چه کسی از محمد مصدق میترسد؟- رامین کامران
بدگویی به مصدق و کوشش در تخفیف وی که از همان دوران صدارتش انجام می شد و به یمن آزادی بیانی که خود او به مردم ایران عرضه کرده بود، طنینی بسیار بیش از اعتبارش در بطن جامعه پیدا می کرد، از هنگام ساقط شدن حکومت وی با پیگیری و اصرار هر چه تمامتر ادامه یافته است. نه فقط در دوران شاه، بل با حکومت اسلامی و تا همین امروز. دوستان معتقدند که این حملات اخیراً شدت گرفته است و فضای تبلیغاتی بیشتری را به خود اختصاص داده. مخبری که تا دیروز به اخبار ورزشی می پرداخت و اگر به سیاست اشاره ای می کرد در جهت مخالف نظام موجود بود، ناگهان به صرافت می افتد علیه مصدق مقاله بنویسد، آن دیگری که به کار چاق کنی برای حکومت شهره بود و از اخبار روزمره دور نمی شد، به ناگاه شروع به بدگویی به مصدق کرده و…
دلیل این کار چیست؟ مصدق که سال هاست از دنیا رفته. مشکل از میراث سیاسی او برمی خیزد. میراثی که مدعیان میراث داری چندان از عهدۀ حفظش برنمی آیند، ولی همیشه در حافظۀ جمعی مردم ایران حاضر بوده و هست و کارآیی خود را دارد. میراثی که می توان در دو کلمۀ استقلال و آزادی خلاصه اش کرد و هنوز هم خواست اصلی مردم ایران است. روشن است هر کس که با این دو سر عناد دارد، حتی اگر خود را به زبان خواستار این دو و وفادار بدان ها وانمود سازد، باید به ترتیبی مصدق را از میدان بیرون براند. تجربۀ مصدق سنگ محکی است که به سرعت سره را از ناسره جدا می کند و اگر قصد تقلبی در کار باشد، باید از دسترس همگان دورش کرد. اینجا فقط دشمنی با مصدق نیست که شاهدیم، ترس از اوست.
ترس از سایۀ کسی که بر سیاست ایران مستدام مانده و هیچکس نتوانسته از سنگینی آن خلاص شود. همۀ آنهایی که استبدادی برقرار کرده اند خود را ناچار دیده اند با سایۀ مصدق بجنگند و هر از چندی و به هر بهانه ای وی را آماج حملات خویش سازند، بدون اینکه بتوانند در این نبردی که برده تصورش می کرده اند، امتیازی کسب نمایند. نبرد امروز هم ادامه دارد و ظاهراً بخشی است، بخش مهمی است از کارزاری که برای پس راندن دمکراسی بر پا گشته است. روشن است که در این راه باید بزرگترین نماد آزادیخواهی ایران را مورد حمله قرار داد. همدستان همان هایی هستند که چندین دهه پیش وی را از قدرت راندند: اسلامخواهان، پهلوی خواهان و البته کارفرمایان خارجی. هدف احیای استبداد است و تغییری نکرده است. نقداً وارث تاج و تخت چهرۀ اصلی این حرکت است.
مساعی حاضر هم موفقیتی بیش از آنها که به تاریخ پیوسته کسب نخواهد نمود. بدگویی به مصدق از همان روایت اول، تغییر چندانی نکرده است، فقط هر بار با واژگان باب روز به بازار عرضه گشته و به اقتضای روز بزک شده. بهانه های بی اعتبار شمردن دمکراسی همیشه همان هایی است که بود: کارآیی لازم است، سرعت لازم است، قاطعیت لازم است و… گویی اینها را فقط می توان با استبداد به دست آورد. به تجربۀ نزدیک به صد ساله می دانیم که استبداد چه اندازه توان عرضۀ اینها را دارد و در نهایت به چه قیمتی و حال باز هم عده ای همین وعده های پوچ را برای چند و چندمین بار به ما عرضه می دارند.
به نظر می آید که برنامۀ وسیعی برای قلب کردن مطالبات آزادیخواهانۀ ملت ایران آماده شده و امکانات وسیعی تدارک دیده شده است. اینها هر ابعادی داشته باشد، قابل مهار است. به شکست کشاندن این برنامه از ملت و در درجۀ اول از آنهایی برمی آید که خود را به هر شکل در موضع راهنمایی این ملت می بینند. وقت تصمیم است و اراده، سیاست زراعت دیم نیست که به حال خود رها شود. نباید به آنهایی که آزادی و آزادیخواهی را خوار می دارند، مجال داد. رحمی که امروز در میدان گفتار نثار آنان شود، فردا با بی رحمی آنها در میدان عمل عوض خواهد گرفت.
rkamrane@yahoo.com
۱۶ ژانویۀ ۲۰۲۱، ۲۶ دی ۱۴۰۰
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است