آیا در وضع امروز ایران بحث فدرالیسم درست است؟ کوروش گلنام
دیگر این پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از این شبِ تار
*
از شعرِ “شبگیر”، هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)
*
نخست راه بسته را باید گشود
اگر در گذر از راهی که تنها راه و گذرگاه است، سد و بندی راه بر ما ببندد، چارهای نیست جز اینکه با روشِ درستی این سد و راه بند را از میان بر داریم تا بتوانیم راه خود را دنبال کنیم. این مثال سادهای است برای درک این موضوع که پیاده نمودن هر ایده و برنامهای برایِ ایرانِ آینده، به این بستگی دارد که نخست سدِ بزرگی که راه بر آزادیِ مردم بسته است یعنی حکومت اسلامی در ایران از میان بر داشته شود. بنا بر این، نخست باید راهی برای انجامِ چنین کارِ بزرگ، تاریخی و سرنوشت سازی یافت. پایه ریزیِ مسالمت آمیزِ یک ایرانِ آزاد، بدون برنامه ریزی، پشتیبانی و همراهی همه لایه هایِ اجتماعی با خواستهها و اندیشه هایِ گوناگون در درون و بیرون از ایران، شدنی نیست. همه کسانی که بر خواستِ خود بر آزادی باور دارند، میباید خود نیز در این راه کوشش کرده، در آن سهمی داشته و پیش برد کار را تنها بر شانهِ دیگران نگذارند.
گشایشی تاریخی
اینک برای نخستین بار به شکلی جدی گشایشی تاریخی در کار مبارزه بر علیه خودکامگیِ ولی فقیه و حکومت ولایی و فاسدِ او ایجاد شده است و گروه هایِ ۱۴ نفره جان بر کف این راه را آغاز کردهاند. پرسش این است که من و شمایِ ایرانی در اندازه توانِ خود، تا چه میزان از این انسان هایِ فداکار و از خود گذشته، پشتیبانی کردهایم؟ آیا کوشش کردهایم با آنان که همه زیر فشار و تهدید هستند و شماری از آنها هم اکنون در زندان بسر میبرند، همراه شده و پژواکی از فریادشان باشیم و یا بر علیه آنان به روش هایِ گوناگون به ایجاد شک و شبهه پرداخته و تا آنجا که توانستهایم در کار آنان سنگ اندازی نمودهایم.
سرآغازی درست
بیانیهها سر آغازی است جدی، استوار و درست زیرا به روشنی، بی اما و
اگر، مسالمت جویانه و انسانی برای نخستین بار خطابش به رهبرِغیر پاسخ گو و
خود کامه است که با پشتیبانیِ مافیاهایِ رانت خوار و وابسته به خود و با
دست بردن در قانونِ نوشته همین حکومت، خود را فراقانونی و ناپاسخ گو نموده
است. نویسندگانِ بیانیه هایِ ۱۴ نفره، آشکارا خواستِ بیشترین شمار مردم
ایران را بیان نموده و به او میگویند: آقا مردم شما را و حکومت اسلامی و
ولایی شما را نمیخواهند؛ قانون اساسی موجود را قبول ندارند و خواهانِ
قانونِ اساسیِ نوینی مبتنی بر دُمکراسی، جدایی دین از دولت و حق شهروندی و
انسانی مردم ایران هستند. به روشنی نیز تاکید کردهاند که خواستار خشونت
نیستند و میخواهند گذر از این حکومت، مسالمت آمیز و بدون خونریزی باشد. در
این جا نیاز است این را نیز بیافزایم که شوربختانه شماری از هم میهنان به
نادرست بیانیه ۱۴تنِ را، نامه و در خواست از رهبری نشان دادهاند که هیچ
پایه درستی ندارد زیرا این بیانیه به خامنهای نوشته نشده بلکه به او خطاب
کرده است که آقا برو، مردم ترا نمیخواهند! بیانیه زبان گویایِ بیشترین
شمار ِمردم ایران شده است و خواسته آنان را آشکارا هم به حکومت و هم به همه
جهانیان اعلام داشته است.
بیانیههای دلیرانه ۱۴ نفره، گشودن راهی برای
برداشتن گام هایِ پس از آن است. حقیقتِ تلخ ولی این است که این حاکمان از
خوانِ یغمایِ باد آورده و قدرتی که با سرکوب، ترور، اعدام، تجاوز و غارت به
دست آوردهاند، به سادگی دست بر نخواهند داشت. از بدِ روزگار حتا (حتی)
اگر خیلی خوشبین هم باشیم، به تعداد انگشتان یک دست نیز در میان آخوندهایِ
حکومتی، اهلِ خرد و اندیشه و بینش، نترس و حق گو جود ندارد که کوشش کنند تا
حقیقتِ شکستِ همه جانبه حکومت، روندِ فروپاشیِ آن، نتیجه توهمها، ندانم
کاریها و خطر جنگی که اگر دربگیرد چیزی از زیر ساخت هایِ ایران باقی
نمیگذارد را به خامنهای گوشزد کرده و کوشش کنند گذشته او را به او یاد
آور شوند؛ بگذارند یکبار دیگر سخنرانیها و حنجره دریدنهایش را علیه رژیم
گذشته گوش کند تا ببیند که چگونه با بزرگ نماییها و دروغ بافیها از فقر و
ناداری و نابسامانیهای اجتماعی آن دوران داد سخن میداده و آن را با وضع
موجود ایرانِ امروز بسنجد تا شاید تکانهای در او ایجاد شود و چهره زشت،
هولناک و نفرت انگیز خود و حکومتِ ولاییِ اسلامیاش را در آینه ببیند.
بنابرآنچه
آمد، برای رسیدن به آزادی، کار سادهای در پیش نیست و راهی پُر پیچ و خم
در چشم انداز است ولی این کاری شدنی است. مردم ما باید به این باور برسند
که اگر با هم باشند و آزادی را فریاد کنند و پیشگامان را تنها نگذارند، هیچ
نیرویِ سرکوبگری توانِ رویارویی با آنان را ندارد. آزادیِ ایران به کوشش
هایِ گسترده همه ایرانیان، در هر جا که هستند، نیاز دارد تنها اندکی همت
میخواهد و از خود گذشتگی و آینده نگری تا ما بتوانیم به هدف برسیم.
نگارنده به چند نکته مهم برای آینده پس از حکومت اسلامی اشاره میکند:
۱ـ
مهمترین نیاز جامعه ایرانی پس از رهایی از بندِ حکومتِ سرکوبگرِ اسلامی،
به وجود آوردن زمینه هایِ امنیت و آرامش در جامعه است. پس از چهل سال
حکومتِ زورگو، فاسد و تبهکارِ اسلامی، جامعه ایران چون بیمارِ زخم خوردهای
است که زخمهای هولناکی سراسرِ بدن او را پوشانده است و به تیمار و
مداوایِ دقیق، برنامه ریزی شده و دلسوزانه نیاز دارد. درد، رنج و فشار ناشی
از این زخمها، بر روح و روان جامعه نیز اثر گذاشته است. باید از هم اکنون
برای ایجاد این آرامش اندیشه کرد و برنامه داشت.
۲ ـ چنان که آمد، برای
ایجادِ زمینه این آرامش، مردم و کوشندگان سیاسی نیاز به برنامهای روشن و
همه جانبه دارند. گام نخست ِآن وجود یک “دولتِ گذارِ” توانا، خردمند و
قابلِ اعتماد است. این دولتِ گذار میباید فورن (فورا”) بتواند نظم و امنیت
را بر قرار کرده، از هرج و مرج و انتقام جوییهای فردی و کور جلوگیری
نموده و سرانجامِ بزه کاران را به دادگاه هایِ مستقل واگذار کند. دولتِ
گذار میباید به شتاب قانون اساسیِ نوینِ ایران، که پبش نویسِ آن پیشاپیش
وسیله کارشناسان و اهل فن آماده و نوشته شده باشد، را در رسانههای همگانی
بند به بند به آگاهی مردم رسانده تا بتواند هر چه زودتر آن را به رای (رأی)
مردم بگذارد.
۳ ـ پس از چهل سالِ خونین و هراسناک، اینک مردم ایران در
بیشترین شمار ِخود آگاه شدهاند که وجودِ آزادی، احترام به رای مردم و تعین
مقامها با رای مردم یعنی دُمکراسی و جدایی دین از حکومت و دولت یا
سکولاریسم، از چه اهمیت ویژهای در قانونِ اساسیِ حکومتِ آیندهِ ایران بر
خوردار خواهد بود. دُمکراسی و سکولاریسم مورد خواست همه آزادیخواهان،
سازمانها و گروههای سیاسی ایران، بنا بر آنچه که امروز بیان میکنند، نیز
هست.
۴ ـ شکل حکومت آینده ایران با رای مردم روشن خواهد شد. چه حکومت
جمهوری و چه پادشاهیِ مشروطه شود، بنیادِ قانون اساسیِ آن میباید بی پرده و
روشن، بر همآن دو پایه دُمکراسی و سکولاریسم استوار بوده و در آن بر
آزادیهای سیاسی و اجتماعی به روشنی تاکید شده و ساز و کاری استوار برای
تضمین اجرای آن پبش بینی شده باشد که هیچ مقامی نتواند بر آن اثر بگذارد و
از روند آن جلوگیری نماید مگر در وضع ویژهای چون جنگ که دشمن از دادهها
در رسانههای همگانی نتواند سود ببرد.
۵ ـ به کار زیادِی نیاز هست تا
جامعه و مردم ایران آرام، آرام روندِ عادیِ زندگیِ خود را بازیافته و
بتوانند در بازسازی خرابیها و ویرانیها، شرکت کنند.
رسیدن به آنچه در
بالا آمد، خود پیروزی بزرگی برای مردم ایران خواهد بود. و این راهی نیست که
یک شبه پیموده شود و کار زیادی بر دوش به ویژه جوانان است که بتوانند در
این راه همه گونه یاری رسانده و اجازه ندهند جامعه وسیله تتمه و
بازماندگانِ حکومتِ بر افتاده، به اغتشاش کشیده شود.
اینک: ما و فدرالیسم
در چنین زمانه سرنوشت سازی که دشمنانِ یکپارچگیِ میهن ما با بهره جویی
از بی خردی، ناکار آمدی و نادانی هایِ حکومت اسلامی و در رأس آن توهم هایِ
آخوند علی خامنهای، برای تکه تکه کردن ایران دندان تیز نمودهاند، آیا
درست است که شوربختانه شماری از هم میهنان ما یا از روی کینه و بیزاری شدید
از حکومت (که به حق نیز هست) و ارزیابی هایِ احساسی و نادرستِ ناشی از آن و
یا وابستگی به پول و پشتیبانیِ دشمنانِ یکپارچگی ایران و مردمِ ایران، بحث
“فدرالیسم” را پیش بکشند؟ تردیدی نیست که در آیندهِ ایرانِ آزاد، هر
ایرانی میباید آزاد باشد در هر موردی دیدگاه خود را تبلیغ و به شکلی که
قانون روشن نموده است، برای رسیدن به آن کوشش کند ولی هر سخن جایی و هر
نکته مکانی دارد. بگذارید ما نخست به هدفِ بزرگِ خود که آزادی و رهایی از
حکومتِ ویرانگر ِاسلامی و ایجادِ آرامش و بر پایی حکومتی بر پایه قانونی
مدنی، مدرن و انسانی در ایران برسیم، تا پس از آن بتوانیم در کمال صلح و
دوستی ایده هایِ گوناگونِ خود حتا فدرالیسم، با این شرطِ مهمِ بودن در
چهارچوب ایران یعنی “حفظ تمامیت ارضی ایران”، را نیز در جامعه مطرح، در
باره آن گفت و گو کرده و نظر خواهی کنیم. فراموش نکنیم ایران و همه
سرمایههایش به همه ایرانیان از هر قوم و باوری تعلق دارد و هیچ ایرانی را
بر دیگری برتری نیست.
بحث فدرالیسم در وضع کنونیِ ایران نه تنها به سود
ِمبارزه مردم ایران در راهِ آزادی نیست، که میتواند زمینهای برای تبلیغ
هایِ ریاکارانه حکومتِ اسلامی و سنگ اندازی و ایجاد تنش در این راه، در
میان مردم و گروههای سیاسی را نیز فراهم بیاورد.
49+