از “همه با هم” خمینی تا “همه با هم” غیر خمینی ها؟-فرید انصاری دزفولی
در پی صدور بیانیه 14 نفر از مبارزین درون ایران برخی از سیاسیون محترم ما در خارج از کشور باز هم بعد از تجربه نکبت بار “همه با هم” آقای خمینی و بدون درس آموزی از شکست های دائمی و پی در پی بیش از 112 سال مبارزه برای استقلال آزادی و عدالت اجتماعی، و بازسازی هربار استبداد بعد از هر جنبش و مقاومت مردمی، باز هم شعار “همه با هم” را مطرح نموده اند تا با رفراندوم یا انتخابات آزاد از جمهوری اسلامی عبور کنند.
این بخش از سیاسیون می گویند همه با هم جمع شویم تا از جمهوری اسلامی عبور کنیم . اما آن چیزی را که روشن و مشخص و واضح نمی گویند این است که عبور کنیم که به کجا برسیم؟ عبور کنیم که چه کنیم؟ هدف از عبور چیست؟ با کدام طرح و برنامه عملی می خواهیم عبور کنیم؟ هیچ چیزی مشخص نیست.
مردم که طرف اصلی معادله هستند و کلید حل مشکل در دستان توانای آنان است نقش شان در این عبور نه مشخص و نه واضح است. آنچه روشن است آنها می خواهند با تقلید از “همه با هم” خمینی، بدون جنبش همگانی و برپایی رفراندم یا انتخابات آزاد از جمهوری اسلامی عبور کنند. حتی معلوم نیست هدف رفراندم چیست؟ اصلا چه چیزی را با رفراندم می خواهند به رای مردم بگذارند و سوال چیست؟
معلوم نیست چه کس و چه کسانی میخواهند عبور کنند پیشاهنگان سیاسی یا مردم؟
اگر مردم باید عبور کنند بستر آماده سازی مردم برای عبور از جمهوری اسلامی کدام است؟ مردم به دنبال کدام هدف و رسیدن به کدام مقصد باید حرکت کنند و در رفراندم مورد نظر شرکت نمایند؟ تمام اینها پرسش هایی است که مطرح کنندگان شعار رفراندم در داخل و خارج از کشور باید به آنها پاسخ دهند.
سیاست و کار سیاسی با گردش دسته جمعی فرق دارد. اگر مبارزه برای تغییر رژیم و برقراری حاکمیت جمهور مردم است پس بطور شفاف بگویید که یکی از حقوق مردم حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خویش می باشد. بدیلی که به این باور می رسد دیگر شعار رفراندم و برگزاری انتخابات آزاد را در دستور کار خویش قرار نمی دهد زیرا استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش نیازی به رفراندم ندارد. اگر ملت ایران موضوع اصلی مسئله و هدف مبارزه جهت برقراری حاکمیت آنان نباشد پس این “همه با همی” همچون “همه با همی” آقای خمینی یکسان است. همه با هم شعار مبهمی است که در خود هدفی بجز کسب قدرت و بکارگیری قدرت و حفظ قدرت به هر طریقی ندارد. پس بطور واضح به همگان بگویید می خواهیم رژیم جمهوری اسلامی برود تا خودمان به قدرت برسیم.
عبور از جمهوری اسلامی امر مهمی است زیرا یکی از زمینه های اساسی آینده نیروی جایگزینی می باشد. روشن کردن بدیل جایگزینی و روشن کردن مبانی و ویژگیهای نیروی جایگزینی عامل مهمی جهت به حرکت در آوردن مردم خواهد بود. زیرا با توجه به بازسازی استبداد بعد از انقلاب 1357 مردم دیگر حاضر نیستند بدون شناخت هدف و بدون شناخت از نیروی جایگزینی و بدون شناخت از چگونه رسیدن به هدف به دنبال سرنوشتی نامعلوم و شعار های مبهمی چون ” همه با هم” روانه شوند . بدون روشن کردن و شفاف سازی مفهوم حقیقی و حقوقی نظام آینده، رفتن مردم به پای صندوق رای حتی بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی معنایی بجز بازسازی استبداد و چک سفید دادن به سلطه گران مستبد جدید نخواهد داشت. پس با گفتن چند اصل کلی از قبیل دموکراسی و آزادی و حقوق بشر که مد روز شده اند راه به جائی نمی بریم. در انقلاب 57 تجربه “همه با هم” و تعیین تکلیف بعد از سرنگونی نظام سلطنتی را آزمایش و تجربه کردیم و چه که بر سر ما نیامد . اگر در واقع امر به دنبال استقرار حاکمیت شهروندان صاحب حق و جامعه ای دمکرات و حقوقمدار می باشیم، باید از هم اکنون مبارزه با ابهامات و بویژه شعارها و واژه ها را آغاز کرد.
تغییر هر رژیمی فکر راهنمایی نیاز دارد تا جامعه را وارد عمل کند چون تغییر ساختار استبدادی به ساختار دموکراتیک بدون فکر راهنمای شفاف و هدف و برنامه شفاف میسر نخواهد بود. هدف وسیله را مشخص می کند و هدف و وسیله در اندیشه راهنما و مرام ارائه می شوند و منعکس می یابند. اگر هدف استقرار حاکمیت جمهور مردم است پس وسیله آن چیزی بجز تصدی مردم بر حاکمیت خویش نخواهد بود و برای این امر هر ایرانی باید به حقوق خود آشنا و به آنها عمل کند و بدیلی که در این چارچوب کار می کند باید اندیشه و هدف و روش کار خود را بر اساس استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی منطبق سازد و نماد حقوق انسانی، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق بین المللی و حقوق طبیعت آحاد ملت گردد.
بنابراین کار سیاسی و هر حرکت سیاسی هدف و برنامه عمل و بدیلی با اندیشه دموکراتیک می خواهد که مردم را در رسیدن به هدف شان که همانا نائل شدن به دموکراسی است کمک نماید تا آنان بتوانند برنامه عمل پیشنهادی برای برقراری حاکمیت خویش را پیاده نمایند.
شعار “همه با هم” خمینی زمانی بیان شد که مردم در کف خیابانها بودند و اکثر ملت از او حمایت می کردند. در صورتی که شعار تقلیدی “همه با هم” خمینی آنهم در این شرایط سکوت جامعه و کم حرکتی مردم هیچ تاثیری بجز ایجاد اغتشاش نخواهد داشت.
اگر خمینی “همه با هم” گفت لااقل 19 هدف را در پاریس مشخص و معین کرد و آخرش استبداد شاهی را بدتر از محمد رضا شاه بازسازی کرد. حالا مقلدین “همه با هم” او حتی یک دهم بیان پاریس خمینی هم هدف مشخصی ندارند. حکومت آینده آنان چه از آب در خواهد آمد خدا می داند. عبور بی هدف از جمهوری اسلامی هدفی بجز بازسازی استبداد نخواهد داشت.
با تمامی احترامی که به امضاء کنندگان دو بیانیه 14 نفری دارم و اذعان می دارم شجاعت و ایستادگی آنان در مقابل مستبد و رژیم استبدادی جمهوری اسلامی در زمان سکوت مرگبار جامعه قابل تقدیر می باشد؛ اما صمیمانه یادآور شوم بدون هدف مشخص و بدیل مشخص و مقصد مشخص، اگر به اسم ۱۴ معصوم که نه ، به اسم ۱۲۴۰۰۰ پیامبر امضاء جمع کنیم و بگویم علی خامنه ای باید استعفا دهد او استعفا نخواهد داد. مردم هم به جنبش در نخواهند آمد و آب از آب هم تکان نخواهد خورد و این “همه با همی” هم بعد مدتی مثل بقیه دورهمی ها منحل خواهد شد.
بهترین اقدام در این شرایط تشکیل هسته ها و تشکلات مبارزاتی متشکل از افرادی با مرام و اندیشه راهنمای همسان می باشد. این تشکلات در صورتیکه خواهان استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و جامعه ای با شهروندان صاحب حق و حقوق می باشند باید تلاش کنند برنامه عمل و اندیشه راهنمای خود را بر این اساس منطبق نمایند و تا می توانند حقوق مردم را بازگو و تبلیغ نمایند و از مردم بخواهند به حقوق خویش عمل کنند تا نیروی جایگزینی و دولت آینده سازگار با حاکمیت جمهور مردم گردد.