خدا لعنتشان کند!- منصور بختیار
گمان ندارم که هیچ جمهوریخواه تندرویی در آمریکا اینقدر که شورای گذار، ققنوس ،فرشگردیان، روشنفکران مِهستان و در یک کلام سلطنت طلبان برای پرزیدنت ترامپ عزا گرفتهاند، عزا گرفته باشد. باور بفرمایید که خبر موثقی بدستم رسیده است. دو روز پیش، قبل از اعلام نتایج ریاستجمهوری آمریکا در ویلای با شکوه “اعلاحضرت بعد ازاین”، غوغایی بر پا بود. راوی برایم اینطور روایت میکرد:
“اعلاحضرت بعد از این” روی صندلی بزرگی که برایشان مخصوص درست کرده بودند، نشسته و به تلویزیونی که نیم اتاق را گرفته بود و آمار جمهوریخواهان را پخشمیکرد توجه داشتند. لباس یوگا پوشیده بودند(برایشان دو شماره تنگ شده بود) پشت سرشان تلویزیون کوچکی روشن بود که آمار دمکراتها را نشان میداد. روبرویشان مبصر مِهستان دوزانو نشسته و پشت سر او دوتا جغله فرشگردی با طنابی که از سقف آویزان بود تاج شاهنشاهی را روی سر “اعلاحضرت بعد از این” با فاصله نگه داشته بودند. در گوشه اتاق شورای گذار با قلم و کاغذ مشغول طراحی گردنه پر پیچوخم گذار بودند. افراد سرشناس و برگزیده ققنوس هم دور میزی پچپچ میکردند. آنها قوانین و برنامههای صدوپانزده سال آینده را رونویسی و ادیت میکردند.
بوی پلو سبزی و ماهی سرخکرده آدم را بیاد شب عید نوروز میانداخت. صدای خوانندهای از دور بگوش میرسید( امشب چه شبی است، شب مراد است امشب..)
اتاق بغلی هم مخصوص شهبانو و خانمها بود که سفره حضرت ابوالفضل انداخته بودند و قرار بود بعد از اعلام پیروزی دعای رفعحاجت بخوانند.
مبصر: قربان ایالت پنسیلوانیا از ما است، نگران نباشید.
اعلاحضرت بعد از این: بله! پنسیلوانیا همیشه با ما بوده است، ولی نمیدانم چرا دلم شور میزنه!!
مبصر: قربان شاید مربوط به نهار و یوگا دیر وقت باشد، بهتر است کمی روی شکم دراز بکشید.
اعلاحضرت بعد از این: بله فکر خوبی است و جلو تلویزیون بزرگ روی شکم دراز کشیدند. بچه فرشگردیها تاج شاهی را آرام پایین آوردند تا همچنان سایهاش بر سر ایشان بماند.
صدای خانمی از اتاق بغلی بگوش میرسد، رضا نیت کن!
“اعلاحضرت بعد از این” از جا جستند و روی صندلی نشستند، سرشان به تاج آویزان خورد، هر چند درد آور بود ولی خوششان هم آمد. زانو ها را بهم چسبانده، دستهایشان در هم گره کردند و چشمشان را بستند.
مبصر: قربان چشمتان را باز نگه دارید تا صاحب دعا بتواند روان شما را بخواند، در روایات متعددی هم این مهم آمده است.
اعلاحضرت بعد از این: نه بسته باشه بهتر است، دعا برای غیر مسلمان است.
مبصر: حق با شماست قربان.
سکوت کامل اتاق را در بر گرفته بود که ناگاه یکی از گروه گذار به آنسوی اتاق دوید و از فیلسوفان ققنوس سوال کرد “چگونه میتوانند انتخابات پنسیلوانیا را بنفع خودشان بگردانند”؟ گروه ققنوس نگاهی بین هم ردوبدل و سرهایشان را در نقطه مرکزی میز بهم نزدیک کردند. کراواتهای درازشان روی میز آویزان شده بود.
صدای خُرخُر “اعلاحضرت بعد از این” بگوش مبصر رسید.
مبصر: قربان خوابتان نبرد، پیروزی نزدیک است.
اعلاحضرت بعد از این: چه خوب شد بیدارم کردی همیشه خواهش کردهام نهار چرب برایم نیاورند، خوابم میگیرد، ولی هیچکس گوش نمیدهد! با صدای بلند، دعا را از اول بخوانید.
صدای زنانهای از آن اتاق: ارتباط بر قرار نمیشود بهتر است فال مولانا بگیریم.
مبصر: فال مولانا!؟ بفرمایید فال حافظ خانم.
صدا: چه فرقی میکنه برای دلخوشی دیگه!
یکی از ققنوسیان به جلو “اعلاحضرت بعد از این” ایستاد: قربان زبانم لال ولی گویا توی پنسیلوانیا هم بایدن تقلب کرده است! میگویند پوتین و جمهوری اسلامی تمام مردم شهر را خریدهاند.
“اعلاحضرت بعد از این” از روی صندلی لیز خورده روی زمین افتادند. مبصر دست پاچه شد دکتر احمدی را خبر کرد. بچه فرشگردیها تاج را تا سقف بالا کشیدند و از اتاق خارج شدند. شورای گذار نقشه راه را برگردانده به راه برگشت فکر میکرد و ققنوسیان دوباره خاکستر شدند. صدای ترانه ای از دور بگوش میرسید(با صدا میام همه جا تو رو می نویسم روی آیینه گریه هام گونه های خیسم. ای که معنی اسم تو آسمون پاکه …)
منصور بختیار
۹ نوامبر ۲۰۲۰