Home ستون آزاد آرشیو ستون آزاد ایران در آستانه فروپاشی -مریم عادلخانی

ایران در آستانه فروپاشی -مریم عادلخانی

: اگر امروز کاری نکنیم، فردایی نخواهد بود!

ایران امروز بیش از هر زمان دیگری با بحرانی‌ترین دوران خود روبه‌روست. این سرزمین که تاریخ و تمدنی هزاران ساله را در خود جای داده است، همواره در طول تاریخ توانسته از چالش‌ها و سختی‌های متعدد عبور کند، اما اکنون در وضعیتی بی‌سابقه قرار دارد. مشکلات داخلی، فشارهای منطقه‌ای و انزوای بین‌المللی، سه حلقه از زنجیری هستند که ایران را گرفتار کرده‌اند و امکان حرکت به سوی آینده‌ای روشن را از آن گرفته‌اند. کشور، با تمام ظرفیت‌ها و منابع غنی‌اش، در آستانه نابودی قرار گرفته است، مگر اینکه تغییرات بنیادینی در مسیر حرکتش ایجاد شود.

در داخل، زخم‌های کهنه ناشی از سوءمدیریت، فساد و نابرابری اقتصادی، به بحران‌های عمیقی تبدیل شده‌اند که پایه‌های اعتماد میان حکومت و مردم را به شدت تضعیف کرده‌اند. جامعه‌ای که زمانی به وحدت و همبستگی مشهور بود، اکنون دچار شکاف‌های عمیق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است. در کنار این بحران‌ها، مشکلات زیست‌محیطی، از کمبود آب گرفته تا آلودگی هوا و خشک شدن دریاچه‌ها، چشم‌انداز زندگی در ایران را تاریک‌تر کرده است. این وضعیت نه تنها معیشت روزمره مردم را دشوار کرده، بلکه آینده نسل‌های بعدی را نیز به خطر انداخته است.

اما این تنها بخشی از داستان است. در سطح منطقه‌ای، ایران درگیر تنش‌هایی است که نه تنها منابع کشور را تحلیل برده، بلکه آن را به هدفی برای دشمنی‌ها و فشارهای بیشتر تبدیل کرده است. از سوی دیگر، در عرصه بین‌المللی، انزوای سیاسی و اقتصادی، تحریم‌های فلج‌کننده و چالش‌های حقوق بشری، تصویر یک کشور منزوی و آسیب‌پذیر را در جهان تقویت کرده است. اگر امروز اقدامی جدی و هماهنگ برای عبور از این بحران‌ها انجام نشود، ایران نه تنها استقلال و هویت خود را از دست خواهد داد، بلکه به سوی فروپاشی کامل پیش خواهد رفت. لحظه‌ای که در آن قرار داریم، شاید آخرین فرصت برای نجات این سرزمین باشد.

بحران‌های داخلی: شکاف در قلب ایران،محصول جمهوری اسلامی

ایران امروز درگیر بحران‌های عمیقی است که تمام جنبه‌های زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده است. این بحران‌ها نه حاصل اتفاقات ناگهانی، بلکه نتیجه مستقیم بیش از چهار دهه سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی است. حکومتی که به جای مدیریت صحیح منابع و تمرکز بر رفاه مردم، اولویت خود را بر سرکوب داخلی، مداخله‌های منطقه‌ای و بقای قدرت خود قرار داده است. نتیجه این سیاست‌ها، شکاف عمیق در قلب ایران و جامعه‌ای است که روزبه‌روز از هم گسیخته‌تر می‌شود.

یکی از جدی‌ترین بحران‌ها، بحران اقتصادی است. در حالی که ایران دارای منابع عظیم نفت، گاز، معادن و نیروی انسانی تحصیل‌کرده است، سوءمدیریت، فساد گسترده و سیاست‌های ناکارآمد جمهوری اسلامی، اقتصاد کشور را به مرز فروپاشی کشانده است. تورم سرسام‌آور، کاهش ارزش پول ملی، بیکاری گسترده و نابودی صنایع داخلی، زندگی میلیون‌ها ایرانی را به کابوس تبدیل کرده است. تحریم‌های بین‌المللی، که مستقیماً ناشی از سیاست‌های تنش‌زای جمهوری اسلامی است، تنها به وخامت اوضاع افزوده است. اما حتی بدون تحریم‌ها، فساد سیستماتیک و مدیریت ناکارآمد این رژیم به تنهایی کافی بود تا اقتصاد ایران را فلج کند.

فساد در جمهوری اسلامی ساختاری است. این فساد نه تنها در نهادهای اقتصادی، بلکه در تمامی بخش‌های حکومتی ریشه دوانده است. اختلاس‌های چند هزار میلیاردی، حیف‌ومیل منابع ملی و تمرکز ثروت در دست اقلیتی وابسته به حکومت، باعث شده شکاف طبقاتی در ایران به اوج خود برسد. در حالی که مردم عادی برای تأمین نیازهای اولیه خود در تلاش هستند، نهادهای حکومتی و مقامات ارشد رژیم زندگی مرفهی دارند که از جیب ملت تأمین می‌شود. این بی‌عدالتی اقتصادی، جامعه را به سمت قطبی شدن و افزایش خشم و نارضایتی عمومی سوق داده است.

در کنار مشکلات اقتصادی، بحران‌های زیست‌محیطی نیز ایران را به آستانه یک فاجعه رسانده است. خشک شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، کمبود آب، آلودگی هوا و تخریب منابع طبیعی، همگی نتیجه دهه‌ها بی‌توجهی حکومت به محیط زیست است. پروژه‌های غیرکارشناسی، نظیر سدسازی‌های بی‌رویه و مدیریت اشتباه منابع آبی، شرایط را وخیم‌تر کرده است. جمهوری اسلامی که همواره اولویت خود را بر پروژه‌های تبلیغاتی و ایدئولوژیک گذاشته، نه تنها از حفاظت از محیط زیست غفلت کرده، بلکه با سیاست‌های خود آن را تخریب کرده است.

اما این بحران‌ها تنها به اقتصاد و محیط زیست محدود نمی‌شود. سرکوب آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، و تلاش مداوم حکومت برای کنترل کامل جامعه، منجر به شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت شده است. اعتراضات گسترده مردمی در سال‌های اخیر، نمادی از خشم و ناامیدی مردمی است که دیگر هیچ امیدی به اصلاح از درون نظام ندارند. پاسخ جمهوری اسلامی به این اعتراضات، همواره سرکوب، زندان و کشتار بوده است. این سرکوب‌ها نه تنها مشکلات را حل نکرده، بلکه جامعه را به سمت قطبی‌تر شدن و گسترش نارضایتی سوق داده است.

آنچه این بحران‌ها را پیچیده‌تر می‌کند، بی‌توجهی کامل حکومت به مطالبات مردم است. مردم ایران خواستار پایان دادن به فساد و سوءمدیریت هستند، جمهوری اسلامی همچنان بر سیاست‌های خود اصرار دارد و به جای پاسخگویی به مشکلات داخلی، منابع کشور را صرف حمایت از گروه‌های نیابتی در منطقه می‌کند. این سیاست‌ها نه تنها ایران را به انزوای بین‌المللی کشانده، بلکه باعث شده منابعی که باید صرف توسعه و رفاه مردم شود، در خدمت پروژه‌های ایدئولوژیک حکومت قرار گیرد.

امروز، بحران‌های داخلی ایران نمادی از شکست کامل جمهوری اسلامی در اداره کشور است. این رژیم، به جای تقویت زیرساخت‌ها، حل مشکلات مردم و بهبود کیفیت زندگی، همواره اولویت خود را بر حفظ قدرت و ترویج ایدئولوژی‌های خود گذاشته است. نتیجه این سیاست‌ها، کشوری است که از درون در حال فروپاشی است.

با نگاهی به عمق بحران‌های داخلی ایران، روشن است که جمهوری اسلامی نه‌تنها راه‌حلی برای مشکلات ارائه نکرده، بلکه خود عامل اصلی این بحران‌هاست. از اقتصاد تا محیط زیست، از آزادی‌های اجتماعی تا اعتماد عمومی، هر بخش از این سرزمین زیر سایه سیاست‌های مخرب این حکومت در حال نابودی است. این فقط آغاز ماجراست، زیرا مشکلات داخلی ایران با بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی گره خورده‌اند. در بخش‌های بعدی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی در ایجاد و تشدید این بحران‌ها خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که چگونه سیاست‌های این رژیم ایران را در معرض انزوای جهانی و مخاطرات منطقه‌ای قرار داده است.

بحران‌های منطقه‌ای: تنش‌های بی‌پایان و سیاست‌های مخرب جمهوری اسلامی

در سطح منطقه‌ای، سیاست‌های مداخله‌جویانه و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران، کشور را به یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی در خاورمیانه تبدیل کرده است. این سیاست‌ها نه تنها امنیت منطقه را به خطر انداخته، بلکه ایران را در انزوای منطقه‌ای و هزینه‌های سنگین اقتصادی، سیاسی و نظامی فرو برده است. تنش‌های پایان‌ناپذیر با همسایگان و حمایت از گروه‌های نیابتی، تصویر ایران را به عنوان یک بازیگر غیرسازنده در منطقه تثبیت کرده و پیامدهای مخربی برای ملت ایران به همراه داشته است.

یکی از مهم‌ترین محورهای این بحران، روابط پرتنش ایران با عربستان سعودی است. جمهوری اسلامی از آغاز، با تأکید بر صدور انقلاب و ایدئولوژی شیعی خود، در تقابل مستقیم با عربستان به عنوان رهبر جهان اهل سنت قرار گرفت. این رقابت مذهبی و ایدئولوژیک به جنگ‌های نیابتی در کشورهای مختلف از جمله یمن، سوریه و عراق منجر شده است. در یمن، حمایت ایران از گروه حوثی‌ها، نه تنها جنگی ویرانگر را طولانی کرده، بلکه عربستان و متحدانش را به تحریم‌های اقتصادی و حملات نظامی علیه این کشور واداشته است.

سیاست‌های مداخله‌جویانه جمهوری اسلامی در سوریه، با حمایت بی‌قیدوشرط از رژیم بشار اسد، به یکی از پرهزینه‌ترین اشتباهات این حکومت تبدیل شده است. هزینه‌های هنگفت مالی و نظامی که برای تثبیت حکومت اسد صرف شد، از جیب مردم ایران پرداخت شد، در حالی که خود ایران درگیر بحران‌های اقتصادی و اجتماعی بود. علاوه بر آن، حضور نظامی ایران در سوریه، دشمنی کشورهای منطقه و حتی قدرت‌های جهانی نظیر آمریکا و اسرائیل را علیه ایران برانگیخت و تنش‌های بیشتری را به همراه آورد.

در لبنان، حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی از حزب‌الله، سال‌هاست که به یکی از نقاط تنش در منطقه تبدیل شده است. حزب‌الله که به عنوان یک گروه نیابتی ایران شناخته می‌شود، عامل اصلی درگیری‌های داخلی لبنان و تهدیدی برای اسرائیل محسوب می‌شود. این حمایت‌ها، به قیمت کاهش اعتبار ایران در میان کشورهای عربی تمام شده و باعث شده کشورهای منطقه، ایران را به عنوان عامل بی‌ثباتی و مداخله در امور داخلی دیگران بشناسند.

در عراق نیز، نفوذ گسترده جمهوری اسلامی از طریق گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به خود، نه تنها ساختار سیاسی این کشور را تحت تأثیر قرار داده، بلکه موجب اعتراضات گسترده مردم عراق علیه مداخله ایران شده است. مردم عراق، که از فساد و ناکارآمدی دولت خود خسته شده‌اند، حضور ایران را به عنوان یکی از دلایل اصلی مشکلات کشورشان می‌دانند. این اعتراضات بارها به آتش زدن کنسولگری‌های ایران و شعارهای ضدایرانی منجر شده است.

در کنار این سیاست‌های مداخله‌جویانه، جمهوری اسلامی در مهار تهدیدات امنیتی ناشی از حضور گروه‌های تروریستی در مرزهای شرقی و غربی نیز ناکام بوده است. حضور گروه‌هایی نظیر طالبان، داعش و سایر گروه‌های تروریستی در مرزهای ایران، همواره تهدیدی جدی برای امنیت کشور بوده است. با این حال، سیاست‌های غلط حکومت، نه تنها این تهدیدات را کاهش نداده، بلکه موجب تشدید آن‌ها شده است.

یکی دیگر از پیامدهای سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی، ایجاد اتحادهای ضدایرانی در میان کشورهای عربی و حتی فراتر از آن است. امضای پیمان‌های همکاری نظامی و اقتصادی میان کشورهای عربی و اسرائیل، که در سال‌های اخیر شدت گرفته است، تا حد زیادی نتیجه ترس از نفوذ ایران در منطقه بوده است. این اتحادها، ایران را بیش از پیش در انزوای منطقه‌ای فرو برده و قدرت مانور دیپلماتیک این کشور را کاهش داده است.

تریبون زمانه