای هرکتابی که فحشی به مصدق بدهد امتیاز چاپی قایل می شوند، برای کسی که در این جا به هر کس علیه مصدق حرفی می زد، دستخوش می داد، سینه چاک می دهند. اگر این تکرار اتحاد هفتاد سال پیششان نیست، چیست؟ قبلاً هم می گفتند هر چه می کنیم از سر وطن پرستی است، حالا هم می گویند. بالاخره شنونده هم باید عاقل باشد.
کسی هم به روی خود نمی آورد که زاهدی در چه حد و چه سطح در ایران دورۀ شاه و درست مثل والاحضرت ها و والاگهر ها ثروت اندوخت. ویلای سوئیسش که دستخوش کودتا به پدرش بود. ریخت وپاش و میهمانی های داماد شاه هم که هنوز از خاطره ی بسیاری دیپلمات ها خارجی فراموش نشده است. فقط ما همه چیز را فراموش کرده ایم.
شمایی که با این سخاوت بی حساب برای زاهدی برگ عدم سؤسابقه می نویسید، فقط از خود بپرسید که آیا برای جوانان الگوی اردشیر زاهدی را توصیه می کنید؟
اگر این است، ایرادتان به رژیم شاه چیست؟ با رژیم فعلی چه مشکلی دارید؟ لابد همین آقازاده ها هم بیایند و دو کلام راجع به دفاع از حقوق میهن بگویند، اب توبه بر سرشان خواهید ریخت.
تغییر موضع و روی آوردن به ملت همواره پسندیده است ولی کسی در پایان عمر 90 ساله اش با چند کلمه قهرمان میهن نمی شود. حرف و عمل کسی را باید در کل حیات سنجید، آن وقت نمرۀ رد و قبولی داد. کسی که پول های کودتای 28 مرداد را بین آخوندها قسمت کرده و پته دستخط آن را به دانشگاه استانفورد اهدا کرده ولی هنوز منکر کودتاست، وطن پرست نیست و شجاعت کافی برای اعتراف به خطای خود و پدرش را ندارد، تازه اگر اصلاً فهمیده باشد با وطنش چه کرده.
بگذارید مجیزگوی او امثال حسین موسویان باشند که طراح ومددکار ترور میکونوس و ترورهای دیگر در اروپا بود. قیمت آبرو را این اندازه پایین نیاورید.
چهارشنبه – ۳ آذر ۱۴۰۰
24.11.2021