Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال روستازادگان را دست کم نگیرید- رامین کامران

روستازادگان را دست کم نگیرید- رامین کامران

یکی از خلقیات کمابیش رایج ایرانیان که انعکاسش را هم در گفتار و حیات روزمره میبینید و هم در ادبیات مکتوب، نوعی نگاه تحقیر آمیز است نسبت به روستائیان، ساده لوح و نادان تصورشان کردن ، طمع و مرد رندی به آنها نسبت دادن و خلاصه مخلوطی از زرنگی و نادانی که قرار است هم از نظر اخلاقی در مرتبت پستی قرارشان بدهد و هم از بابت هوش. کلیشه خاص ایران نیست و در آن سرزمینهایی که مورخان، امپراتوری کشاورزی میخوانند و بخش بزرگی از جهان باستان را شامل میشده است، ریشه دارد. در این کشور ها، روستائیان بخش اصلی نیروی تولید بوده اند و در عین اینکه اسباب حیات تؤام با رفاه طبقات بالا را تأمین میکرده اند، از سوی گروه اخیر که عملاً همگی شهر نشین بوده اند، کوچک شمرده شده اند. حتی امروز هم در بسیاری کشور ها «دهاتی» یا«کشاورز» دشنام محسوب میشود.

ولی جالب اینجاست که اگر به واقعیت نگاه کنید، توانایی همین روستائیان را در فریب شهرنشینانی که خود را عصارۀ عقل و هوش میدانند، به رأی العین خواهید دید. در حقیقت شهر نشینان که به این راحتی و به این ارزانی برتری خود را بیان میکنند و به نمایش میگذارند، قربانیان دائم و ثابت گربزی روستائیانی هستند که به طور مرتب و ادواری از آنها هزار بهره میکشند. دو سه نمونه ای که به ذهنم رسید و محرک نگارش این مقاله شد، خدمتتان عرض میکنم، نمونه های بیشتر را خودتان میتوانید به راحتی پیدا کنید و کنار اینها بچینید.

اول از همه رضا شاه که خرچرانی مازندرانی بود و تربیتی هم که خارج از زادگاه گرفت، در بین قزاقان گرفت که حتماً خوشرفتار ترین و نازک فکر ترین آموزگاران نبودند. ولی همین برایش کافی بود که بتواند با هر آنچه که از اطراف خود جمع و جور کرده، به همه جا برسد. میگویید که انگلستان دستش را گرفت و برکشید، درست میگویید، ولی توانایی خودش را هم نباید از یاد برد. آن کسی که توانست بخش بزرگی از نخبگان دوران مشروطیت را بفریبد و با انواع وعده های دروغ به خیل پشتیبانان خود بیافزاید، خود رضا شاه بود. روابط عمومیش را که بقیه برایش نکردند و اگر کردند، زیر نظر خودش کردند. رسید به آنجا که سر همه سوار شد و هر چه خواست خورد و برد. سر آخر هم نیرو های خارجی بیرونش راندند، وگرنه معلوم نبود خود مردم چه بتوانند بکنند. فقط عجیب است پهلوی طلبانی که دائم تبلیغ یاری خواستن از خارجی را میکنند، هیچگاه به این مورد مثال اشاره ای نمینمایند.

مورد دوم که حقاً میتوان از این بزرگترش خواند، خمینی بود. لهجۀ شیرینش را که دائم میگفت بَگیرید اینها را، بَبَرید اینها را، بَزَنید اینها را، بَکشید اینها را و… که یادتان هست. دهاتی تر از این شنیده بودید؟ چه کسی فکر میکرد این شهری هایی که نه فقط به نابجا خود را عصارۀ دانش و فرهنگ میشمردند، تحصیلات داشتند، خارج رفته و دنیا دیده بودند و اگر طی روز، چند کلمۀ فرنگی قاطی گفتارشان نمیکردند، روزگارشان نمیگذشت، خیل خیل دنبال چنین آدمی راه بیافتند تا کراواتشان را بگیرد و به هر جا که میخواهد ببردشان؟ ولی مگر غیر از این شد. قبلی آمد و سر شهری ها سوار شد. این یکی آمد و رفقای دهاتی تر از خودش را هم آورد تا سواری بگیرند که هنوز دارند میگیرند. مائوئیستهای ما خیال محاصرۀ شهر ها از طریق روستا ها را داشتند، ولی سوراخ دعا را گم کرده بودند. محمد رضا شاه راه فتح شهر ها به دست روستائیان را گشود و خمینی پیروزی را به انجام رساند.

ولی فکر میکنید که اینها برای شهر نشینان متفرعن و پرتبختر ما درس شد؟ خیر نشد! هنوز فکر میکنند که از دماغ فیل افتاده اند و اگر تا چانه کلاه بر سرشان بگذارند، سر را بالا نگه میدارند و با خیال و ادای برتری همه جا جولان میدهند.

باورتان نمیشود که داستان ادامه دارد؟ نگاه کنید به آن زنی که در صدای آمریکا مازنی حرف میزند و دکانی گشوده که کلی مشتری جمع کرده است. ببینید چه تعداد آدم را به دنبال خود کشیده و دارد به کجا میبردشان. همه شادان و خندان و مفتخر دنبالش راه افتاده اند و با ساز و دهل جولان میدهند و جداً هم خیال میکنند که دارند به سوی پیروزی و آزادی گام برمیدارند. البته خوب کشوری را هم برای ترقی برگزیده، چون در خود آمریکا این نوع روستایی گربز فراوان است و از نزدیک که نگاه بکنید، تعداد قابل توجهی از افراد شاخص مملکت، در همۀ رشته ها، از دل همین جمعیت عظیم روستائیان انجیل خوانی درآمده اند که بدنۀ اصلی جمعیت کشور را تشکیل میدهد و رئیس جمهور میاورد و میبرد.

قدم آخر این اواخر برداشته شد که شعار همه گیر اعتراضات اخیر از کوهستان های کردستان آمد و در همه جا پخش شد و در همۀ دهانها افتاد. به خاطر دارید که چهل سالۀ اخیر چقدر مطلب درست و نادرست راجع به این مسئله خواندید که دلیل افتادن در دام خمینی این بود که مردم ایران درست مدرن نشده بودند، مدرنیته را درست درک نکرده بودند، کانت را درست نفهمیده بودند و خلاصه از این قبیل؟ هرکس آمد انشایی در این باب نوشت تا عقب ماندگی ایرانیان را به آنها یادآور شود و یک توسری روشنفکرانه به مردم بخت برگشتۀ کشور بزند که به رغم تمام ظواهر و ادا و اصول ها عقب مانده هستند و لیاقتشان همین حکومت نکبت اسلامی بوده که بر سرشان آوار شده است.  ولی تا دری به تخته خورد و شلوغی شد، همینها راه افتادند و شعاری را که از اقصی نقاط کشور به مرکز رسیده بود، نشان جنگ با حکومت کردند تا به این ترتیب پس ماندگی خویش از حیات مدرن را جبران کرده باشند! لابد میخواستند همزمان اثبات کنند که با مرکز گرایی هم مبارزه میکنند.

به هر حال، قصد از نگارش مطلب این بود که به شهرنشینان یادآوری کنم خود را زیاده از حد جدی نگیرند و به هیچ رو در روستائیان به تحقیر نظر نکنند. تاریخ معاصرشان را که نگاه بکنند خواهند دید که بخش عمده ای از آن شرح گول خوردنشان از همین گروه است. باد و فیس بیجا نمیباید داشت. روستائیان را دست کم نگیرید.

این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است

rkamrane@yahoo.com

۲ اکتبر ۲۰۲۲، ۱۰ مهر ۱۴۰۱