Home سخن روز آرشیو سخن روز جنگ را کجا خواهیم برد؟رامین کامران

جنگ را کجا خواهیم برد؟رامین کامران

تصویری که ما از جنگ داریم در درجۀ اول تصویر برخورد نیروهای نظامی است و به همین ترتیب تمایل داریم تا برد و باخت جنگ را مترادف برتری این نیروها، به عبارت معمول نیروهای مادی بدانیم. هر که سلاح بیشتر و قویتر داشت برنده میشود. این دریافت معمول ماست و سخنی که در جهت خلاف آن سیر کند به راحتی پذیرفته نمیشود. میخواهم سخنانی خلاف این عادت به شما عرضه کنم.

آنچه که در جنگ هدف اصلی انواع عملیات است، سلاح ها یا تأسیسات یا زیرساختهای حریف نیست. همۀ اینها هدف هست ولی هدف میانی است، از ورای نابودی اینها هدف دیگری تعقیب میشود که هدف اصلی است و موفق شدن در تخریب آن است که ما را برنده میکند. این هدف ارادۀ حریف است. این است که باید نابود شود تا او شکست را بپذیرد که ما بتوانیم ادعای برد بکنیم. یعنی هدف اصلی معنوی است، نه مادی. شکست وقتی واقع میشود که حریف آنرا قبول کند و در اینجاست که جنگ به نفع ما خاتمه پیدا میکند، ناپلئون تا مسکو رفت، ولی تزار الکساندر اول، همانطور که قبلاً از طریق سفیر فرانسه به او هشدار داده بود، شکست را نپذیرفت و در نهایت امپراتور را وادار کرد تا با قبول تلفات بیشمار از روسیه عقب بنشیند. تزار گفته بود که قدرت و توانایی فوق العادۀ جنگاوری وی را میدانم، ولی بداند که اگر تا مسکو هم بیاید، من به سوی دیگر روسیه خواهد رفت و جنگ را ادامه خواهم داد، تسلیم در کار نیست. شکست نظامی در برابر بزگترین ارتش زمانه را نپذیرفت و به پیروزی تبدیلش کرد.

وقتی به این هدف اصلی توجه کنیم، از یک طرف میتوانیم ابعاد متنوع جنگ را که حتماً به سلاح و ارتش محدود نمیشود، در نظر بیاوریم و وحدت کلی آنها را دربیابیم. همه چیز متمرکز است بر خرد کردن ارادۀ طرف و قبولاندن این فکر به او که امکان پیروزی ندارد و جنگ را باخته. جایی که جنگ را میبازیم در نهایت در ذهن ما جا دارد، نه در میدان تیر. از طرف دیگر، قادر خواهیم بود تا اهمیت جنگ روانی را که مستقیماً ارادۀ طرف را هدف میگیرد، درک کنیم. از بین بردن ارتش و سلاح، به طور غیر مستقیم اراده را هدف میگیرد، ولی جنگ روانی بی واسطه بر آن اثر مینهد.

در جنگ همه جانبه ای که سالهاست ایران را هدف گرفته است، بعد نظامی الزاماً مهمترین نیست، حتی اگر دائم از آن صحبت شود و این صحبتها گاه و بیگاه با سر و صدا همراه گردد. وجه اقتصادی هم که روشن است. ولی جنگ روانی که سلاح اصلیش رسانه ها هستند، حتی ذیل مقولۀ جنگ مورد توجه قرار نمیگیرد. این خطا بی نهایت بزرگ است و بعد اصلی جنگی را که با ایران جریان دارد، مغفول میگذارد. یعنی جبهه ای که اصلی است، به نوعی نه موضوع آگاهی است و نه محل معارضه و نه کانون مقاومت.

در اینجا کاری به کار رسانه های جمهوری اسلامی ندارم، چون ناتوانی شان زبانزد است و از این مهمتر مخالفت بنیادیم با نظام حاکم بر ایران، از اعتنای بدانها بازم میدارد. اینها را خطاب به مردم ایران مینویسم، همین مردمی که سالهاست بار استبداد مذهبی را به دوش کشیده اند و همه جور سختی های حیات را در این حکومت زورگو و فاسد، چشیده اند.

چون اول از همه، صاحبان این کشور همین مردمند نه کس دیگر. همینها هستند که با خوب و بدش ساخته اند و خواهند ساخت، پست و بلند حیاتش را دیده اند، وجودشان خارج از این جغرافیا از هستی تهی میشود و دنیایشان همینجاست و بس. یعنی مسئولیت این کشور بر گردن آنها هست و همیشه خواهد ماند، برای اینکه صاحب آن هستند و در نهایت پاسداریش بر ذمۀ آنهاست.

از این گذشته، هدف اصلی تبلیغاتی هستند که در حقیقت جنگ روانی است و آنها را هدف گرفته. حکام نظام آنچنان هدف نیستند که مردم ایران. ارادۀ مردم در پاسداری از وطن است که آماج تبلیغات سنگین رسانه ایست. دشمن آگاه است که ضمانت اصلی بقای ایران دولت ناکارآمدش نیست، در همه حال همین مردمش هستند و اگر میخواهد این کشور را از هم بپاشاند که میخواهد، باید ارادۀ آنها را در دفاع از آن تخریب نماید.

تبلیغات مخربی که ایران و نه فقط نظام اسلامی را هدف گرفته است و با امکانات فراوان و شدتی کم نظیر بر سر ایرانیان آوار شده است، سلاح اصلی بدخواهان ایران است. باید به این امر آگاه بود، بخصوص که آوردگاه اصلی اینجاست.

این جنگ، از طرف ایراندوستان فرماندهی ندارد چون دولت شایسته ای در کار نیست. درلت موجود نه برنامه و ترتیب عمل درستی دارد و نه اینکه مردم اصلاً به آن اعتماد و اعتقادی دارند. خلاصه از عهدۀ انجام این وظیفه که کار  هر دولتی است، برنمیاید. و از سوی دیگر، چون اپوزیسیون هنوز رهبری پیدا نکرده است. یعنی مسئولیت و ادارۀ کار بر گردن تک تک مردم ایران است. کار بسیار مشکل است چون نظم کلی مبارزه را باید خود مردم به آن بدهند. جامعۀ مدنی باید خودش خودش را جمع و جور کند و تجربۀ ما در این زمینه بسیار کم است. حکومتهای استبدادی همیشه مانع تربیت مدنی مردم ایران بوده اند و اصلاً این امر یکی از اهداف اصلیشان بوده. کشوری را که مردمش در خودسازماندهی و کار جمعی مهارت داشته باشند، نمیتوان به آسانی به بند کشید. به هر صورت اگر هم بلد نبوده ایم، باید یاد بگیریم، استعدادمان که از دیگران کمتر نیست، دلیل ندارد که موفقیتمان کمتر باشد.

در این جنگ رسانه ای، باید رفت دنبال منابع مستقل خبری در خارج که کم شمار است ولی هست. خط اینها دفاع از ایران و مردمش است با احتراز از سقوط در دو پرتگاه. یکی افتادن به دام دفاع از رژیم، حتی اگر حکومت به اصرار خود را خاتم تاریخ ایران و نمایندۀ مردمش قلمداد بکند که هیچکدامش نیست. دیگری پیوستن به زوزهُ تبلیغاتی گرگهایی که برای ایران دندان تیز کرده اند تا با تظاهر به خواستاری آزادی مردم ایران، از هم بدرندش. راه رفتن بر این طناب باریک بسیار مشکل است و طی سالها شاهد بوده ایم که چگونه بسیاری تعادل خود را از دست داده اند و به ورطه درغلطیده اند. در این فضای دو قطبی قدرتمند، صاحبان  وسیله و امکانات مادی، یکی حکومت است و دیگری کشور های خارجی بدخواه ایران. آنها که سستی کرده اند بالاخره به یکی از این دو طرف پیوسته اند. باید به حفظ تعادل کسانی که در کار رسانه هستند، دقت داشت.

گفتم که در این فضا کسی در مقام رهبری مردم نیست، ولی افراد قابل میتوانند دیگران را راهنمایی بکند. باید راهنمایان را پیدا کرد، به مردم شناساندشان و با کمکشان راهیابی کرد. شعلۀ آشنایی که روشن شد مردم خودشان دنباله گیری خواهند کرد. بدانید که خودمانیم و خودمان. از این امر احساس تنهایی نباید کرد، باید از آن برای اتکای به خود نیرو گرفت.

منابع اصلی خبری در خارج از کشور قرار دارد، دور از حوزۀ سانسور حکومتی و برخوردار از آزادی عمل در کشور های بیگانه. مشکل این است که رسانه های بزرگ فارسی زبان، همگی در خدمت طرحی است که گفتم: مغزشویی ایرانیان. ولی با این وجود همه ناگزیرند که از این منابع نیز کسب خبر کنند ـ چاره ای نیست. نه میتوان از دنیا برید و نه روزۀ خبری گرفت. باید حساب خبر و تفسیر را که همۀ اینها به قصد با یکدیگر مخلوط میکنند تا به هدف تبلیغاتی خود برسند، جدا کرد. خبرهایی را که اینها میدهند میباید تا حد امکان تصفیه کرد و بخصوص تفسیر را از جای دیگر تهیه نمود، از جایی که مورد اعتماد باشد. داو بازی اینجاست، خبر بدون تفسیر، برایی و بسا اوقات حتی تأثیری ندارد.

جنگ در این میدان است که جریان دارد و محتاج بسیج مردمی است. آن جامعۀ مدنی که دائم حرفش را میزنند، اینجاست که باید خودنمایی کند، مستقل از دولت و مستغنی از پشتیبانی که به هر صورت وی عرضه نمیکند. اگر بدخواهان ایران از پس این مردم بربیایند، مملکت بر باد خواهد رفت و در نهایت هم باید از همین مردم شکست بخورند و خواهند خورد. تا اینجا ضربه خورده ایم و عقب نشسته ایم، ولی سیر جریان را میتوان با آگاهی و همت و پشتکار تغییر داد. میدان جنگ رسانه ای تا اینجا میدان شکست مردم ایران بوده ولی میتواند و باید تبدیل به میدان پیروزی آنها بشود. باید به این امر آگاه بود و به هر قیمت هست پیروزی را کسب نمود. داو دعوا، آیندۀ ایران است و چیزی مهمتر از ایران نداریم، پس باید به هر بهایی از آن حفاظت کنیم. این کار چند هزار سال است که توسط مردم ایران انجام گرفته و دلیل ندارد که متوقف بشود. مردم ایران باید پیروز باشند تا ایران پیروز باشد. امید یعنی اطمینان به این پیروزی. خودم هیچگاه در آن شک نکرده ام و از شما هم میخواهم که شک نکنید.

۲۵ دی ۱۴۰۳، ۱۴ ژانویۀ ۲۰۲۴

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است