شجاعت خام، شجاعت پخته- رامین کامران
بسیاری از داغدیدگان وقایع اخیر، برای عمل و احیاناً کین خواهی بی تابند. میخواهند به میدان بدوند تا با حریفی که زخمشان زده، مصاف بدهند. میخواهند کین بستانند و راهی برای این کار میجویند و گاه از ما هم سؤال میکنند که چگونه این کار را بکنیم؟ ما را راهنمایی کیند.
قصد از نگارش آنچه میخوانید، دادن پاسخ است به این سؤال مهم و برای بسیاری فوری.
پاسخ اصلیم را در همین ابتدا و خلاصه به شما عرضه میکنم. اگر پسندیدید، باقی مقاله را هم بخوانید وگرنه که در جای دیگرش بجویید. پاسخ بسیار روشن است، انتقامجویی را باید با ارادۀ تغییر نظام جایگزین کرد و تنها به این طریق است که میتوان از سطح ابتدایی و نیمه بدویش بالاتر آورد، از حوزۀ رضایت خاطر فردی به میدان خیر جمعیش رساند و معنادار و مؤثر و مفیدش نمود.
آنچه ما امروز در صف مخالفان موجود داریم و فراوان هم داریم، نیرو و شجاعت است و اراده، یعنی مواد اولیۀ مبارزه برای تغییر آیندۀ مردم ایران. نقداً همۀ اینها خام است. برای مؤثر افتادن، باید این هر سه پخته شود. چگونه؟ عرض میکنم.
نیروی خام همین مردمی هستند که به شمار بسیار، بدون هیچ نوع انتظامی به خیابانها میریزند. هرکدام از ویدیهایی را که از وقایع آبان رسیده نگاه بکنید، هم شمار مردم را میبینید، هم حرکت سیلابی شان را که در اماکن مختلف دچار جزر و مد میشود. حرکت یکدست نیست، چون اتحاد و دیسیپلین و رهبری ندارد. موجهایی است که میاید و به ساحل میخورد و پس میرود و دوباره میاید. کارآیی چنین نیرویی محدود است و در هر حرکت، بیشترین مقدارش هرز میرود. کمیت نیرو نمیتواند این بی نظمی را جبران نماید.
شجاعت خام کدام است؟ آن شجاعتی که فطری است، با های و هو از میدان به در نمیرود و در نشان دادن واکنش چابک است ولی همانقدر که فطری است، فردی هم هست و بی نظم. ضربۀ اول را با قاطعیت میزند تا حریف را از میدان به در کند و در صورت لزوم، قدری پی اش را هم میگیرد، ولی در نهایت نفس ندارد. اگر حریف از میدان به در شد که شد، اگر نشد، کم نمیاورد ولی کارآییش کاهش می یابد.
ارادۀ خام کدام است؟ آنی که معطوف است به هدف دم دستی و ملموس و جلوتر از آنرا نمیبیند. نزدیک بین است و قدم به قدم حرکت میکند، بدون اینکه خود، ارتباط بین این قدمها را تعیین کرده باشد. به زحمت یک قدم جلوتر را میبینید و نگاهش هیچوقت تا افق گسترده نمیشود. بیش از بادی که مداوم میوزد، به تنفس شبیه است، مقطع، حتی اگر منظم و پرتوان هم باشد.
این سه که شمردم، بسیار متناسب است با انتقامجویی، چون هم نیرویش بر ضربی یگانه متمرکز است، هم شجاعتش مناسب یک دست بازی است و هم اداره اش متوجه هدفی واحد که دیگر چیزی پشتش نیست.
برای پختن این سه، باید از هدفی که در مقابلشان قرار میگیرد شروع کنیم. تصور اینکه با یک ضرب اعتراض قوی، حال یک یا چند روزه، میتوان از رژیم امتیاز گرفت، تصور کافی بودن این نیرو و این اراده و این شجاعت را در ذهن ما میکارد. حس انتقامجویی هم که بعد از شکست میاید، همین تصور را تقویت میکند و به دوامش مدد میرساند.
هدف کوچک، به این سه قانع است، ولی هدف بزرگ نه. اگر مردم تا به حال در این سطح ابتدایی عمل درجا زده اند، بدین خاطر است که به هدف بزرگتر و اصلی توجه نکرده اند که ساقط کردن رژیم است. انواع اهداف کوچک و مقطعی، از هر قماش که باشد، به اینها راضی است و اگر مردم هم به همینها راضی هستند، برای این است که هدف اصلی و بزرگ را پیش چشم ندارند. برای اینکه اهداف کوچک و نزدیک، هدف بزرگ و دور را از دیدشان پنهان ساخته است.
با توجه به این هدف است که میتوان نیرو و شجاعت و اراده را از خامی به در آورد و نتایج بزرگ از آنها گرفت. نیرو با متمرکز شدن بر هدف است که ضرباهنگ عمل خود را تنظیم میکند. آنچه ما لازم داریم، سیلابی است که دائم بخروشد، نه موجی که هرچند قوی، از نفس بیافتد تا جا به دیگری بسپارد. شجاعتی میخواهیم که آتشی باشد دامن گستر، نه شعلۀ بلند و کوته عمر. آنچه که این دو را اداره میکند، اراده ایست که متوجه باشد به هدفی والا و جمعی تا کششی پرتوان و با دوام ایجاد کند.
باز میگردم به نقطۀ شروع. اگر به هر دلیل اصرار دارید که انتقام عزیزی را بگیرید، بدانید که تا این رژیم بر پاست، هزاری هم که آخوند و پاسدار و بسیجی و… بکشید، خون عزیزتان بر زمین خواهد ماند. انتقام واقعی از میان برداشتن این و آن فرد نیست، آنیست که رژیم اسلامی را از میان بردارد. فقط آن موقع است که زمین خون کشته ها را که هنوز میجوشد، فرو خواهد برد.
۲۷ دسامبر ۲۰۱۹، ۶ دی ۱۳۹۸
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است