میدویم یا میسازیم؟- رامین کامران
اخیراً یکی از مبارزان جوان بر لزوم سرعت هر چه بیشتر کار براندازی برای مجال ندادن به بدخواهانی که مترصد دزدیدن حاصل مبارزه هستند، تأکید کرده بود و در این راه تشکیل دولت در تبعید را چارۀ کار شمرده بود. حرفش به صرافت نوشتن این چند خط انداختم.
ورود هر چه بیشتر جوانان مبارز به میدان مایۀ دلگرمی است، هم از بابت تداوم کار و هم از بابت نتیجه بخشی آن. این نیروی پرخروش، چنان که انتظار می رود، فقط پوینده نیست، بی تاب نیز هست. سالمندان می خواهند بالاخره سقوط رژیم اسلامی را ببینند تا با خیال آسوده و رضایت خاطر چشم از جهان بربندد و نگرانی را با خود به گور نبرند. جوانان مایلند تا هر چه زودتر از شر نظامی که بخشی از جوانیشان را به کام خود کشیده و میرود تا باقی عمرشان را نیز از آنها برباید، خلاص شوند.
من که میانه سالی را پشت سر گذاشته ام، می خواهم چند کلامی با جوانان صحبت کنم. همۀ ما، بخصوص وقتی در ابتدای جوانی قرار داریم، شاید باید گفته که به اقتضای سن، تمایل داریم تا مبارزه مان هر چه زودتر به نتیجه برسد و شهد پیروزی رابچشیم. گفتم: شاید به اقتضای سن، چون کیست که نخواهد زحماتش زودتر به ثمر برسد؟ چه پیر و چه جوان. ولی نگاه جوان فقط به این خواست تعریف نمی شود، اصلاً دورنمایی که جوان در مقابل خود ترسیم می کنند، دورنمایی در هم فشرده است، فواصل و موانع در آن چندان هویدا نیست. آنهایی که عمری کرده اند و تجربه ای اندوخته اند، معمولاً طور دیگری به مسئله نگاه می کنند و چینشی منبسط را در نظر می آورند که گاه همان عناصر را در خود جا داده، ولی به ترتیبی که موقعیت و فاصلۀ آنها نسبت به یکدیگر، بهتر به چشم می آید.
وقتی به گذشتۀ خودم نگاه می کنم، مثالی از این تحول دید را به خوبی می بینم. در جوانی که قصد همکاری با بختیار را داشتم، در آخرین سفرم به ایران، به پدر و مادرم گفتم که پس از بازگشت به پاریس در آغاز سال تحصیلی، خیال دارم شروع به همکاری با بختیار بکنم و به این ترتیب دو سه سالی از ایران دور خواهم بود! دو سه سالی که تا اینجا چهل سالی از آن گذشته است.
آنچه در آن زمان گفتم، ارزیابی موقعیت و طول مبارزه نبود، تصوری بود که از اینها داشتم. مثل دیگر هم نسلانم که به راه نبرد با نظام افتاده بودند، آن را کاری تصور می کردم از مقولۀ دوی سرعت که با تصمیم قاطع جاکن می شود و با شتاب تمام به آخر خط می رسد. مدت ها طول کشید تا به معاینه ببینم تا راهی که برگزیده ام به دوی ماراتن بیشتر شبیه است تا هر ورزش دیگری. مهم شور اولیه نیست، تداوم اراده است، در هر موقعیت و به هر قیمت برای رسیدن به مقصدی که گاه به سراب می ماند. سرابی که به تناسب خستگی و روحیۀ دونده، پیدا و پنهان می شود. مقصدی که بیش از نظر، در خاطر دونده ثبات دارد.
مبارزه برای براندازی، باید با ضرب آهنگ درستی پی گرفته شود که موقعیت تاریخی آن را تعیین می کند، موقعیتی که فقط تابع ارادۀ ما نیست. به راه انداختن دولت در تبعید که باید نقش دولت موقت را هم ایفا کند، فقط در آستانۀ پیروزی معنی خواهد داشت. موقعی که ارکان حکومت کاملاً متزلزل شده باشد و همرأیی مردم در باب جایگزین آن به عیان معلوم شده باشد. دولت در تبعید چیزی نیست که به صرف تأسیس و فقط به مدد نامش، موجد اثر گردد و بتواند اختیار کار را از دست دولت موجود بگیرد. نماد و نمایندۀ تغییری است بنیادی که قبل از تأسیس آن انجام گشته است. اصل مبارزه تعیین چنین دولتی نیست، فراهم آوردن شرایط تأسیس آن است. می دانم که هزار دلیل موجه عینی و ذهنی، لزوم شتاب را در گوش ما زمزمه می کند، ولی در هیچ ساختمانی نمی توان سقف را پیش از دیوار بنا نمود.
۳۱ دسامبر ۲۰۲۰، ۱۱ دی ۱۳۹۹