
استعفای گروسی-رامین کامران
من هیچ تمایلی به رهنمود دادن به جمهوری اسلامی ندارم، بخصوص در زمینۀ سیاست خارجی. زیرا گذشته از اینکه از بن و بنیاد با این نظام مخالفم، در دیپلماتهای این نظام نه وطنخواهی سراغ کرده ام، نه کاردانی و نه جربزۀ اینکه بر سر منافع ملی که البته درک و تعریف درستی هم از آن ندارند، بایستند. اگر این مطلب را مینویسم قدری به خاطر این است که حیات ایران در بحران فعلی به گروست و قدری هم محض جلب توجه وطنخواهان که ارتباطی به حکومت ندارند و معمولاً در فکر این هستند که چه باید کرد. میخواهم بگویم که به نظرم چه باید کرد. فکرش از مصاحبۀ امروز با آقای منظرپور به سرم افتاد.
سرقت اسناد سری اسرائیل که اخیراً انجام گرفته از بابت اطلاعاتی کاری بزرگ و تاریخی است. ولی صرف منتقل کردن آنها به ایران فقط بخش اول کار است. استفادۀ درست از آنها کار دیگری است و محتاج فکر و استراتژی حساب شده. این مسئله که گروسی خود اعتراف کرده که سند ارتباطش با دولت اسرائیل به دست ایران افتاده، شک و شبهه در بارۀ ادعا های جمهوری اسلامی را بر طرف میکند. داستان جدی است و چانه هم ندارد.
من میخواهم درست راجع به همین بخش اول اسناد که افشأ شده، یا به عبارت دقیقتر به خود گروسی نشان داده شده، دو کلمه بگویم.
همه میدانیم که دستگاه دیپلماتیک جمهوری اسلامی، در عین دادن شعارهای تند و ادعاهای پرباد، اصولاً منفعل است، از روز اول بوده و بعد از بیش از چهل سال هنوز هم هست. اینها ظرف این مدت سر و صدا خیلی کرده اند ولی همیشه از موضع واکنش عمل کرده اند، واکنش به ابتکار عمل غرب و بخصوص ایالات متحده که بزرگترین امتیاز این گروه در مراوده با ایران بوده است. دشمنان دائم از موضع ضربه زدن به ایران عمل کرده اند و طرف ایرانیشان بعد از خوردن ضربه به صرافت این افتاده که عکس العمی نشان بدهد ـ معمولاً با خام دستی و سردرگمی.
امروز فرصتی پیدا شده که بتوان با ایجاد یک بحران دیپلماتیک، در دل این بحران بزرگی که ایران را درگیرش کرده اند و میخواهند تا حد تسلیم کشور و در نهایت فروپاشی آن، پیشش ببرند، ابتکار عمل را در دست گرفت. البته این کار محتاج دل داشتن است که تا به حال از اینها ندیده ایم و فکر هم نمیکنم پیدا بکنند ـ محض اطلاع و سرگرمی فکری بقیه مینویسم.
میدانیم که آژانس اتمی به عنوان عروسک کشورهای بزرگ عمل میکند و در کارکردش خبری از بیطرفی ملازم مقام و موقع رسمی آن نیست. انصاف که هیچ، حتی درستکاری هم ندارد. فشار اصلی که بر ایران وارد شده، از طریق این آژانس و به دستاویز تعهدات بین المللی ایران شده که در آن هزار دغلبازی شده و البته به وظایف آژانس و تعهدات دیگران هم که به هیچکدام عمل نشده است، توجهی صورت نگرفته. خلاصه اینکه اهرم حقوقی و تبلیغاتی فشار بر ایران همین آژانس دغلباز اتمی بوده است.
اکنون فرصتی پیدا پده که ایران بتواند حساب خود را با این دستگاه صاف کند و دخالت مضرش را در سرنوشت ایران مهار نماید. به روشنی و با مدارک کتبی ثابت شده که گروسی در عمل برای اسرائیل جاسوسی کرده است و اطلاعات مربوط به برنامۀ اتمی ایران را به این کشور لو داده است و علاوه بر این، سیاست خود را در قبال کشور ما با دولتی که دشمن قسم خوردۀ آن است، تنظیم نموده است. خود گروسی هم از سر ناچاری به این امر اعتراف کرده و مهر تأیید زده.
به نظر من، در این شرایط، ایران میتواند و باید خواستار استعفای این دبیرکل متقلب بشود. این شخص به هیچوجه صلاحیت ادارۀ یک نهاد بین المللی در این سطح را ندارد و باید از کارش برکناربشود. حداقل واکنش این میتواند باشد که ایران اعلام کند تا وقتی این شخص در رأس کار است و مخاطب رسمی ایران، با او طرف گفتگو نخواهد شد. هیچ کشوری مأمور دشمنش را به میانجی گری نمیپذیرد و ایران هم نمیباید چنین کند.
این امر مذاکرات اتمی را که همیشه و به دلیل بیعرضگی دیپلماتهای جمهوری اسلامی، به ضرر ایران پیش رفته، دچار اختلال خواهد کرد. ولی اختلالی که به میل و انتخاب ایران ایجاد شده و نه طرفهای غربی که تا به حال جریان را بهر ترتیب و با هر سرعتی که خواسته اند پپیش برده اند. باید به این ترتیب مذاکرات را از چارچوب صورت مسئلۀ غلطی که برای ما ساخته اند، بیرون آورد، باید این قالب معیوب را شکست.
اگر باب مذاکره به این ترتیب مسدود شود که چه بهتر و اگر هم نشود باید به این ترتیب قالبش را تغییر داد. میدانم که تا صحبت قطع مذاکره میشود باز بحث حملۀ احتمالی پیش خواهد آمد و رسانه های خارجی و مزدوران ایرانی شان شروع به ترساندن مردم خواهند کرد، هماهنگ با اصلاح طلبانی که از روز اول از این دکان ترس ارتزاق کرده اند. ولی باید دندان ترس را کند و قاطع عمل کرد. نباید تصور کرد که میتوان با امتیاز دادن جلوی جنگ را گرفت. احتمال جنگ بسیار کم است و فقط نشان دادن ضعف است که میتواند تقویتش کند. باید خطر را پذیرفت و رشتۀ کار را به دست خود گرفت و بقیه را به موضع واکنش سوق داد.
کار مشکل نیست و بیش از هر چیز حاجت به مختصری جرأت دارد. میدانم که دیپلماتهای اسلامی اینرا هم ندارند، ولی مردم که دارند، باید امید داشت که اقلاً این خواست به نهایت مشروع را ابراز نمایند. بر همۀ ما روشن است که مردم نمیترسند، این اصلاح طلبان و رسانه های خارجی میخواهند بترسانندشان و تمامی نیروی خویش را مصروف این کار کرده اند. باید این بختکی را که روی سینۀ مردم انداخته اند، به کنار انداخت و امکانات عمل مستقل و قاطع را دوباره به دست آورد. این دبیرکل دغل و آبرو باخته را باید به بازنشستگی فرستاد و حداقل راه رسیدنش به دبیرکلی سازمان ملل را که به هیچوجه لیاقتش را ندارد، بر او بست تا کسی تصور نکند که میتواند با دزدی از مال ایرانیان برای ترقی خود توشه فراهم کند. جاسوس باید طعم مجازات را بچشد، اقلاً با بی آبرویی.
۱۴ خرداد ۱۴۰۴، ۴ ژوئن ۲۰۲۵
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است