زنگ مرگ انحصار رسانه ای- رامین کامران
مدتهاست که همهُ دل نگرانان ایران، چه به طور پیگیر برای آزادی کشور مبارزه کنند و چه نه، به یک نکتهُ اساسی آگاهند و بارها به آن اشاره و از آن انتقاد و شکوه کرده اند: انحصار رسانه ای سه مؤسسهُ بزرگ بر اطلاع رسانی خبری در باب ایران و مسائل مربوط به ایران؛ اگر حاجتی به معرفی آنها باشد، بی بی سی و صدای آمریکا و من و تو. این سه رسانهُ فارسی زبان که هر کدام به ترتیبی و با سبک خاص خود جلب مشتری میکنند و اخبار مربوط به ایران را پوشش میدهند و از مجاری مختلف در اختیار ایرانیان قرار میدهند، هر سه در خدمت منافع کشورهای غربی و در صدر آنها آمریکا، هستند و بیشتر بنگاه های تبلیغاتی تا اسباب خبررسانی.
حاصل کار این است که اکثر مردم که فرصت سر کشیدن به همه جا و مقایسه و جستجوی روایتهای انتقادی را ندارند، در معرض ضرب مستقیم این سیل خبری ـ تفسیری قرار گرفته اند و در عین عدم اعتماد به منابعی که در دسترس دارند، گاه از آنها تأثیری بیش از آنکه باید میپذیرند. حساب کار این تبلیغاتچی ها روشن است. آنچه برایشان مهم است، پیشی داشتن در عرضهُ اخبار همراه با تفسیر خود است، زیرا میدانند تا سر انتقادها باز شود و مردم روایتی را که اینها عرضه کرده اند، دور بریزند، فرصتی هست که میتوان از آن برای گرفتن واکنش آنی و یا فلج کردن واکنش سالم، استفاده کرد. برد تبلیغاتی در این فاصله ثبت میشود و در شرایط حاد و بحرانی، برای جلو بردن کار کافی است. هر دروغ میتواند قدمی به جلو باشد و در نهایت اینها را به هدفشان برساند.
این بار با وقایع اخیر کردستان عراق و به دلیل حساسیتی که مردم به این وقایع دارند، واکنشی شکل گرفت که بسیار به موقع و ارزشمند بود. پس زدن روایتهای غالب که با فشار زیاد در شریانهای سیر خبر تزریق میشود و جستجوی خبر موثق و تحلیل صائب، اولویتی پیدا کرد که اگر نه بی سابقه، کم سابقه بود. آقای فرامرز دادرس که سابقهُ نظامی و تخصص اطلاعاتی و پیشینهُ فعالیت طولانی در صفوف مخالفان نظام اسلامی را دارد، در پاسخ به این خواست پیشگام شد و در جمع آوری و تحلیل اخبار مربوط به کردستان و رساندنش به دست همگان، سعی بلیغ کرد. سعیش مأجور بود و مطالبی عرضه نمود، نه فقط به طور مستقیم، بلکه از طریق همرسانی رسانه ای، توسط همهُ کسانی که دلمشغول این مسئله بودند، بخصوص در شبکه های اجتماعی، انعکاسی پیدا کرد که با امکانات مادی و فردی وی برای پخش خبر تناسبی نداشت و حوزه ای بسیار وسیع را فرا گرفت و کارگر افتاد.
این مثال مؤثر که البته در موقعیتی حساس و جالب توجه ایرانیان شکل گرفت، نشان داد که آنچه مردم در خبررسانی طالبند، صحت مطلب و استحکام تحلیل است، نه زرق و برق استودیو و اداهای خبرنگاران اعزامی که گویی چون خاک و خل محل بر سر و رویشان است، از همه چیز بهتر خبر دارند و دقیقتر خبررسانی میکنند. این اتفاق را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که مقدمه ای باشد برای راه افتادن نوعی شبکهُ خبری موازی که اخبار ایران و منطقه را بدون گذشتن از صافی قدرتهای مدعی تعیین سرنوشت ایران و خاورمیانه، به دست مردم برساند، شبکه ای که گرداندنش به دست عموم فعالان صورت بگیرد و بتواند به وزنه ای قابل توجه در برابر سیطرهُ ناسالم بنگاه های خبری بزرگ، تبدیل گردد.
به هر صورت تمامی آنهایی که طالب سعادت مردم ایران هستند، مخالفان جدی حکومت آخوندی و مبارزان جدی راه رهایی ایران، محتاج بنگاه خبررسانی مستقلی هستند که بتواند در راه مبارزه یار و یاور آنها باشد. پیدایش شبکهُ همرسانی خبری میتواند مقدمه ای باشد برای تحقق این مهم. کاری که بیش از امکانات مادی به همت و درایت احتیاج دارد. این دو در بین ایرانیان کم نیست و اگر فرصت عرضه بیابد، منشأ تأثیرات بزرگ خواهد شد.
2017 Oct 22nd Sun – یکشنبه، 30 مهر 1396
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است |