این حرفها برای که؟ رامین کامران
این چند
روزه، نامه ای که سلیمانی به روحانی نوشته، موضوع بحث شده است. طبعاً عده ای به
ابراز موافقت یا مخالفت مشغولند. قصد من موضعگیری نیست، نگاهیست به منطق جریان. داستان از آنجا شروع شد که روحانی، در کوششی مضحک برای ابراز اقتدار، حرفی زد در این حد که معنی ندارد وقتی به ما اجازهُ صدور نفت نمیدهند، دیگران در منطقه نفت صادر کنند! حرف به خودی خود مضحک نبود، ولی در دهان او چرا. چندی پیش هم ظریف، محض ابراز وجود، در بارهُ مسئلهُ آب به افغانستان حمله ای کرد که البته به سرعت فراموش شد. روحانی رئیس جمهوریست که بزرگترین دستاوردش کثافتکاری برجام است و خط سیاسیش اقتدا به رفسنجانی برای عقب نشینی مطلق در برابر آمریکا. موقعی که همین کشور، بی رودربایستی و مطلقاً خلاف تعهدات صریحش، از برجام بیرون آمد و یک مشت یاوه هم بابت توجیه کارش تحویل همه داد، روحانی نه فقط از این فرصت برای جبران خرابکاریش استفاده نکرد، بلکه تا به حال هم مشغول دوره گردی است تا به قول خودش برجام را نجات بدهد! یعنی حتی جرأت نکرده از برجامی که به کلی بی معنی شده، بیرون بیاید. امروز تهدید بستن تنگهُ هرمز از دهان چنین بزدلی، فقط مایهُ خنده است. برگردیم سر نامهُ سلیمانی. روشن است که مدایح اغراق آمیزی که نثار این مردک کرده، هیچ ارتباطی با واقعیت ندارد. ولی در نامه اش دو پیام هست. اولی که چندان اهمیتی ندارد، رسمیت هر چه بیشتر یگانگی اصولگرا و اصلاح طلب است. بسیار خوب، هابیل و قابیل آشتی کردند، برادرانه عمل نمودند و غیر از اینهم از آنها انتظاری نمیرفت. در برادریشان کسی شکی نداشت. پیام دوم و مهم، ترس نظام است از فشار خارجی و داخلی و فروپاشی که در افق دیده میشود. کار به جایی رسیده که حتی حاضرند به روحانی هم گواهی شجاعت بدهند تا بلکه در روز واقعه به کارشان بیاید. ۶ ژوئیه ۲۰۱۸ این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است rkamrane@yahoo.com |