ملیون یا اصلاح طلبان؟ انتخاب اینجاست- حسن بهگر
اعتراضات شجاعانۀ مردم ایران با دادن قربانی های بسیار و دستگیری های گسترده هنوز ادامه دارد ولی به نتیجه ای نرسیده است . مشکل عیان و روشن است که این اعتراضات رهبری ندارد که بتواند خود را به عنوان مخاطب به حکومت تحمیل کند، خواست معینی را مطرح نماید و مبارزه را پیش ببرد.
سال هاست ایران لیبرال مسأله رهبری را مطرح کرده است و بسیاری از این مسأله به شوخی یا به بی تفاوتی گذر کرده اند، ولی امروز شاهدیم که مبرم ترین مشکل ما همین است. هر کار گروهی نیازمند رهبری است منتها در فرهنگ ما اعتراف به اینکه یکی را به عنوان راهنما در گروه قبول کنیم گویا غرورمان را جریحه دار می کند.
این رهبری است که موقعیت را شناسایی و ارزیابی می کند و با توجه به شناسایی افراد مسئولیت ها را واگذار می نماید و می داند که اکنون در چه موردی عمل بشود و کدام هدف در حال حاضر اولویت دارد. چه زمانی باید حمله کرد و چه زمانی عقب نشینی نمود.
برخی هم خود را متفاوت و شایسته تر از دیگران می دانند و در حقیقت خودشان خواستار رهبری هستند ولی نمی گویند. البته حقشان است به میدان بیایند ولی جا ندارد اگر با اقبال مواجه نمی شوند، اصل مطلب را تخطئه کنند. چون اکنون در شرایطی هستیم که برایمان در داخل و خارج رهبر می تراشند. از جمله از آن آب نمک خوابیدهای رژیم با عنوان تو خالی اصلاح طلبی که اکنون موقعیت را برای موج سواری مناسب دیده اند. اگر خودمان انتخاب درست را انجام ندهیم، دیگران هر چه خواستند به ما تحمیل خواهند کرد.
موج سواری اصلاح طبان
بهزاد نبوی که اصطلاحاً از او به عنوان رهبر اصلاحطلبان یاد می کنند ، میگوید «نمیتوانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه میدهند، همسو شویم، ما شعارهای آنان را قبول نداریم». او معتقد است که خواست معترضان بسیار فراتر از خواست «تغییر سبک زندگی» است. به دنبال او، عباس عبدی یکی دیگر از اصلاح طلبان نیز می گوید :«مردم از کسی که کف خیابان است حمایت نمیکنند چون امیدشان به اصلاحات است.»
خواست های مردم بی مقدمه مطرح نشده است از اول انقلاب مطرح بوده. باید از اینها پرسید که ظرف این مدت شما برای تحقق آن چه کرده اید؟
ویژگی گفتار اصلاح طلبانه در رد مطالبات مردم معترض و نادیده گرفتن مطالبات حق طلبانه آنانست. می خواهند مردم را به همان موهوماتی حواله کنند که سالیان دراز است با آنها سر دوانده اند. اصلاح طلبان شهامت طرح هیچیک از مطالبات مردم ایران را تا به امروز نداشته اند و هرگز نخواهند داشت . اکنون ملت به پا خاسته و به هیچوجه اعتباری برای گفتار آنها قائل نیست ولی این افراد وقیح خود را از تنگ و تا نمی اندازند و برای خوشایند ولی فقیه و مشارکت در قدرت می گویند « ما شعارهایشان را قبول نداریم». یعنی خود را جای ملتی می گذارند که در خیابان است و از جانب او سخن می گویند. شما یک خیزشی را که طبق آمار رسمی بابت اعتراض به حجاب اجباری نزدیک به 300 نفر کشته و 14000 نفر زندانی داده است و نزدیک به دو ماه است در خیابان است، قبول ندارید و فکر می کنید مردم منتظر اصلاحات هستند؟ شاید اینها را بعنوان مردم قبول ندارید و فکر می کنید از کرۀ دیگری آمده اند؟ ملت ایران فقط شمایید و رفقای اصولگرایتان؟
بدیهی است که روسری و حجاب فقط یک سبک زندگی است که جمهوری اسلامی تحمیل کرده یک برگشت ارتجاعی و من در آوردی است که خصوصی ترین مسایل خانواده و روابط انسانی را در برمی گیرد. این خواست منحصر به جوانان نیست، خواست همه انسان های عادی و مدرن امروزی است . این تغییر سبک زندگی ما را تنها در داخل ذله و سرگردان نکرده بلکه در خارج نیز انگشت نما کرده است. برای نمونه سفرا و دیپلمات ها نمی دانند بجای دست دادن چه خاکی بر سرشان بکنند. نگاه جنسیتی به همه چیز و تفکیک جنسیتی لطمات جبران ناپذیری به ما زده است که بحثش در اینجا نمی گنجد. مختصر می خواهم بپرسم مبارزه با این سبک زندگی که از روز اول تأسیس جمهوری اسلامی به مردم و به ویژه به زنان تحمیل شد و با مقاومت آنها مواجه گشت، از طرف شما چه اندازه پشتیبانی شد؟
مردمی که چند دهه بود با پوشش مدرن و زندگی مدرن خو گرفته بودند یکباره با جمهوری اسلامی به قرون وسطا پرتاب شدند. وقتی این شد شما چکار کردید ؟ شما که تمام هم و غمتان این بود که رقبای خود که بیشتر چپ ها و مجاهدین بودند از میدان بدر کنید و همه کوششتان این بود که تا گروه های مخالف را له کنید و تاآخرین افراد آنها را اعدام یا زندانی نکنید آرام نگیرید آیا کوچکترین گامی در راه آزادی خواهی برداشته اید؟
شما نه تنها با مردم همراهی نکردید بلکه همواره بخشی از قدرت حاکم بوده اید. 43 سال از انقلاب گذشت و بخاطر همین سبک زندگی بیش از 6 میلیون نفر را از کشور فراری دادید. چنین ابعادی از مهاجرت و پناهدگی را فقط در حمله خارجی در کشورهای همسایه دیده ایم . این فرار از کشور هنوز ادامه دارد و ولایت فقیه و پیروانشان به گفته ی خودشان می خواهند سبک زندگی خود را جهانی کنند . این توهم دایناسورهای ایرانی که از حجره های حوزه های غارگونه خود به حکومت رسیده اند متوجه نیستند که این ثروت خدادادی این سرزمین و پول بی حساب چاه های نفت است که آنها را سرپا نگاه داشته و اگر هرچه خرابکاری می کنند و هرچه می دزدند و چپاول می کنند، باز کشور هنوز سرپاست از هنر ملاها نیست از تصدق سر چاه های نفت وثروت های این کشور است.
اصلاح طلبان دراین جنبش، شعاری به سود خودشان نمی بینند و در آینده نزدیک هم موفقیتی برایش متصور نیستند بنابراین علیه معترضان موضع گرفته اند.
آنها همچون اصولگریان، اعتراض کنندگان را مقصر می دانند نه محق . انقلابی را که در راه است، بد می دانند ولی اکنون برای جلوگیری از انقلاب دیر شده است .دولت ناکارآمد ، اقتصاد بسیار ضعیف و فساد علاج ناپذیر در ارکان حکومت که عفونتش عالمگیر شده است به ما می گوید که به جز انقلاب چاره ای برای ملت نمانده. اصلاح طلبان به عنوان نیروهای میانه رو، هشت سال حکومت را داشتند و با تسلیم بی قید و شرط بودن در برابر ولی فقیه و پذیرش هر حکم حکومتی و سرکوب قیام 18 تیر کارنامه ای به غایت مفتضح بجا گذاشتند و امتحان خود را دادند. مردم مدت هاست از اصلاح طلبان گذار کرده اند .
تفاوت اصلاح طلبان و اصول گرایان در سیاست خارجی است
موضع گیری اصلاح طلبان شاید زاییده از این است که تصور می کنند که تنها گزینۀ محتمل برای جانشینی حکومت فعلی هستند که درست نیست. اینها چون چسبیده اند به تخت بیمار رو به نزع، تصور می کنند که می توانند زود ارث را قاپ بزنند.
واقعیت اینست که اصلاح طلبان هیچ گاه به سبک زندگی مردم و حقوق مردم و خواست های مردم اعتنایی نداشته اند. آنها از وقتی از اریکه قدرت فرو افتادند برای بازگشت به قدرت از هیچ رذالتی حتی توسل به آمریکا کوتاهی نکردند. نقداً هیچ حزب و گروهی بجز همین مدعیان اصلاحات اجازه فعالیت ندارد. به علاوه تأیید دولت های خارجی آمریکا و اروپا را هم به نحوی دارند و می توانند به خیال خود مشکل را حل کنند و جلب رضایت مردم را بگذارند برای بعد. دادن هر گونه امتیاز به آمریکا برای رسیدن به قدرت، استراتژی اصلاح طلبان است.
اگر توجه کنیم عمدۀ تفاوت اصلاح طلبان با اقتدارگرایان حکومتی فقط در سیاست خارجی است نه در سیاست داخلی . در اختلاس و چپاول مردم هر دو گروه سهیمند . عمدۀ اصلاح طلبان هوادار سیاست آمریکا هستند و اقتدار گرایان به سبب بی مهری و تمامیت خواهی آمریکا به ناچار به چین و روسیه پناه برده اند .
نبوی عاقد قرارداد الجزایر با آمریکا پس از گروگان گیری است . قراردادی خفت بار که با مشورت و اصرار رفسنجانی انجام شد و خسارات سنگینی برای ایران داشت و آمریکا به بسیاری از مفاد آن عمل نکرد. بیهوده نیست که برخی قرارداد برجام توسط یاران نبوی را پرده دوم قرارداد الجزایر می دانند.
چاره چیست ؟
حکومت سرگردان است و اصلاح طلبان مترصد گرفتن قدرت و اپوزیسیون نتوانسته بر اختلاف عقاید و ناهماهنگی چهره ها و گروه ها فائق آید.اما این نیابد مانع از فعالیت برای پیدا کردن روشی شود که بتواند به توسعۀ روابط بین گروه ها یاری برساند .گروه های وابسته به بیگانه توسط رسانه ها بزرگ می شوند ولی نه طرح و برنامه مشخصی دارند و نه پشتیبانی مردم را و پس از چند روز همه ی ادعایشان نقش برآب می شود. حباب تبلیغاتی دیر یا زود خواهد ترکید.
گروه های مستقل طرفدار تمامیت ارضی ایران و جدایی دین از سیاست که هدفی جز حفظ ایران و پایداری آن ندارند باید به هم نزدیک شوند. این را خود جنبش با هویت ملی و استقلال طلبی و آزادیخواهی و دموکراسی طلبی اش فریاد می زند. بدین ترتیب در مدت نه چندان طولانی رهبری شایسته پدیدار خواهد شد . مسئولیت پذیری گروه ها و افراد می تواند به پیدایش رهبری پایدار و مسئولیت پذیر و شایسته یاری نماید. امیدوارم که بالاخره آنهایی که منافع ملی را بالاتر از منافع شخصی می دانند، به جلو گام بگذراند.
یکشنبه – ۱۵ آبان ۱۴۰۱
2022-11-06