نگاهی به فاجعه جنگ در اکراین ، ریشه ها و چشم اندازها -کاوه فرزند ملت
در زمان اتحاد شوروی و در کشور تاجیکستان ، کودکان سالهای ابتدایی مدارس یک شعار دولتی را که می گفت : ما کلان ( بزرگ ) میشویم ، قهرمان میشویم ، از برای وطن کسمونفت ( فضا نورد ) میشویم را به این صورت تغییر داده بودند و می خواندند : ما کلان میشویم ، قهرمان می شویم ، از برای وطن پخته چین ( پنبه چین ) می شویم . این طنز به این واقعیت اشاره داشت که پیشرفتها و دستیابی به مراحل عالی تحصیلی وکسب امتیازات اجتماعی ، اساسا و اکثرا در اختیار روسها و مقامات بالای حزبی بود و و تاجیک و ازبک و قرقیز و … در بهترین حالت هم که قهرمان شوند قهرمان سرعت در برداشت محصول پنبه میشوند
وجود چنین تضادی در تمام طول حیات سایوز ( مردم اتحاد شوروی بطور خلاصه از آن کشور بعنوان -سایوز -نام میبردند ) وجود داشت و کشورهای حاشیه ای و بخصوص آسیای میانه و تا کنون هم خود را مجبور و موظف به اطاعت از روسها می بینند .
در مصاحبه اخیر ” ولادیمیر زلنسکی ” بخصوص در آن قسمتی که وی خطاب به ” ولادیمیر پوتین ” گفت : با من بنشین و حرف بزن ، اما تحقیرم نکن .. دقیقا به این تضاد کهنه میان ملیتهای مختلف تشکیل دهنده شوروی با روسها و مرکز نشینان اشاره داشت . از یادنبریم که روسها تا کنون هم از عبارت نه چندان خوش آیند ” خاخول- خاخلی ” برای نام بردن از اکرایینها ها استفاده می کنند که اشاره به استفاده اکرایینها از حرف خ بجای گ است . تنها بعد از فروپاشی “سایوز” بود که کشورهای مستقل شده در اروپای شرقی و کمتر هم در آسیای میانه طعم آزادی در تصمیم گیری و استقلال رای را چشیدند . روسیه اما در آسیای میانه و قفقاز شمالی و جنوبی به دوشکل مختلف به اعمال نفوذ درحکمرانی در این کشورها ادامه داده که یا بشکل حضور نظامی آنطور که در دولتهای ضعیف آسیای میانه عمل می کند است و یا بشکل حضور پنهان سیاسی مانند اذربایجان ، ارمنستان و قفقاز جنوبی و جمهوری های مسلمان نشین قفقاز شمالی هم که جمهوری های خود مختار فدرسایون روسیه هستند
کشورهای قفقاز جنوبی با اینکه از نظر سیاسی دولتهای مستقلی هستند اما تا امروز هم نهایتا خود را با سیاستهای منطقه ای و بین المللی کرملین هماهنگ می کنند و جرات مخالفت با مرکز را ندارند . البته استقلال رای کشورهایی مانند آذربایجان ، ترکمنستان و گرجستان بیشتر است که باید در جای خود به علت این تفاوت پرداخت .
با اینکه نمی توان سیاستهای اجرایی روسها و قبل از آن حزب کمونیست شوروی در کشورهای مورد اشاره را سیاستهای امپریالیستی ( با خوانش مارکسیست – لنینیستی و براساس تعبیر رابطه سلطه و تابعیت ) نامید ، اما در هر کشوری و با تمام تلاش حزب ک. ا.ش . در زدودن ملی گرایی منحط ، بیگانه ، بیگانه است و می توان با اطمینان گفت نارضایتی ” زلنسکی و اکرایینی ها ” از برخورد متکبرانه روسها با خود ، بدون استثناء حرف دل همه رهبران کشورهای سابق اتحاد شوروی است که به اشکال مختلف تحت تاثیرسیاست گذاری های کرملین هستند و این زخم و این دمل در هر کجا که فرصت آن فراهم شود سرباز خواهد کرد و البته که آمریکا هم بعنوان عامل خارجی و دشمن کشور و مردم روسیه و حتی ملل شرق ، آماده استفاده از این تضاد و دمیدن در آتش نارضایتی ها و بر پا کردن حرکتهای اعتراضی تا حد براه انداختن جنگ میان روسیه و هر کدام از این کشوربا هدف تضعیف روسیه است . براستی اکنون که 3 دهه از فروپاشی گذشته است و نسل جوان در کشورهای سابق اتحاد شوروی تحت تاثیر شدید فرهنگ حاکم بر شبکه اجتماعی که تبلیغ بیحد و حسر سبک زندگی آمریکایی ( با چاشنی ضد روسیه و ضد سوسیالیستی ) است روسیه چه راه حلی برای برون رفت از این مخمصه دارد واین کشور توان چند لشکر کشی دیگر از این دست را خواهد داشت ؟
جنگ در اکراین بطور مستقیم به ما مردم منطقه مربوط است
این واقعیتها به نگرانی بیش از حد ازآینده سرنوشت کشوربزرگ روسیه و مردمی که در جنگ دوم جهانی ، بیشترین بها را در مبارزه با فاشیزم دادند و قبل از آن در اکتبر1917 جسارت دست یازیدن به تلاشی برای ایجاد دنیایی بری از نابرابری ها را داشتند و اخیر منطقه و جهان را از شر ” داعش ” نجات دادند ، دامن میزند . امروز کشور روسیه از مبارزین اصیل در به چالش کشیدن تناقض های اساسی ساختار سرمایه دارانه حاکم بر نهادهای اقتصادی و سیاسی بین المللی است و این مبارزه از نیازهای اساسی شرایط زیستی حاکم بر زندگی نوع بشر است .
بخشی از مبارزه فدراسیون روسیه با اروپا و آمریکا تلاش برای تغییر یکه تازی آمریکا در جهان است که آمریکا دیگر نتواند هر گاه که طرحی داشت دست به ماجراجویی بزند و از دل این ماجراجویی ها ، بن لادن و 11 سپتامبر ، ظهور داعش در عراق ، نابودی کشوری لیبی و بقدرت رسیدن طالبان در افغانستان بوجود بیاید برسد . مبارزه روسیه با دنیای یک قطبی آمریکایی ، مبارزه ای مترقی است ، مبارزه روسیه با اصل وجود ناتو که تنها موقعی بکار می آید که بکار آمریکا بیاید ، مبارزه ای بحق است اما دریغ و درد که بخشی از مردم خود ما در ایران و یا امروز در اکرایین و ….از موضع بشدت عقب مانده آمریکا حمایت کرده و گاها به منافع خود ما ضربه میزنند ! این موضوع کاملا واضح است که آمریکا نهایتا به دنیای چند قطبی تن خواهد ، همچنانکه اکنون عقب نشسته است و دیگر نمی تواند به مانند گذشته در ایران ، و شیلی وعراق و … هر وقت که اراده کرد دست به کودتا بزند و صدها و هزارها بکشد اما برای بتعویق انداختن عقب نشینی خود اکنون از جان و مال و استقلال دیگر کشورها مایه گذاشته و به این شکل بهای ماجراجویی ها و سبکسری های سیاسی رهبران آمریکا را بازهم این مردم منطقه هستند که میپردازند . مردم اکراین جان و خون میدهند اما تلاشهایشان عملا در راه حفظ قدرقدرتی آمریکا بر جهان هزینه میشود !
اهمیت نقش روسیه در امنیت آسیای میانه و قفقاز مسئله ای فوری تر است :
برای ما ایرانیان بعنوان ساکنان منطقه و کشوری که بشدت تحت تاثیر تحولات منطقه آسیای میانه و قفقاز قرار دارد ،موضوع قدرت نهفته مسلمانان بنیاد گرای ساکن تاجیکستان ، ازبکستان ، قرقیزستان ، ترکمنستان ، و در قفقاز جمهوریهای مسلمان نشین روسیه ، موضوعی است که حائز کمال اهمیت است. اکثریت جمعیت این کشورها مسلمانانی با گرایش وهابی و مرکزیت مذهبی عربستان و فرهنگی و زبانی ترکیه بوده و در صورت تضعیف روسیه و سرنگونی دولتهای حاکم براین کشورها بدست جمعیتهای بنیاد گرا وآزاد شدن نیروی این اقشار ، گرایشهای سکولار جمعیت این کشورها قدرت جلوگیری از قدرت یابی آنها را نداشته و می توان به شکلی و نه به حدی که در قدرت گیری طالبان در افغانستان شاهد آن بودیم ، قدرت گیری بیناد گرایان را در این کشورها بخصوص تاجیکستان و ازبکستان را شاهد باشیم . .
سیاستی که غرب ، امروزدر “اکراین” دنبال می کند با هدف نتیجه نهایی تضعیف روسیه است و تضعیف روسیه اگر آنطور که آمریکا می خواهد حاصل شود به ازاد شدن انرژهای ویرانگری در آسیای میانه و قفقاز منجر خواهد شد که دهها هزار نفرو دهها شهر و چندین کشور در آتش نفرت جنگهای فرقه ای و مذهبی حاصل از آن خواهند سوخت . در یک کلام غرب با سیاست تضعیف روسیه با آتش بازی می کند . آتشی که اگر بر پا شود نه آمریکا و اروپا که قبل از هر چیز ما مردم منطقه در آن خواهیم سوخت . بنابراین جنگ در اکراین بطور مستقیم به ما مردم منطقه مربوط است .
احزاب و گروهای سیاسی مسلمان این کشورها از نظر سیاسی و بعد از سالها سرکوب در شوروی سابق و دولتهای اتوکرات و شبه مدرن بعد از فروپاشی ، تشنه کسب قدرت و اعمال اراده هستند ودر اولین برخوردها با آنان می توان به خشونت بیحد و حصر آنان که ناشی از احساس سرخوردگی از دولتهای چند دهه اخیر حاکم بر خود است را متوجه شد . بحث اساسی در این باره اینستکه دورقیب اصلی روسیه یعنی آمریکا و آروپا در هر نقطه ای که احساس کنند ، می توانند با دامن زدن به احساسات ملی – بنیادگرایی اسلامی ، روسیه را به چالش بکشند ،در اعمال این سیاست تردید بخود راه نخواهند داد، این سیاستی است که آمریکا در افغانستان 1979 ، در عراق صدام حسین و تحریک و سرکوب مسلمانان سنی منجر به بوجود آمدن داعش و… انجام داد. در هیچ حالتی آمریکا و اروپا در تنش زایی در مناطق مختلف در خاور میانه ، احساس مسئولیتی در فجایعی که بر اثر اعمال این سیاستها بر سر مردم منطقه آمده است نداشته اند و تنها بعد از نابود شدن کشورها و بعد از انداختن بمبهای مادر خود درافغانستان ، لیبی وعراق با بی مسئولیتی تمام منطقه را ترک کرده و مردم بلا زده را درمیان آتش و خون رها کرده اند . شکی نیست که آمریکا سیاست تضعیف حضور روسیه در آسیای میانه را دنبال می کند و برای سیاستگذاران آمریکایی ، نتیجه تضعیف روسیه در این منطقه ای که آتشها زیر خاکستر دارد و می تواند به جنگهای منطقه ای و فرقه ای و قبیله ای نابود کننده منجر شود اهمیتی ندارد واین دو جز به تضعیف روسیه به هیچ چیز نمی اندیشند .
ماهیت تضاد آمریکا و اروپا با روسیه چیست ؟
شکی نیست که شعار دفاع از آزادی مردم اکراین و ارزشهای دمکراتیک و حقوق بشری اعلامی از سوی آمریکا در توجیه دخالت در ” اوکراین ” قطعا پوششی بر اهداف اعلام نشده این دوقطب بزرگ اقتصادی و سیاسی است ، توهماتی مانند این ادعا که رییس جمهوری روسیه به فکراحیای اتحاد شوروی است و اینکه بعد از ” اوکراین ” نوبت سایر کشورهاست کاملا بری از واقعیت است ، هیئت حاکمه فعلی روسیه بر اساس نظرات اصلاح طلبی ضد کمونیستی و برای انحلال شوروی بقدرت رسیدند و بشدت خواهان اروپایی کردن روسیه هستند و اکنون که مشاهده می کنند که حتی علیرغم انحلال اتحاد شوروی ،غرب نه تنها آنهان را جذب نکرده که حتی در راه نابودی آنان گام برمیدارد بشدت سر خورده و خشمگین هستند و از سوسیالیزم مانده و از کاپیتالیزم رانده هستند . آمریکا و اروپا خود ایران و روسیه و چین را بسوی همگرایی بیشتر هل میدهند .
اما اهداف آمریکا و اروپا در تضعیف روسیه بعنوان کشوری است که بازار پر مصرف خود را بطور کامل در اختیار شرکتهای فراملیتی متعلق به اروپا و آمریکا قرار نمی دهد ، هنوز هم با مبلغی در حدود 400 هزار روبل ( 5 هزار دلار با نرخ برابری دلار قبل از جنگ اخیر ) می توان در شهری در 300 کیلومتری مسکو یک آپارتمان یک خوابه خرید و یک خانواده سه نفره می تواند با دریافت 600 هزار روبل( حدود هفت هزار دلار ) کمک بلا عوض از دولت و سپردن آن به یک بانک تا 50 میلیون روبل – 60 هزار- دلار وام بلند مدت گرفته و با بهره 5% صاحب آپارتمانی 70 متری در شهر سنت پترزبورگ شود ، هنوز هم هزینه مصرف آب و برق و گاز برای خانواده های دو نفره ناوابسته از مصرف در ماه حدود 50 دلار و در شهرهای مرکز حدود 80 دلار ماهیانه است ، دولت بخش تحصیل ، حمل و نقل ، پست ، آموزش و درمان را بدست بخش خصوصی نمی دهد وتحصیل از کودکستان تا دانشگاه مجانی است و این باسیاستهای دولت کوچک تبلیغ شده از سوی بانک جهانی و سیاست قطع سوبسیدها در تضاد است . روسیه تنها کشوری هست که دولت حتی مسئولیت تهیه آبگرم را برای ساکنین شهرها بعهده دارد و هر سال در ابتدای فصل پاییز همه شوفاژها گرم میشوند و هیچکس از سرما نمیلرزد و این خدمات در کشوری است که تولید ناخالص سرانه آن در حد پایین 11 هزار دلار است . وقتی که اروپا و آمریکا از نبود دمکراسی در روسیه می گویند ، شما این حرف را به نبود فرصت برابر برای سرمایه گذاران خارجی با بخش دولتی روسیه در بخشهای استراتژیک معنا کنید …. بر این مبناست که نمی توان به هیچکدام از ادعاهای آمریکا در تقابل آن کشور با روسیه در دفاع از ارزشهای دمکراتیک و حقوق بشر اعتماد کرد . آمریکایی ها وقتی می گویند پوتین دیکتاتور است شنونده باید عاقل باشد و بفهمد که منظور اینستکه چرا پوتین اقتصاد خود را بطور کامل بدست شرکتهای آمریکایی نمی دهد ؛ تا این شرکتها اقتصاد آنجا را شخم بزنند ودر پی اعمال سیاست دولت کوچک بی مسئولیت ، شاهد فروپاشی دولت روسیه و بخش مهمی از تمدن و فرهنگ ارتدکسی مردم روسیه باشیم .
. علیرغم هیاهوی بسیار بنگاههای تبلیغاتی آمریکایی ساختار اقتصادی حاکم بر روسیه یک سرمایه دار ی جوان و پر از امکانات رشد و ترقی است و از این نظر با ساختار پر از تناقض و فرسوده آمریکا قابل مقایسه نیست . روسیه چشم انداز رشدو ترقی بیشتری را نسبت به آمریکا در پیش رو دارد . از یاد نبریم که در پی انتخابات ریاست جمهوری گذشته در آمریکا ، یک رییس جمهور فرمان حمله به کاخ سفید را به هواداران خود داد و گاها بر اثر تضاد میان دو حزب دموکرات و جمهوری خواه ، گاها تصویب بودجه دولت چند هفته در این کشور بعقب می افتد .
بحران اکراین در کجای این معادله قرار دارد !
مردم اکراین در استقلال خواهی و ازاد شدن از نفوذ روسیه حق دارند ، اما مشکل اینست که هدایت مبارزه در دستیابی به این اهداف را بدست آمریکایی داده اند که بنحوی هیستریک خواهان نابودی روسیه و یا در وضعیت فعلی تضعیف این کشور و وارد آوردن ضربات کمر شکن به اقتصاد این کشور با چشم انداز وادار کردن مردم روسیه به شورش بر علیه ” ولادیمیر پوتین ” است ، هدفی که تا کنون تحریم در هیچ کشوری به آن نائل نشده است .
آمریکا از انرژی و مبارزات مردم اکراین در دستیابی به استقلال و دمکراسی خواهی در جهت حل تضادهای خود با روسیه سوء استفاده می کند ! “اکراین” تا کنون سه شهرو مناطق مهم خود را در وحدت با آمریکا برای جنگ با روسیه از دست داده است ، همراهی رهبران این کشور با آمریکا ، اکراین را به میدان مبارزه آمریکا با روسیه تبدیل کرده است و همه اینها اثبات می کند که رهبران “اکراین” یا از سیاست چیزی نمی دانند و یا می دانند و در اعتماد به آمریکا ، حاضر به بر باد دادن منافع ملی خود هستند. اکرایینی ها بازندگان اصلی و بزرگ فاجعه حمله روسیه به کشورشان خواهند بود ، فردا روزی که جنگ تمام شود ، ، مردم این کشور خواهد فهمید که همه حمایتهای غرب از کشورشان و این همه تعریف و تمجید آمریکا و بریتانیا حرفهای توخالی و نه بخاطر کمک به رشد و ترقی ” اوکراین ” که اساسا ضربه زدن به روسیه به خرج ملت اوکراین بوده است . از یاد نبریم که بعد از نزدیک به دوهفته شروع جنگ ، بوریس جانسون پر حرارات در دفاع از ” زلنسکی ” ، فقط 50 ویزا برای آوارگان اوکرایینی صادر کرده است و همین امروز اتحادیه اروپا در نشست خود ، رای به عدم پذیرش اکراین در اتحادیه اروپا را داد. “اکراین” فقط به کار این می اید که با روسیه بجنگد و ارزش دیگری برای اروپا و آمریکا ندارد ..