وقایع یمن- رامین کامران
با ناآرامی های یمن و تغییر تعادل قدرت در یکی از خانه های نطع خاورمیانه که در برابر قدرت ها گسترده است، پردۀ جدیدی از رقابتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در این خطه افتتاح شده. برتری عربستان سعودی که به یمن دلارهای فراوان، پشتیبانی آمریکا و اتحاد با اسرائیل، در عین ضعف ساختاری، در منطقه نقش آفرینی می کند، از سوی دومین کشور بزرگ شبه جزیره، مورد تهدید قرار گرفته است و سیادتی که سعودی ها طی سالیان کوشیده اند بر یمن تحمیل کنند، به کلی و از بنیاد متزلزل شده است. اگر از بمب ترکاندن القاعده بگذریم، اولین واکنش عربستان، سر هم کردن «ائتلافی» از چند کشور عربی به علاوۀ ترکیه و پاکستان بوده است که البته از پشتیبانی آمریکا هم برخوردار است و بمباران چند نقطه در یمن. جمهوری اسلامی، طبق معمول، در مظان اتهام رساندن انواع کمک نظامی به حوثی های یمن قرار گرفته است و تنها حرفی که هنوز در این باب زده نشده، این است که از زیر تنگۀ هرمز به یمن نقب زده تا با قطار سریع السیر به شیعیان محلی مدد برساند. البته کمی صبر کنیم اینرا هم از فاکس نیوز خواهیم شنید. به هر حال، جمهوری اسلامی در موقعیت حملۀ نظامی به یمن نیست. بنا بر قرائن برنامه اش را ندارد و مهمتر اینکه امکاناتش را ندارد تا در آن سوی خلیج فارس دست به عملیات وسیع بزند و خوشبختانه ادایش را هم درنمی آورد.
نقداً نگاهی بیاندازیم به وضعیت کلی.
پیشدستی ابتکار عمل نیست
معمولاً پیشدستی در حمله که گاه میتواند اسباب غافلگیری حریف را هم فراهم بیاورد، از اسباب پیروزی شمرده می شود. احتمالاً بسیاری نیز به همین دلیل فکر می کنند که عربستان با حملۀ هوایی جلو افتاده یا اصولاً کار مهمی انجام داده است که در تعیین نتیجۀ رقابت، تأثیر اساسی خواهد داشت که به تصور من نخواهد داشت. پیشدستی و غافلگیری با تمام هیجانات سینمایی که ممکن است ایجاد کند، در مواردی می تواند نتیجۀ تعیین کننده و فراتر از حد تاکتیکی بدهد که تمامی نیروی مادی حریف یا لااقل بخش اصلی آن در چنین حمله ای آسیب اساسی ببیند یا اینکه نیروهای معنویش چنین ضربه ای بخورند. روشن است که حرکت عربستان از بابت استراتژیک و حتی تاکتیک، تأثیر تعیین کننده ندارد. آن چیزی که ابتکار عمل می نامند و باید در همه حال در دست داشت، مترادف پیشدستی نیست. کسی واجد ابتکار عمل است که در هر مرحله بتواند درگیری را در جهتی سیر بدهد که با نقشه اش می خواند.
نوع دخالت عربستان
نوع دخالت عربستان تابع همان مکتب بزن و در رو (hit and run) است که آمریکایی ها در بسیاری موارد به کار می گیرند: بمبی می ریزیم و تشری می زنیم تا بعد ببینیم چه خواهد شد.
در مورد یمن نمی توان مثل اشغال کویت از سوی عراق، از آمریکا خواست که دخالت بکند و خرج کار را با مقداری انعام بر عهده گرفت و در پشت جبهه جولان داد و به جای گلوله، چک در کرد. ارتش اشغالگر در کار نیست تا بهانۀ مناسب به دست بدهد، حال هر قدر هم راجع به تفتین جمهوری اسلامی تبلیغ بشود؛ از آن مهمتر، آمریکا هم در موقعیتی نیست که نیروی زمینی به محل بفرستد. اتحادی که عربستان سر هم کرده، تقلید بی آب و رنگ اتحادی است که آمریکا برای جنگ کویت گل هم کرده بود. آنجا نقش کشورهای دیگر مشروعیت بخشی به دخالت آمریکا بود. اینجا دخالتی در کار نیست، مشروعیت هم چه عرض کنم است. فقط می خواهند با صف بستن، جمهوری اسلامی را بترسانند.
ارتش عربستان بیشتر محض خرید افزار و آلات از آمریکا و دیگر کشورهای غربی شکل گرفته است، نه به تناسب احتیاجات خود این کشور. به هر صورت محدودیت بضاعت نظامی عربستان بر همه آشکار است و همه میدانند که اگر پایش به جنگی تمام عیار کشیده بشود، بسیار برایش گران تمام خواهد شد. برای کشوری که همه میدانند تعداد هواپیماهای جنگیش از تعداد خلبانان بیشتر است، این بمب انداختن هم پا از گلیم درازتر کردن است. بخصوص که اصولاً سرنوشت یمن را نمیتوان با بمباران هوایی تعیین کرد، جنگ های اخیر آمریکا که بیشترین توان در این زمینه را دارد، نکته را بر همه معلوم کرده است. اینجا بحرین هم نیست که نظامیان را بیاندازند به جان مشتی مردم بی دفاع. در طرف مقابل آدم جنگ دیده هست که شاید از عهدۀ طیاره برنیاید، ولی بلد است از زمینش دفاع کند. بخصوص که هیچ دلیل ندارد یمنی ها که سالها در معرض ابراز نفوذ عربستان بوده اند، از تجاوز ارتش این کشور شادمان شوند. اگر کار به گسیل نیروی زمینی بکشد، پیامدهای منفی کار برای عربستان هم تسریع و هم تشدید خواهد شد.
نزدیکی مرزی
دیگر اینکه داشتن مرز طولانی با یمن، امکان کشیده شدن درگیری از راه زمین به خود عربستان را افزایش می دهد که در این صورت دیگر نمیتوان به حملۀ هوایی قناعت کرد. با مرز کوهستانی هم که استفاده از تانک و نیروهای زرهی بسیار مشکل خواهد بود، البته به شرطی که تازه راننده و تیرانداز قابل در کار باشد که جای شک است. بروز ناامنی مرزی در حکم زخمی است که مرتب خونریزی خواهد داد و در معرض عفونت هم خواهد بود.
عربستان با این حرکت نسنجیده که تازه معلوم نیست مسوولیتش را در آن نظام کهن سالار، که بر عهده گرفته، خود را به دست خویش در معرض خطری از آن نوع قرار داده است که آمریکا با فشار آوردن روی اروپا و هزار خرج و زحمت کوشیده تا برای روسیه ایجاد کند. شلوغ کردن اوکراین و روشن نگاه داشتن شعلۀ جنگ داخلی در آن کشور، ترفندی بود که آمریکا برای بالا بردن هزینۀ الحاق کریمه یافت. تازه با تمام امکاناتی که روسها برای مهار کردن بحران دارند، هنوز دچار دردسرند. مقایسه امکاناتات عربستان با روسیه، البته قیاس مع الفارق است . تصور نمی کنم که تفاوت اصلی در زمینۀ جنگ افزار باشد.
متزلزل شدن نظام
این مهمت رین خطری است که عربستان را تهدید میکند. نظام سیاسی این کشور بسیار آسیب پذیر است و مدت های مدید است که نه فقط تحلیل گران که همسایگان این کشور نیز منتظر رسیدن خبر سقوط آن هستند. این نوع نظامهای اتوریتر سنتی، در کشورهای کوچک، یعنی امثال همان شیخ نشین ها، بهتر دوام می آورند تا در کشورهای وسیع. در این واحدهای کوچک، خرید موافقت مردم، یا به عبارت دقیقتر اجاره کردنش، بسیار آسانتر است تا جاهای دیگر. نمونه اش همین سنگاپوری که این چند هفته همه صحبت آنرا می کنند یا شاهزاده نشین های کوچک اروپایی. خواست ها و نوع واکنش نشان دادن مردم در واحدهای بزرگ سیاسی به کلی با این یکی ها فرق می کند. این واحدهای سیاسی کوچک که علت وجودیشان اقتصادی است، می توانند مردم را با امتیازات اقتصادی راضی نگاه دارند، چون همه به نوعی می دانند که اصل داستان همین است و جاه طلبی بیشتر هم ندارند. نه با تاریخ طرفند و نه با گذشتۀ پرافتخار و این قبیل مسایل… شاهدیم که در مورد عربستان، جلب رضایت جمعیت با باج اقتصادی روز به روز مشکل تر شده است و بالاخره هم به بن بست خواهد رسید.
دلیل چنین عملی چیست؟
بعد از شمارش نکاتی که به آنها اشاره شد، این سوال پیش میاید که چرا عربستان مبادرت به چنین عمل لغوی کرده که خودش را بیشتر به مخاطره می اندازد تا یمن را. من همینطور چند دلیل به نظرم رسید.
اول از همه بالا رفتن هر چه بیشتر احتمال توافق بین ایران و آمریکاست، یا به عبارت روشن تر، واقعبینی نشان دادن آمریکا در باب توازن قدرت در خاورمیانه. این امر بدون شک در سوق دادن عربستان به نشان دادن واکنش سریع، حال هر قدر ناپخته، نقش داشته است ـ دست و پا زدنی از سر درماندگی.
ناامیدی عربستان از نیروهای نزدیک به خودش در یمن نیز بسیار مهم است. اشغال صنعا، ضربۀ سنگینی به عربستان و نوچه های محلیش بود، چرا که نقداً به نظر نمی آید بتوانند غنیمته ای از دست داده را پس بگیرند و دوباره بر قدرت مستقر شوند. طبیعی است که در این شرایط لزوم نشان دادن واکنش فوری، منطقی جلوه کند. ولی هیچ معلوم نیست که سعودی ها از قبل طرحی داشته اند که بخواهند در صورت بروز چنین وضعیتی به اجرا بگذارند. می دانیم که در این قبیل کشورها از این خبرها نیست. پس در عین سرآسیمگی، دست به کار شده اند و البته با توجه به امکانات، از روش ارباب که بمباران هوایی بدون پشتوانۀ بعدی است، تقلید کرده اند. کار نامعقول در مقیاس کوچکتر فقط مضحکتر می شود.
طبعاً موافقت آمریکا با این واکنش، هر قدر هم که سست و ضمنی بوده باشد، برای شروع کار کفایت کرده است. این البته اول بار نخواهد بود که آمریکا به دنبال متحدان سنیش در منطقه، پا در شن روان می نهد. احتمال اینکه سعودی ها نظر دیگر کشورهای وارد در اتحاد را هم خواسته باشند هست، ولی این یعنی چه؟ شیخ قطر و سیسی و اردوغان، حتماً خردمندترین سیاستمداران روز نیستند. سر و صدایی که اردوغان کرده، مؤید دل دادنش به عملیات عربستان است و خود نمونه ای از قوت تحلیل سیاسیش، درگیریش در سوریه و مواضع سیاسی عجیب و غریبش به جای خود. ژنرال سیسی هم که ریشش به ریشه کن کردن مخالفان بند است و آرام کردن صحرای سینا. به دیگران نمی پردازم که مطلب دراز نشود.
آخر از همه نقش اسراییل را هم باید در نظر گرفت که چند سالی است با عربستان دل داده اند و قلوه گرفته اند و از رسواییش هم باکی ندارند. اگر برگردیم و به نقشۀ خاورمیانۀ نوین و سابقۀ اجرایش نگاهی بیاندازیم، خواهیم دید که کار بر مدار تخریب می چرخد. درست است که اول گریبان عراق و سوریه و لیبی را گرفته، ولی عربستان هم در فهرست کشورهاییست که قرار است از هم بپاشند و وارد شدن در جنگی منطقه ای که به هیچوجه تاب آنرا ندارد، راه این فروپاشی را خواهد گشود. به هر صورت این نوع اتحادها از این پیامدها هم دارد.
خلاصه که چی؟
یمن، بر خلاف آنچه که عربستان تصور کرده است، میدان مناسبی برای گسیل نیرو و جنگ کلاسیک نیست. جنگ نیابتی و نبردهای کم شدت، تا اینجا، شکل اصلی مقابله بوده است. ارتقای درگیری به جنگ کلاسیک، در توان هیچ کدام از نیروهای منطقه ای و فرامنطقه ای نیست، حتی آمریکا که نیرومندترین است. شاید حرفم خوشبینانه به نظر بیاید، ولی تصور میکنم که همۀ نیروهای درگیر به این مسئله آگاهند، یا باید باشند و اگر هم نباشند، آنرا زود درک خواهند کرد، منتها باید دید چقدر زود. در این بازی هر کس که زودتر دست به دخالت نظامی بزند، بازنده خواهد شد. درست برعکس فیلمهای کابویی که همه دیده ایم: هر کس زودتر هفت تیر کشید به زمین خواهد افتاد. نقداً که عربستان چنین کرده.