محمد مصدق لیبرال یا سوسیال دموکرات ؟ حسن بهگر
مصدق لیبرال یا سوسیال دموکرات ؟
این روزها به روشنی می توان دید که مساله آزادیخواهی ولیبرالیسم در جامعه ی ما مطرح شده و اینجا و آن جا حتا گروه هایی برای ترویج و تبلیغ این نظریه تشکیل گردیده اما از جانب دیگر ناسزاگویی به لیبرال و لیبرالیسم دوباره مد شده است؛ آری این شبح سرگردان که هراس برانگیخته لیبرالیسم نام دارد!
این جا چپ ها مخاطب من نیستند، آن ها تا هنگامی که چشم به روی حقایق تاریخی بسته اند همان حرف های پنجاه سال پیش را تکرار خواهند کرد. روی سخن من با کسانی است که چپ نیستند ولی متاثر از جو چپ زده هستند.
نزدیک به یک سال پیش در دانشگاه تهران دانشجویان لیبرال آگهی دادند که می خواهند راجع به «مصدق و لیبرالیسم» سخن بگویند و از جبهه ملی داخل کشور هم دعوت کردند. در این همایش از چیزی که سخن گفته نشد همان عنوان رسمی جلسه بود ؛ درعوض یکی دو مقاله در رد لیبرالیسم عرضه شد از آن جمله مقاله ای حاوی تمجید از مصدق با این ادعا که گویا مصدق سوسیال دموکرات بوده و لیبرال نبوده دلیلش هم ملی کردن نفت و شیلات !
شاید توضیحی در این مورد لازم باشد که لیبرالیسم با تقدم فرد و حقوق فردی آغاز می شود . سوسیال لیبرال ها یی که به تعبیر «جان راول » برای تعدیل لیبرالیسم اقتصادی به میدان آمده اند یعنی کسانی که در عین پایبندی به دموکراسی در پی تعدیل ثروت هستند و خیال برقرار کردن حکومت توتالیتر در سرندارند دشمنی با دیگر لیبرال ها ندارند. به همین سبب گروه هایی که به عناوین گوناگون سوسیال لیبرالیسم یا سوسیال دموکراسی را ناقض لیبرالیسم معرفی می کنند یا لیبرالیسم را فقط در وجه اقتصادی عرضه می نمایند غرض ورزانی هستنند که همه ی حقیقت را بیان نمی نمایند .در دوران ما صحبت از دموکراسی بدون لیبرالیسم سخنی نابجاست و گفتن این که دموکراسی با لیبرالیسم ضدیت دارد تناقض است و کلاه برداری !
در این دوره این کلاهبرداری فکری و سیاسی باب شده که پایه اش بر محدود کردن لیبرالیسم به وجه اقتصادی آن است در حالی که لیبرالیسم در درجه ی اول به عنوان مکتبی سیاسی شکل گرفت و آن ازادی که نظام سیاسی لیبرال ایجاد کرد مایه ی رواج اقتصاد آزاد یا اقتصاد بازار شد که مخالفان بر آن نام سرمایه داری نهادند.
امروز در داخل کشور نیز برخی از دست پروردگان رفسنجانی به ویژه گروه های اقتصادی که با حمایت وی در آمریکا تحصیل کرده اند و یک سرشان به قم بند است و سردیگرشان به شیکاگو؛ این روزها به عنوان لیبرال هایی که تنها وجه اقتصادی آن را مد نظر دارند به تبلیغ مشغولند. با چنین برداشت هایی از لیبرالیسم است که محمد قوچانی ها و موسا غنی نژادها به مصدق و ملکی حمله می کنند. لیبرالیسمی که فقط به وجه اقتصادی تقلیل یافته باشد درحکومت پینوشه هم قابل اجراست کما این که اجرا هم شد . تجربه نشان داده است که نظام رقابت آزاد مستلزم کاهش دخالت دولت است ، اما باز کردن دست مافیاهای حکومت اسلامی در بخش خصوصی حتا به منزله لیبرالیسم اقتصادی هم نیست ؛ این همان پروژه ی توسعه ی اقتصادی به سبک چینی منهای دموکراسی است .
«لیبرال های سلطنتی » و « لیبرال های اسلامی » در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن دشمنی با آزادی و دموکراسی ( یعنی همان لیبرالیسم به معنای سیاسی و اصلی اش ) است و به همین سبب به انقلاب مشروطیت و مصدق می تازند؛ آن یک از مشروطیت دم می زند ولی رضاخان را که پایمال کننده ی آرمان های مشروطیت و قانون اساسی است ستایش می کند و این یک خط مشی رفسنجانی را می خواهد جا بیاندازد؛ هر دو بازار را آشفته می کنند تا سکه ی تقلبی خود را رواج دهند.
هدف لیبرالیسم به معنای اساسی و اصلی و سیاسی آن ایجاد یک ملت است ، نه ملتی از کارگرانی که با آن ها خوشرفتاری می شود و وابسته به طبقه ی مرفه ی کوچکی هستند ونه از پرولترهای یکسان و یکرنگ و یک شکل و تحت کنترل که گروهی دیکتاتور یا بورکرات که به نام دولت عمل می کنند رفاه استاندارد در اختیار آن ها می گذارند، بلکه ملتی از مردان و زنان ازاد مسوول ، تابع قانون و متکی به خود- آزاد از نوکری و فقر خرد کننده و ( تا آن جا که برای بشر مقدور باشد ) آزاد از فشار خرد کننده ی محیط ، با بدن هایی سالم و ذهن هایی هشیار و تربیت شده ، برخوردار از برابری واقعی در فرصت ها برای تحصیل بیشترین و بهترین بهره از توان خویش در جهت خیر خویش و صلاح جامعه و برای انتخاب مناسب ترین روش برای زندگی ! با سهم واقعی از مسوولیت در اداره ی امور مشترک و شرایط زندگی و کار خویش ، و با تامین فراغت کافی برای زندگی غنی و برخوردار از لذات طبیعت ، ادبیات و هنر *.
آن چه مسلم است مصدق نه فیلسوف بود و نه تئوریسین و خود نیز چنین ادعایی نداشت. همه ی زندگی او و عملکرد او حاکی از اینست که وی آدمی قانونگر ا ، دموکرات و باورمند به استقلال و آزادی ایران بود و با تجربه ای که از انقلاب مشروطیت و تحصیل حقوق در سوئیس کسب نموده بود معتقد به یک دموکراسی پارلمانی شده بود که نشانگر متاثر بودن او از شیوه ی لیبرالیستی دنیای غرب بود . مصدق هیچ مخالفتی نیز با ارتقای سطح زندگی کارگران( یا به قول خودش در نامه ای به پیشه وری با رنجبران) نداشت اما آن چه مسلم تر است به اعتبار ملی کردن نفت وشیلات ، مصدق را هم نمی توان سوسیال دموکرات نامید؛ به این دلیل که هدف وی از این کار برخاسته از اعتقاد به برتری مالکیت دولت بر ابزار تولید ثروت نبود؛ مصدق هیچگاه چنین اعتقادی نداشت و سدها بار این امر را بیان کرده ؛ ملی کردن نفت و شیلات هدف سیاسی داشت و آن تامین استقلال کشور بود. این عزیزان بیش از هر چیز مرعوب جو ضد لیبرالی هستند. ملی بودن مصدق به معنای افراط در ناسیونالیسم او نیست گرچه میهنش را بسیار دوست داشت و شدیدا از منافع ملی ایران دفاع می کرد ؛ بیش از هر چیزاو دموکرات بود. ان چه مصدق را مصدق کرد احترام او به مردم و کوشش وی در حفظ حقوق آنها بود.
آری ، با دریغ بسیار باید این ترجیع بند را تکرار کنیم که فرهنگ حزب توده و چپ وابسته به آن هنوز در جامعه ی ما عمل می کند و باوجود این که شوروی از هم پاشیده و حزب توده ای به آن صورت دیگر وجود ندارد اما آن باورها و آن تبلیغات که به مدد کتاب های ارزان قیمت بنگاه انتشاراتی «پروگرس » و سفارت شوروی در کشور ما تبلیغ شد هنوز دوام دارد و آزادیخواهی و لیبرالیسم در کشوری که هر چه بدبختی و نکبت کشیده از نبود این دو مقوله است ناسزا تلقی می شود و برخی به خیال خود برای این که از این اتهام شرم آور نجات پیدا کنند حالا که کمونیست بودن و مارکسیست بودن را افتخاری نمی دانند با حفظ همان باورها و اعتقادات نام خود را« سوسیال دموکرات» گذاشته اند. سوسیال دموکرات هایی که هنوز به دموکراسی باور ندارند و سوسیالیسمشان هم از نوع همان حکومت لنینی یا استالینی است و عینا مانند گذشته با آزادی و آزادیخواهی دشمنی می ورزند. طیف گسترده ی «سوسیال دموکرات ها» تصویر روشنی از اهداف خود ندارد اما هدف لیبرالیسم روشن است و آن استقرار دموکراسی و تاسیس قانون و قاعده ای است که مردم قادر باشند حکومتی را که مورد پسندشان نیست عوض کنند. جامعه ی ما نیازمند قانونمندی و عدالت سیاسی و حقوق شهروندی برابر است ؛ بدون پذیرش این بنیاد نمی توان بدنبال عدالت اجتماعی رفت؛ لیبرالیسم سیاسی اصل است و برلیبرالیسم اقتصادی مقدم است.
مصدق لیبرال یا سوسیال دموکرات ؟
behgar @iranliberal.com
از این کتاب ها بهره جسته ام:
1- (*) مرام لیبرال : بررسی سیاست لیبرال – انتشار یافته با تایید فدراسیون ملی لیبرال (1934) مقدمه ای بر ایدئولوژی های سیاسی (– لیبرالیسم – رابرت اکلشال) برگردان محمد قائد- نشر مرکز – چاپ دوم 1385-( با کمی تغییر در انشا)
- درسنگر آزادی – فردریش فون هایک – عزت الله فولادوند/ نشر لوح فکر- چاپ اول تابستان