کار، کار انگلیسی هاست (9)– نویسنده : jack straw جک استراو- برگردان : کیومرث صابغی
فصل ششم
چگونه نفت خال اول دمکراسی در ایران شد ما فراموش نکرده ایم که شما چگونه انقلاب مشروطه در ایران را منحرف کردید و دیکتاتور گوش به فرمان خود را به جای آن نشاندید ما فراموش نکرده ایم که شما سالها شاخکهایتان را در منابع طبیعی ایران بخصوص نفت فرو برده بودید و آنها را غارت و چپاول می کردید.
دو اتهام دیگر بسیجی ها در نامه شان
خانواده قاجار سر انجام در اوایل قرن بیستم از هم پاشید ، اگر چه تخم های اولیه این پاشیدگی چند دهه پیش در دوران سلطنت طولانی ناصرالدین شاه کاشته شده بود. انگیزاننده این پاشیدگی انقلاب مشروطه سال ۱۹۰۶ میلادی بود که خود معلول خیزش های همگانی سال پیشین همسایه شمال غربی ایران یعنی روسیه بود .
تزار، نیکلای دوم ، در دیکتاتوری دست کمی از پادشاهان ایران نداشت، ولی کشورش از نظر اقتصادی با سیستم مالی غرب پیچش داشت ، از نظر صنعتی پیشرفته تر بود و همچنین از طبقه متوسط تحصیلکرده بزرگتری بر خوردار بود . انقباض بازار پولی اروپای سالهای ۱۸۹۹-۱۹۰۰ میلادی باعث بحران اقتصادی طولانی مدتی در روسیه شد . اصلاحات” نسبی ” مختلفی که روی داد خود سبب بالا تر رفتن انتظارات مردم برای تغییر بود . امری که تزار نمی خواست بدان تن در دهد .
سیاست روسی کردن ( Russification ) روسیه و ارجحیت دادن به روس های اصیل سبب شد تا اقلیت های دیگری که در امپراتوری روسیه می زیستند به انضمام مسلمانان جنوب قفقاز و لهستانی ها ، فنلاندی ها و اوکراینی ها احساس بیگانگی کنند . در ایالاتی از روسیه مانند آذربایجان ، که تا آغاز سال های قرن نوزدهم بخشی از امپراتوری ایران بود ، پیوند مشترک زبانی ، فرهنگی و دینی عمیقی با ایرانیان هم مرز جنونی داشتند . به همین مناسبت در بین سالهای ۱۹۰۲ و ۱۹۰۳ میلادی هزاران نفر در این مناطق و در باکو دست به اعتراض زدند تا جائی که روزا لوکزامبورگ گفت : “منطقه در آتش است “.
روسیه در سال ۱۹۰۴ اقدام به شاید ضایعه بار ترین درگیری های نظامی در تاریخ کرد : جنگ روس و ژاپن ، که در ماه ژوئن سال ۱۹۰۵ میلادی به نابودی کامل قوای دریائی بالتیک روسیه توسط ژاپنی ها انجامید. تزار این قوا را به امید پیروزی به آن طرف اقیانوس ها فرستاده بود. در آواخر سال ۱۹۰۵ میلادی ، جنبش های مدنی، اعتصابات ، سرپیچی ها و اعتراضات عمومی نشان آن بود که روسیه به انقلاب نزدیک شده است. مانیفست اکتبر خواهان اصلاحات همه جانبه مثل استقرار حقوق اجتماعی ، آزادی تشکیلات سیاسی ، حق رای برای همه و انتخابات پارلمانی -دوما – بود . شورش های روسیه اعتماد به نفس ایرانی هائی که از شرایط و اوضاع ایران ناراضی بودند و خشمشان از درباریان افزوده می گشت را بالا می برد .
بلژیکی ها ، متحدین نزدیک روسیه در آن زمان، برای بدست آوردن کنترل گمرکات ایران خود را خیلی به شاه چسبانده بودند. در اوایل سال ۱۹۰۳ میلادی آقای ناس ( Naus ) موقتا به سر پرستی گمرکات گمارده شده بود و در مدتی کوتاه به وزارت پست و تلگراف ، ریاست خزانه داری ، مسئول اداره روادید ( پاسپورت -مترجم ) و عضو برجسته مشورتی دولت رسید .
عین الدوله ، آدمی مقتدر و کم طرفدار، که ظاهرا از نتیجه بده و بستانهای گمرکاتی با بلژیک بهره جسته بود ، به نخست وزیری گمارده شد. تعرفه های گمرکی افزایش یافت و سخت تر از گذاشته از همه اخذ می شد. در این درهم و بر همی اوضاع اصلا حیرت انگیز نبود که شورش آغاز شود . شورش های زیادی در مناطق مرکزی به رهبری بازاریان و تجار ، که کاسبی شان به خاطر تعرفه های جدید تهدید شده بود ، براه افتاد که مورد حمایت روحانیت قرار گرفت. آقای ناس، که این زمان دیگر مورد نفرت همگان بود، با گرفت عکسی از خود ملبس به لباس آخوندی بر این نارضایتی جامعه روحانی از خود افزود. شورش توسط شاه و نخست وزیرش سرکوب شد .
بست، در مقابل قانون بندی های شاهان مختلف که ” قانون ” آن چیزی بود که آنان بر حسب نرخ روز تعریف می کردند ، حقی بود که ایرانیان مدتها آن را از آن خود کرده بودند . بست میتوانست در مسجد و یا درمحل امن تری مثل متعلقات خارجی ها ( سفارت خانه ها )که به مثابه املاک خارجی و به دور از منطقه قانونی شاه به حساب میآمد صورت پذیرد . در سال ۱۹۰۵ میلادی عده زیادی در مسجد شاه تهران بست نشستند . در ابتدای امر آنان خواهان برکناری عین الدوله از پست نخست وزیری بودند ولی بعد اضافه کردند که خواهان ” عدالت خانه ” ( ضابطی برای پارلمان ) ، که متشکل از روحانیت ، تجار و مالکین با سرپرستی شاه و نیز برابری همگان در برابر قانون میباشند . شاه با خواسته های آنان در اساس موافقت کرد لکن عملا نه تنها هیچ اقدامی در این مورد نکرد بلکه بعد ها ادعا کرد که در مورد عدالت خانه بد فهمی شده است و وی فقط با تشکیل دادگستری موافقت کرده است . استبداد شاهانه ادامه مییافت : تیر اندازی بسوی تظاهر کنندگان ، تنبیهات و اعمال جراحت های سادیستیک بر تعدادی از آنان و فلک افراد ناراضی .
در اواسط ماه ژوئن سال ۱۹۰۶ میلادی گرانت داف ( Grant Duff ) ، آتا شه مخصوص انگلیس در گزاراشی به لندن خاطر نشان ساخت که حدود ۳۰۰ نفر به انضمام تعدادی از شاهزادگان قاجار در کنسول گری انگلیس در شیراز بست نشسته اند و تا حل اختلافات با دولت ایران حاظر به خروج نیستند: “ملاها ی تهران در مخالفت با نخست وزیر متحد شده اند و همگی خواهان اصلاحات اند. در تهران اوضاع ناخوشایند است و در سیستان طاعون بیداد میکند . لرستان، کردستان، بخش هائی از آذربایجان و عربستان در دامنه شورش قرار دارند . از چنان دولتی که ظاهرا باید از استقلال برخوردار باشد صدور هیچ چیز حتی مهمترین فرمان ها هم نمی توان انتظار داشت …فرامین دولت مرکزی تنها زمانی به اجراء در میآیند که مطابق پسند حکام ایالتی باشد …خزانه خالی است و ماه ها است که بخش اعظمی از کارمندان دولت و سربازان هیچ حقوقی دریافت نکرده اند. “
تیر خلاص زمانی رها شد که سیدی که با تبعید یکی از رهبران شورش مخالفت کرده بود کشته شد . جنازه سید در خیابانها گردانده می شد. بازار که به حرمت مرگ سید بسته بود مورد تهدید شاه قرار گرفت که بازار را باز کنید وگرنه مورد حمله و غارت سربازان واقع خواهد شد .
انگلستان، آن گونه که همیشه در اندیشه منافع جهانی اش بود ، اوضاع ایران را به نفع قدرت خود می یافت . سفارت خانه انگلیس واقع در فردوسی محوطه ای ۱۲ هکتاری بود . در خارج از محدوده تهران در منطقه ای خوش آب وهوا به نام قلهک ملکی دیگری به مساحت ۱۵ هکتار در اختیار داشت که ییلاق تابستانی انگلیس ها بود . در روز ۱۹ ژو ییه همانسال هیأتی از تجار و بانکداران به قلهک نزد گرانت داف رفتند و پرسیدند اگر گروهی از تظاهر کنندگان در سفارت انگلیس در فردوسی بست بنشینند آیا مجاز هستند. گرانت موافقت کرد و روز بعد در تلگرافی به وزیر خارجه انگلیس، جناب ادوارد گری ( Sir Edward Grey ) فقط یاد آور شد که : “عده ای قریب به ۵۰ نفر تاجر و ملا به سفارت خانه پناهنده شده اند … و از استبداد شاه شاکی اند ” . تعداد بست نشینان به سرعت فزونی گرفت : کمی بعد از شروع به ۷۰۰ و در۲۱ ماه ژوییه به ۲۰۰۰ و در ۲۴ همان ماه به ۵۰۰۰ نفر گزارش شد. گری اعلان کرد که سفارت خانه دیگر جائی بیشتر برای پناهندگی ندارد و این دولت است که باید به این مناقشه خاتمه دهد .
۵ روز بعد ، در ۳۰ آن ماه ، تعداد بست نشینان به ۱۲،۰۰۰ نفر و سه روز بعد به ۱۴،۰۰۰ نفر رسید و مطابق گزارش پناهندگان همه اصول را رعایت میکردند. خواست های پناهندگان عبارت بودند از تشکیل داد گستری ، مجلس ، بازگشت محترمانه همه روحانیونی که به شهر مقدس قم تبعید شده بودند ، بازنشستگی عمر برای خانواده همه آنانی که در طی زمان تظاهرات کشته شده بودند و ضمانت دولت انگلیس در تضمین کامل تقاضا های پناهندگان از جانب شاه . شاه در ۱۵ ماه اوت با تمام تقاضا های پناهندگان ، به اضافه خلع نخست وزیر ، موافقت کرد. گرانت، از پا افتاده، در گزارشی به لندن گفت : ” امید وارم که تا قبل از پایان هفته از شر مابقی بست نشینان خلاص شوم و لازم به یاد آوری است که تعدادی از کارکنان وزارت خارجه ایران و رئیس کل بخش انگلیسی آن دست به اعتصاب زده اند “.
اولین قانون اساسی ایران به تصویب رسید و مجلس جدید همراه با نمایندگانی از جامعه روحانیت به عنوان نمایندگان افتخاری که نقشی اساسی در تشکیل آن داشتند افتتاح شد. داف در گزارشی به لندن بیان داشت که؛ ” حیثیت بریتانیا در ازاء مکان دادن به بست نشینان و نقشی که در قانع کردن شاه جهت پذیرش تقاضا های آنان داشته است بالا گرفته است”. گفته می شد که نسخه آغازین ” قانون اساسی” ایران که در ماه دسامبر سال ۱۹۰۶ به تصویب رسید بر اساس قانون اساسی کشور بلژیک تنظیم شده بود. اما این نوشته که در سال ۱۸۳۱ میلادی با شکل گیری کشور بلژیک خلق شده خود حاصل منظمی از آمیخته قوانین اساسی دو کشور فرانسه و هلند و قانون اساسی انگلیس بود که امروز دیگرتوضیح واضحات است. در سال ۱۹۰۶ این سند منظومه ای بود که استفاده از واژه ” انقلابی” برازنده آن بود و اگر قواره ای بلژیکی داشت خصوصیتی ایرانی و شیعی هم همراه اش بود . در متممی که یک سال بعد از تصویب قانون اساسی بدان اضافه شد قید گشت که : ” هیچیک از لوایح قانونی که به تصویب مجلس میرسد نباید با مبانی مقدس اسلام در تغایر باشد و این بند تا زمان ظهور مجدد امام دوازدهم غیر قابل تغییر است “. قرار براین شد که در تضمین و نظارت این بند از قانون یک هیات مرکب از ۵ نفراز مجتهدین بوجود آید. اگر چه این هیات هیچگاه به وجود نیامد و در پایان سال ۱۹۱۰ میلادی بکلی بدست فراموشی سپرده شد لکن بیانگر این نکته حیاتی است که دولت چگونه توانست تنش میان قوانین الهی و قوانین زمینی که جهت بر قراری دمکراسی و حقوق بشر توسط انسان تدوین شده است را علاج بخشید. (در ادامه خواهیم دید که یک چنان بندی ، به مراتب پر زور تر ، در قانون اساسی مصوبه سال ۱۹۷۹ نیز قید گردیده است. در اینجا نویسندگان قانون اساسی کوشش کرده اند که به نوعی برای حل تنش راهیابی کنند که ناگزیربه دو مرکزیت قدرت در یک سیستم دولتی رسیدند . )
آتاشه انگلیس ، گرانت داف ، در پیامی که به مناسبت پایان بست در سفارت به لندن مخابره کرد یاد آور شد که : ” قانون گزاران روسی کوشش فراوانی میکنند تا شاه را وادار کنند تا در قانون اساسی تغییراتی به وجود بیاورد ” . بریتانیا با توجه به نقشی که دردوران بست نشستن داشت و نیز نقشی که بسان یک قابله در تدوین قانون اساسی عهده دار بود ، مورد توجه مردم واقع شده بود ، اما کاری کرد که به اعتبار جدید خود لطمه وارد آورد. اینان در حین اینکه در تدوین قانون اساسی ایران حضور داشتند همزمان به پیمانی هم با روسها رسیدند که سبب شد احساسات همه مردم را ، از هر نقطه نظری ، شعله ور سازد .
نتایج حاصله از شکست روس ها در جنگ با ژاپن نه تنها سبب تضعیف رژیم تزار در داخل شده بود ، بلکه برروی روابط بین المللی وی هم اثر بخش بود. سیاستی که تزار در مقابله با شورش سال ۱۹۰۵ میلادی اتخاذ کرده بود نوسان از مماشات به سمت سرکوب بود و چنان شدکه حتی تحمل یک دولت مردمی در مرز های جنوبی برایش بسیار ثقیل بود . در این میان موضع بریتانیا هم مبهم بود . امپراتوری بریتانیا همیشه بدنبال قدرت و پول بود به همین دلیل هم اکثر مواقع لوله تفنگش را پائین میآورد . آن زمان که خود بریتانیا زیر چتر یک حکومت مستبد چند قطبی( خاندان های سلطنتی متفاوت – مترجم ) قرار داشت حکومت ها برای تغییر یک خاندان سلطنتی و اشراف متعلق بدان با دیگر خاندانها دچار هیچ مشگل اساسی نمی شدند اما زمانی که -سال های پایانی قرن نوزدهم – جوانه های دولت های دمکراتیک در بریتانیا ظاهر می شد آنانی که در عین حال طرفدارحفظ امپراتوری هم بودند با سؤالی مواجه شده بودند که می دانستند نمی توانند از پاسخ بدان سر باز زنند . سئوال این بود که اگر حکومت پادشاهی پارلمانی با سیستم های نظارتی اش ( checks and balances)، اراده قانون اش ، داد گستری مستقل و آزادی مطبوعات اش برای بریتانیا برازنده است چرا کشورهایی که یا مستقیمآ زیر نفوذ بریتانیا هستند و یا باصطلاح مستقل از آن ، اگر چه هنوز زیر نفوذ ، از آن بر خوردار نباشند .
شعر رودیار کیپلینگ ( Rudyard Kipling ) در سال ۱۸۹۹ ،” بارگران سفید پوست ها “، بدان سئوال پاسخ داد ( گر چه از منظر امروز پاسخی نا شایست بنظر می رسد) . در شعر آمده است که آن جاها که بومیان سفید پوست نبودند، غرب قادر به این بود که بگوید امپراتوری برای مردم بیسوادی که دارای زبان نوشتاری نبودند و تاریخ قلیلی داشتند ، ” تمدن ” را به ارمغان آورد. شعر کیپلینگ در باره بومی های فیلیپین بود. اما این استدلال برای کشورهائی که تمدنی به مراتب قدیمی تر از ما داشتند مثل مصر، هندوستان و ایران به کار نمی رفت. دیپلمات های انگلیسی متعارفا از واژه “بومی ” برای یاد کردن از ایرانی ها استفاده می کردند ، لکن ایران قرن ها پیش از آن که رومی ها به انگلیس قدم نهند دارای امپراتوری بود و زبانشان همانند زبان ما “ایندو -اروپائی” بود و کلامی که در یاد کردن خود از آن استفاده می کردند ” ایرانیان” یعنی ” آریائی ” کلامی است که ما استفاده می کردیم. مضافا اینکه نکته پیچیده تری در این میان وجود داشت: به دلیل موقعیت سوق الجیشی ما خواهان ایرانی مستقل و با ثبات بودیم ولی خاندان قاجار بی لیاقت تر از آن بودند که از عهده این کار برآیند.
در آنچه که گذشت مشاهده کردیم که از بعد از انقلاب مشروطه وضع انگلیس در ایران رو به بهبودی گذاشت. دو عامل در ایجاد شرایط نو کمک کننده بودند : یکم اینکه روسیه در جهت مخالف قرار داشت و سعی می کرد مرتجعین ضد انقلاب را به دور خود جمع کند . برای سیاست انگلیس در ایران نقض قرار داد تالبوت و دو مورد وامی که ایران از روسیه دریافت کرده بود خفت و خواری به حساب می آمد. در مقابل چنین محاسبه ای داف گرانت مرتبا و خستگی نا پذیر یاد آور می شد که موقعییت بریتانیا به خاطر بست نشینی ۱۴،۰۰۰ نفره و نقش در انقلاب مشروطه بسیار متحول شده بود. دوم شخصیت مظفرالدینشاه بود که از سویی نا امید کننده بود ولی از جهاتی دیگر هم همراه بود و هم بر خلاف پدر و پسرش کمترطرفدار سرکوب و خشونت بود. و وقتی شورش های تابستانی سال ۱۹۰۶ آغازیدن گرفت از سلامتی برخوردار نبود . وی فرمانی ( اطلاعیه شاهانه ) مبنی بر انشاء مقدماتی قانون اساسی صادر کرد، برای گشایش رسمی مجلس حضور یافت و در ۳۰ ماه دسامبر سال ۱۹۰۶ میلادی اولین نسخه تحریریه قوانین اساسی را توشیح کرد و ۵ روز بعد در روز ۴ ماه ژانویه سال ۱۹۰۷ وفات یافت. اگر چه شاه زاده محمد علی ، پسر و و لیعهد وی ، مهر خود را در تأیید فرمان پدر به زیر مهر وی امضاء کرده بود ولیکن رفتاری کاملا متفاوت با پدر داشت. زمانی که هنوز ولیعهد بود صاحب “پایتخت “خود در تبریز بودو در نتیجه سرکوب خشونت بار شورش در آنجا بدنامی برای خود به بار آورده بود .و زمانی که به پادشاهی رسید به دشمنی با قانون اساسی که هم جلوگیر هوس بازی ها و هم درآمد های وی شده بود بر خاست و این زندگی را هنگام تاجگزاری با دعوت نکردن نمایندگان مجلس آشکار ساخت .
مجلس آغاز به کار کرد و در اولین لایحه اش خواهان نقض تحریم وامی به مبلغ ۴۰۰،۰۰۰پوند از روسیه و بریتانیا شد ، خواهان برکناری آقای ناس رئیس گمرکات شد، خواهان شفافیت وظایف اجتماعی شاه شد، جلو گیر بهره های غیر معمول شد ( به خصوص مالیات هائی که از کشاورزان می گرفتند )، و تشکیل بانک ملی ایران شد. نمایندگان هنگام رأی گیری ، بسیار موذیانه ، از شکل انداختن آراء در صندوق و همچنین رخداد های غیر معمول در انتخابات ایالتی شکایت کردند .
برای خواندن بخش پیشین