عدم مشروعیت اختلاط دین و سیاست – سیاوش ایراندوست
بار دیگر تضاد دو مرجع مشروعیت الهی یا مردمی و نقش نمایشی و بیعتی یا مشروعیتی رأی مردم، بحثی را بین زعمای جمهوری اسلامی موجب شده است. بحثی که به اظهارنظرهای جانبدارانه ی ضد و نقیض طرفداران گوناگون استبداد مدرن اسلامی از جمله روشنفکران دینی هم منجر شده است. آنچه در اینگونه بحثها مورد توجه قرار نمی گیرد، عدم مشروعیت اختلاط دین و سیاست در جامعه ی مدرن است و اختلال عملکردی این اختلاط شوم منجر به اداره ی جامعه ی مدرن از طریق استبداد مدرن دینی می شود مانند دیکتاتوری اسلامی حاکم بر کشورمان.
تأکید و تمایل اسلامگرایان چه از نوع روحانیت حکومتی و چه از نوع روشنفکر دینی بر ادامه و حفظ این اختلاط شوم است. چون موجودیت و هویت سیاسی اسلامگرایان و در مورد روشنفکران دینی موجودیت و هویت روشنفکریشان! بر اختلاط دین و سیاست پایه گذاشته شده است. در مقابل آنچه باعث آزادی مردم ایران و رسیدنشان به دموکراسی می شود، جدایی این دو شعبه ی زندگی اجتماعی از هم است. دین حوزه ای از زندگی اجتماعی است، چنانچه هنر و اقتصاد و ورزش و … . حوزه ی اداره ی جامعه با سیاست است. چنانچه هنر و اقتصاد و ورزش و … حق اداره ی جامعه و حکومت را ندارد، دین هم ندارد.
وقتی دو حوزه ی دین و سیاست را در بحث مذکور جدا سازیم، باید بدانیم که منطق عملکرد هر کدام مختص خودش است. مرجع نهایی سیاست مردم است برای همین مردم حاکمان را انتخاب و عزل می کنند. مرجع نهایی مذهب تقدس یعنی خدا است، و برای همین مردم پیرو مذهب یعنی مؤمنان نمی توانند امام را انتخاب و عزل کنند.
جدایی دین و سیاست به معنای جدایی اقتدار مذهبی و اقتدار سیاسی از هم می باشد. در دموکراسی اقتدار سیاسی بر اساس مرجعیت مردم در حوزه ی سیاست سازماندهی می شود با انتخاب و عزل حکومتگران توسط مرجع سیاسی یعنی ملت.
مرجع اقتدار مذهبی خدا است و چون خدا به طور مستقیم مذهب را در این دنیا اداره نمی کند، سازماندهی مذهبی برای اداره ی مذهب با به کارگیری اقتدار مذهبی با توسل به تقدس در اختیار متخصصان دین یعنی روحانیت قرار می گیرد. اقتدار مذهبی با تحدید عصمت برای رأس سازمان مذهبی عمل می کند و مذهب را اداره می کند.
مؤمنان نمی توانند رأس سازمان مذهبی را انتخاب کنند بلکه این شخص یا گروه می تواند توسط روحانیت کشف شود. یعنی روحانیت نماینده ی انتصاب شده از طرف تقدس را کشف می کنند نه انتصاب. این منطق حوزه ی مذهب است و لازمه ی اداره ی مذهب و مدرن شدن مذهب. نه اراجیفی که روشنفکران دینی در باره ی دموکراسی دینی و حذف روحانیت و … می زنند.
روشنفکران دینی رقیب روحانیت هستند و می خواهند خودشان جای روحانیت را بگیرند، امری که ممکن نیست و هر بار با کشاندن مردم به دنبال توهم پردازیهای اسلامی تخیلی شان و رواج اسلامگرایی و در هم ریختن منطق عملکرد حوزه ی دین و سیاست، دست آخر به قدرتگیری بیشتر روحانیت اسلامگرا یاری رسانده اند.
کاری که بازرگان و یاران نهضت آزادی اش کردند، همین بود: با اختلاط دین و سیاست به برقراری استبداد مدرن اسلامی کمک کردند و پس از ساختمان و تحکیم اولیه ی دیکتاتوری مدرن اسلامی، روحانیت که متولی اصلی دین است و اداره ی اقتدار مذهبی را در دست دارد، به بیرون انداختندشان.
بازرگان فقط به لای جرز در استبداد دینی نمی خورد، عامل برقراری اولیه ی دیکتاتوری جمهوری اسلامی و تقدیم حکومت به روحانیت بود، و از اول هم قرار بود همین نقش واسطه را بازی کند، با زدن جیب لیبرالها و ملیون و ریختنش در جیب اسلامگرایان و اعتبار خریدن برای استبداد مدرن دینی. این است نقش اصلی ملی مذهبی ها و روشنفکران دینی. و ادامه ی اختلاط دین و سیاست نیز با یاری آنهاست.
سد اصلی مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی، اصلاح طلبان اسلامگرا و روشنفکران دینی هستند که با دغلبازیها و دروغ پردازیهای رنگارنگشان مردم را سردرگم و از مسئله ی اصلی منحرف می کنند. مسئله ی اصلی جدایی دین و سیاست است و با این جداسازی، اسلامگرایان چه اصولگرا و چه اصلاح طلب و ملی مذهبی و روشنفکر دینی، موجودیت عملکردیشان را از دست خواهند داد، و برای همین با یاوه سراییهای دور و درازشان مقابل این جدایی ایستاده اند. اما روحانیت و عملکرد مذهبی روحانیت بر جا خواهد ماند: اداره ی مذهب و مسجد و نماز میت و … .
از آنجا که روحانیت سازماندهی و اداره ی مذهب و کشف رأس سازمان مذهبی از میان روحانیت برای به کارگیری اقتدار مذهبی را بر عهده می گیرد، به دلیل تضاد منطق عملکردی اقتدار مذهبی و اقتدار سیاسی، نباید در چگونگی به کارگیری اقتدار سیاسی در جامعه و عزل و انتخاب حکومتگران توسط مردم حق رأی داشته باشد. بنا به منطق اداره ی مذهب، مردم در اداره ی مذهب حق رأی ندارند، روحانیت هم در اداره ی سیاسی جامعه حق رأی نداشته باشند. روحانیت به این دلیل که حیاتشان را وقف دین کرده اند، بیش از هر چیز موظفند و با سازماندهی درست مذهبی اسباب این کار را دارند که استقلال دین را پاس بدارند و دین را از سیاست جدا نگه دارند و مانع بهره برداریهای شوم سیاسی از دین و مذهب مردم شوند.
ایران – 2 تیر 1396