توضیح کوتاه و لازم در بارۀ «بزرگترین خرافه»- رامین کامران
چندی پیش، یکی از دوستان در بارۀ مقالۀ «بزرگترین خرافه» نوشته بود که اول مقاله روشن نیست و مطلب دستگیر خواننده نمیشود. به مطلب رجوع کردم و دیدم که خطا از من است که کلمۀ «تقدس» را به معنایی که معمولاً به کار میبرم، استفاده کرده ام، بدون اینکه توضیحی در بارۀ آن بدهم. این مشکل کسی است که مدتها از کلمه ای در معنای مشخصی استفاده کرده است و تصور میکند که هر کس مطلبش را میخواند، آن سوابق را هم میداند که تصور نادرستی است. حالا اینجا توضیح را عرضه میکنم تا آن دوست و احتمالاً دیگرانی که ممکن است دچار مشکلی مشابه شده باشند از آن اطلاع حاصل کنند.
من کلمۀ تقدس را به عنوان معادل (Das Heilige) که عنوان کتاب معروف رودلف اتوی آلمانی (Rudolf Otto) است، به کار برده ام. در زبان آلمانی، با استفاده از حرف تعریف خنثای (Das) که میتواند قبل از صفتی بیاید، کلمه عملاً تبدیل به اسم میشود و اعتبار مفهومی پیدا میکند ـ مثل یونانی باستان. این امر در فرانسه و انگلیسی هم رایج است، در فرانسه حرف تعریف مذکر (Le) و در انگلیسی حرف تعریف (The) قبل از کلمه میاید تا معنای خاص آنرا روشن کند. این یکی از امکانات زبانی است که بسیار به کار فیلسوفان که دائم سر و کارشان با مفاهیم است، میاید، ولی در زبان فارسی، به دلیل نبود حرف تعریف، وجود ندارد.
دلیل اینکه اتو از این کلمه استفاده کرده است و کلمۀ «خدا» را که برای همه آشناست، به کار نبرده، این است که در همۀ بینشهای مذهبی، آن وجودی که ما به طور معمول به عنوان خدا از آن یاد میکنیم، شخص نیست و فردیت ندارد. اتو با توجه به این نکته و به قصد افادۀ معنای مفهومی و جامع که همۀ بینشهای مذهبی را شامل گردد، عنوان کتابش را انتخاب کرده است. اینرا هم در باب گزینش کلمات از سوی اتو اضافه بکنم که وی، از آنجایی که تماس مستقیم با «خدا» را مد نظر دارد، تجربیات عرفانی را مرجع قرار داده است و برای اینکه غرابت این تجربیات و مجزا بودنشان از تجربیات روزمرۀ انسانی مشخص باشد، برای بیان آنها از کلمات لاتین استفاده کرده است که در زبان آلمانی اصولاً غریبتر از زبانهای لاتین تبار، نظیر فرانسه، مینماید. طبعاً زبان فارسی که واژگان عرفانی بسیار غنی دارد، محمل بسیار خوبی برای ترجمۀ این کلمات است و شاید در این زمینه از آلمانی غنی تر باشد.
برگردیم به داستان ترجمۀ (Das Heilige). زبان فارسی امکان تبدیل صفت به اسم را به ما نمیدهد و باید به ترتیب دیگری مسئله را حل کرد. آرامش دوستدار با گرته برداری از کلمۀ آلمانی، معادل «قدسی» را که صف است، برای ترجمۀ آن استفاده کرده است. احتمالاً به سیاق کلماتی نظیر «زیبایی» که با اضافه کردن یا (باید گفت یای مفهومی) به یک صفت از آن اسمی ساخته میشود که اعتبار کلی و مفهومی دارد. مشکل با «قدسی» این است که خودش صفتی است که با یای نسبی ساخته شده است و تبدیلش به اسم، لااقل محتاج اضافه کردن یک یای دیگر است تا کلمۀ بد ترکیب و نامفهوم «قدسی یی» از آن ساخته شود. راه دیگر استفاده از کلمۀ «قدسیّت» است که آنهم به نظر من چندان کارساز نمیاید.
من که میخواستم در بخش کفر کتاب ستیز و مدارا، از این مفهوم استفاده کنم و نمیخواستم به جای اسم صفت به کار ببرم. دو راه داشتم، یکی کاربرد کلمۀ «قدس» و دیگری «تقدس». از آنجا که «قدس» قدری غریب مینمود و معنایش به عنوان «پاکی» کمابیش تثبیت شده بود، در نهایت «تقدس» را برگزیدم که وجه مذهبی آن هویدا تر باشد. تصور میکنم که در کتاب، توضیحات کافی بود، چون سؤال و ایرادی مطرح نشد. البته به هر صورت، اینهم مثل هر ترجمه ای در معرض بحث و پسند است و منهم ادعایی در باب برگزیدن بهترین معادل ندارم.
وقتی کتاب اتو توسط آقای علی شیروانی از انگلیسی به فارسی ترجمه شد، مترجم عبارت «امر قدسی» را برای عنوان کتاب برگزید که معادل خوبیست و رواج هم پیدا کرده است، ولی من به سیاق عادت همان «تقدس» را به کار میبرم. البته به فکر افتاه ادم که با توجه به تحول زبان فارسی، شاید بهتر باشد که نوشته هایم را بازبین کنم و «تقدس» را با «امر قدسی» جایگزین نمایم که در فارسی جا افتاده است ـ از همین کار هایی که زحمتی ندارد ولی وقتگیر است و همینطور در دست اقدام میماند.
به هر صورت، این بود توضیحاتی که میتوانستم به خوانندۀ محترم عرضه کنم و امیدوارم که روشنگر بوده باشد.
۲ ژانویۀ ۲۰۲۱، ۱۳ دی ۱۳۹۹