آزادی بیان خرج دارد- رامین کامران
در گفتگویی که چند روز پیش با آقای کورش عرفانی، در تلویزیون دیدگاه، در باب سر آمدن دور اصلاح طلبی داشتیم*، بحث به مسئلۀ آزادی کشید و طبعاً نوع رابطۀ آنچه که آزادی حقوقی خوانده میشود (برخی آزادی صوریش مینامند) و آزادی عملی ما در حیات روزمره. در اینجا به رابطۀ این دو نوع آزادی نمیپردازم چون هم در برنامه مطرح شد و هم قبلاً در مقاله ای که تحت عنوان «آزادی حقیقی یا حقوقی؟» که روی سایت ایران لیبرال هست، به آن پرداخته ام. یکی از مضامینی که به دلیل اهمیتش، به طور متواتر در گفتگوهای ما مورد اشاره قرار میگیرد، مسئلۀ رسانه هاست. حال میخواهم از این دیدگاه به مسئلۀ آزادی بیان بپردازم. آنجایی هم که سخن از «ما» میگویم، مقصودم مخالفان آزادیخواه نظام اسلامی هستند که نه اسلامگرا هستند و نه خودفروخته به سیاست خارجی.
مقصود کدام آزادی است؟
در ابتدا این نکته را یادآوری کنم که ما هنگام سخن گفتن از آزادی، به سه چیز میپردازیم که همیشه از هم درست تفکیک نمیشود. اول آن آزادی که در ذات بشر نهفته است و بسا اوقات در تعریف انسان مبنا قرار میگیرد. این آزادی موجود است، امکان سلبش نیست و به همین دلیل موضوع دعوا هم قرار نمیگیرد. دوم آزادی به معنای آنچه که مجازیم انجام بدهیم و سوم آن آزادی که عملاً میتوانیم از آن استفاده کنیم. این دو، موضوع دعوا و کشمکش است و هنگامیکه از نبرد بر سر آزادی صحبت میکنیم، این دو را مد نظر داریم. اضافه کنم که هر سۀ اینها که شمردم، موجود است و حقیقی، بر خلاف ادعای مخالفان لیبرالیسم، هیچکدام موهوم نیست. اولی ثابت است و دوتای دیگر به تناسب وضعیت تاریخی و امکانات شخصی مان، متغیر.
گرفتاری ما در مورد آزادی بیان از این دو قسم آخر است. در داخل کشور، مسئلۀ اصلی عبارت است از موانع قانونی یا فراقانونی که سر راهمان قرار داد، یعنی از حق آزادی بیان برخوردار نیستیم. حاجتی به توضیح بیشتر نیست، چون همگان با مسئله به خوبی آشنا هستند. اما در خارج، در کشورهای دمکراتیکی که بسیاری از مبارزان در آن زندگی میکنند، مسئلۀ فرق میکند. ما البته از حق آزادی بیان که توسط دولتهای دمکراتیک برقرار و تضمین شده است، برخورداریم، ولی در عمل از امکانات این کار بهرۀ کمی داریم.
آزادی بیان در خارج
مشکل اصلی ما در زمینۀ آزادی بیان در خارج، دو قسم است. یکی مربوط میشود به رسانه های موجود و دیگری به امکانات رسانه ای خودمان. به ترتیب به آنها خواهیم پرداخت.
رسانه های بزرگ فارسی زبان خارج، یعنی اصوات آمریکا و بی بی سی و رادیو آلمان و… متعلق است به دولتهایی که مایلند سیاست خویش را در قبال ایران بدین وسیله تبلیغ کنند و پیش ببرند. اگر اینهمه پول خرج میکنند، هدفی دارند. این رسانه ها در خدمت برنامۀ معینی هستند که معلوم است چیست. ولی از این رسانه ها میتوان و باید هم توقع داشت که فرصتی به عرضۀ افکار ما بدهند. نه به این دلیل که عقاید ما را خوش دارند. به این دلیل که مدعی پوشش جامع هستند و همانطور که در جامعۀ خودشان نمیتوانند فقط به انعکاس نظر دولت اکتفا بکنند، در مورد خارج هم اصولاً به چنین کاری مجاز نیستند. نه اینکه تمایل به این کار ندارند، معیارهای حرفه ای کارشان، چه آنهایی که طی دهه ها شکل گرفته و چه آنهایی که در متون قانونی و اداری ثبت شده، اجازۀ چنین رفتاری را به آنها نمیدهد.
اگر در عمل اینطور نیست، دو دلیل دارد. یکی البته نوع سیاستگذاری های سختگیرانه ایست که توسط برخی دولتها اعمال میگردد. این امر میتواند به طور جدی و با اتکای به معیارهای دمکراتیک، مورد اعتراض باشد. ولی این تنها عامل نیست. همیشه در جنب سیاستگذاری اصلی، فضایی برای آزادی عمل هست و مشکل ما بیشتر اینجاست. کارکنان این رسانه ها، هرکدام گرایشی سیاسی دارند که فضای آزادی خود را با آن پر میکنند و از آنجا که در استخدام آنها تعادل بین گرایشهای سیاسی مد نظر نبوده است، عدم تعادلهایی مشاهده میشود که زحمت زاست. بخصوص از این جهت که شمار قابل توجهی از این کارکنان، افرادی هستند که کار روزنامه نگاری را در ایران و در نشریات اصلاح طلب، شروع کرده اند و در عمل همان گرایش و همان طرز فکر و شیوۀ عمل را با خود به خارج هم آورده اند. حاصل کار چنین شده که در نظر اکثر آنها، فضای سیاسی ایران بین اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم میشود، یعنی آن دو گرایش اسلامگرا که در ایران مجاز است ـ جایی برای باقی نیست. اصولگرایان که خصمند و در رسانه های خارج جایی ندارند. میمانند اصلاح طلبان که در عمل نوعی انحصار برقرار کرده اند. از جنبش سبز به این طرف، همه شاهد این اوضاع هستند. رسانه های داخلی این گروه در سانسور شریکند و از آن بهره میبرند، به جای خود؛ عملاً در خارج هم سانسوری، ای بسا قویتر، به نفع آنها برقرار شده است. قربانیان اصلی این وضعیت ما هستیم. بین دول خارجی صاحب رسانه و اصلاح طلبان، نوعی همراهی سیاسی هست که در این مورد بخصوص، درست حالت سانسور پیدا کرده و دودش به چشم ما میرود. بگویم که چنین رفتاری خلاف قاعدۀ کشورهای دمکراتیک است و میتواند جداً مورد اعتراض قرار بگیرد. در این زمینه باید به طور جدی و مستمر به مراجع اداری شکایت برد. اعتنا نکردن به اعتراض، اگر هم چند بار ممکن باشد، الی غیرالنهایه، نیست. هیچگاه نباید دست از اعتراض کشید.
رسانه های بزرگی که دولتی نیستند، اصولاً تعهدی به کسی ندارند و مثل هر رسانۀ خصوصی و در کمال آزادی، فقط به تبلیغ نظرات خود میپردازند و با دستی بسیار باز این کار را میکنند. بهترین نمونه تلویزیون من و تو است. نظرات اینها میتواند مورد قبول ما و بسیاری دیگر نباشد، ولی این امر طبیعی است و جای ایراد هم ندارد. استفادۀ از آزادی بیان، درست همین است و هیچ فرد یا بنگاه خصوصی، تعهدی به پخش نظرات دیگران ندارد.
اضافه کنم که این رسانه ها گاه تظاهر به تجاری بودن میکنند و خود را بنگاهی اقتصادی جلوه میدهند که به هدف کسب سود بر پا شده است. ولی چنین نیست. همه به شدت سیاسی هستند و آزادی عملشان عمدتاً از این برمیخیزد که الزامی به بازدهی اقتصادی در کار نیست. یعنی آن عاملی که در دنیا، رسانه های بسیاری را وامیدارد تا به رغم تمایلشان، به اخبار و نظراتی که خوش ندارند، میدان بدهند، در اینجا وجود ندارد. در کشوری آزاد، تقریباً هیچ رسانۀ بزرگی که بخواهد فروش معقولی داشته باشد و سر پا بماند، نمیتواند به ترتیبی که ما امروزه شاهدیم، یکطرفه عمل کند. اول رقابت، بعد اعتراض و سپس پایین آمدن مشتری وادارش میکند که تغییر روش بدهد. رسانه هایی که ما میبینیم، در معرض متضرر شدن نیستند، بخصوص چون به رایگان در اختیار همه قرار دارند. ولی در اینجا هم اعتراض ممکن است. مراجعه نکردن معنی دارد و مؤثر است، چون گردانندگان میبینند که از شمار مخاطبانشان کاسته میگردد. پول شاید داشته باشند، ولی هدفشان داشتن مخاطب هر چه بیشتر است که نمیتوان خرید، باید جلب کرد.
نقطه ضعف این رسانه ها آنجاییست که حاضر نیستند به ماهیت سیاسی و بسیار جهت دار خود اذعان نمایند و بر تظاهر به بیطرفی مصرند. مصرند چون میدانند که این برهانی اساسی در جلب مخاطب است. رسانۀ سیاسی، اصولاً فقط میتواند به جلب مخاطبانی امید داشته باشد که هم مسلکش باشند، نه دیگران. البته اثرش بر این گروه میتواند بسیار باشد، ولی نمیتواند از آنها فراتر برود. اعتراف به داشتن مشی سیاسی مشخص، رسانه های مدعی بیطرفی را در محدوده ای کوچک اسیر میکند و باقی مردم را نسبت به آنها بی علاقه میکند. این امر تمامی مساعی تبلیغاتی آنها را مختل و سرمایه گذاری های گاه عظیمی را که روی آنها شده است، بی ثمر میسازد. باید از همین تکیه گاه استفاده کرد و این رسانه ها را مجبور کرد که یا برای اثبات بیطرفی، در سیاست سردبیری خود تجدید نظر بکنند یا اینکه کاهش بیننده را بپذیرند. این امر کوچکی نیست و به همین دلیل باید فشار حساب خواهی را بر این رسانه ها افزود چون ثمر میدهد.
باید آزادی خود را بخریم
حال برسیم به موضوع خودمان و این موقعیت بسیار سختی که درش گرفتار شده ایم.
ما آن اندازه میتوانیم از آزادی بیان سود ببریم که امکاناتمان اجازه میدهد و به عبارت ساده تر وسعمان میرسد. ورای این حد خبری نیست. یعنی در موقعیت فعلی، نه رسانه ها دولتی به ما جایی میدهند، نه رسانه های خصوصی. در موقعیتی قرار داریم که قانون جنگل بر آن حکمفرما نیست، چون حق قانونی آزادی بیان ما تضمین شده است، ولی امکانات استفاده از آنرا به حد بسیار کمی داریم.
جایی که رسانه بازده اقتصادی ندارد و کار یکسره سیاسی شده، حال چه به صراحت و چه با تظاهر به خلاف این امر، باید برای رسانه یکسره خرج کرد و اگر درآمد تجاری در کار باشد، آنقدر ضعیف و جنبی است که بود و نبودش چندان فرقی ندارد. یعنی راه تجارت هم عملاً بر ما بسته است.
داستان بسیار روشن است و صریح: باید آزادی بیان خود را بخریم. اگر گزینه ای سیاسی را خوش داریم، باید برایش پول خرج کنیم. تصور نکنید که این امر فوق العاده ایست یا راه حلی است موقتی. به هیچوجه، اصولاً باید برای گزینۀ سیاسی خود پول خرج کرد. دمکراسی به قبول مخارجش سر پا میماند، چه برای حزب، چه سندیکا، چه انجمنهای گوناگون ، چه رسانه. سود دمکراسی به مردم میرسد و خرجش را هم باید مردم بدهند. ما معمولاً در فضای کشوری که دارد به طور عادی میچرخد، با خرید فرضاً روزنامه است که از آن پشتیبانی میکنیم، اگر هم چیزی مجانی بود که با مراجعه به آن. اینجا راه اول بسته است، دومی وجود دارد، ولی ضعیف است و بیش ازاینکه به کار پشتیبانی از رسانه هایی که میپسندیم، بیاید، به درد مقابله با آنهایی میخورد که نمیپسندیم، چون اعتبارشان را پایین میاورد و احیاناً درآمد تبلیغاتی آنها را کاهش میدهد.
تنها راه رسا نگاه داشتن ندای آزادیخواهی در رسانه ها، کمک مالی است و بس. میگویید آزادی خرج دارد؟ درست میگویید. شاکی هستید که چرا خرج دارد؟ بیجاست! درست است که آزادی طبیعی انسان است، ولی برای تحقق یافتن در حیات اجتماعی محتاج خرج است. اگر فکر کردید این وضعیت نامطبوع است، یک نکته را به خاطر بیاورید: استبداد همیشه گرانتر تمام میشود. اگر هم به آن اعتنا نکردید، دست تاریخ به راهتان خواهد آورد.
۲۲ ژوئن ۲۰۱۸
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com
—-
* به سوی ایران آباد: پایان اصلاح طلبی و آغاز افقی جدید در صحنه ی سیاست: کورش عرفانی – رامین کامران