تحریم هوشمند یا سیاستمدار هوشمند؟- رامین کامران
یکی از این عبارات نوساخته که توسط اصحاب رسانه و با گرته برداری از اصطلاحات فرنگی و با عجله ضرب گشته و به سرعت هم دست به دست شده و در همه جا رواج یافته این «تحریم هوشمند» است که هر کس اول بار آنرا روی کاغذ (یا مونیتور) آورده حتی به خود زحمت نداده تا یک پسوند «انه» به آن اضافه کند تا بلکه سر و وضعش کمی مرتب بشود و بتوان بدون وجوب کفاره به شکلش نگاه کرد یا احیاناً از آن درست چیزی فهمید. ظاهراً زور عبارت فرنگی به قدری زیاد بوده که یاور خویشاوند کج و کولۀ فارسی خود هم گشته و باعث شده تا کمتر کسی به خود زحمت بدهد تا بپرسد اصلاً این چه نوع فارسی است و از فارسی هم گذشته این چه تحریمی است که قرار است خودش هوشمند باشد و اگر این اندازه هوشمند است چرا همه دائم در بارۀ تأثیرش ابراز شک میکنند.
آلات و ادوات هوشمند
هوشمند بودن این چیز و آن چیز که در زبان های فرنگی رایج شده انعکاسی از تحولات تکنیکی (سیبرنتیک) بر زبان است و چنان برای همه پذیرفته شده که برخی کم کم باورشان شده که بار فکر کردن و ابراز هوش از دوش خودشان برداشته شده و همانطور که می توانند به جای نفس زدن و از پله بالا رفتن سوار آسانسور شوند، برای رسیدن به هر مقصد یا مقصود دیگری هم می توانند با آرامش تمام و بدون صرف زحمت کار را به چیزی محول کنند که خودش فکر می کند و تصمیم می گیرد که چه باید بکند و چگونه باید بکند.
این نسبت هوش اول به سلاح هایی داده شد که ظرف چند دهۀ اخیرتولید شده و یک قسمت از راهیابی به سوی هدف را خود بر عهده می گیرد. از تیرهای عهد بوق که فقط نشانه گیری داشت و چون رها می شد بازنمی آمد رسیده بودیم به آن هایی که در میانۀ راه هم گوش به فرمان می ماند و هدایت شونده بود. مرحلۀ بعدی این شد که هدایت پذیری هم منتفی گشت و سلاح چنان صاحب استقلال شد که نه فقط بازآمدنی نباشد بلکه در وسط کار فرمانبری هم نکند و اختیار کار را خود به دست بگیرد و گوش به حرف احدی ندهد.
به این ترتیب بود که ما صاحب انواع و اقسام بمب و موشک و اژدر و… «هوشمند» شدیم که در حقیقت استقلال و خودسری شان به حساب هوش گذاشته شده بود. چون باید انصاف داد اگر بمبی سزاوار صفت هوشمند باشد آن بمبی است که منفجر نمیشود تا آزارش به کسی نرسد وگرنه سر به دنبال مردم گذاشتن نشانۀ هوشمندی نیست، همان صفت «زبل» (smart) که آمریکایی ها برای این نوع سلاح ابداع کرده اند کلمۀ مناسب تری است چون مقداری خباثت در آن درج است و از نجابت هوش در آن اثری نیست.
در جمع می بینیم که تمامی این تحولات بار هوش را بر دوش نظامیان سبک کرده است و برخی شان را حتی از تظاهر به داشتن این صفت هم معاف نموده است. جنگ های دهۀ اخیر را همه شاهد بوده ایم.
تحریم هوشمند
حالا ترقی کرده ایم و رسیده ایم به تحریم هوشمند و آن امتیازی که به نظامیان عرضه شده بود حالا نصیب سیاستمداران هم شده است. دیگر نوبت گروه اخیر است تا تصور بکند راهی جسته تا بار تفکر استراتژیک و ارزیابی دیپلماتیک را از دوش خود بردارد و به طور اتوماتیک به هدف برسد. حکایت تحریم جمهوری اسلامی مثال بسیار خوبی است از این نوع لاابالیگری. بد نیست اگر نگاهی به آن بیاندازیم چون از روزی که پروندۀ اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شد، به طور دائم شاهد زاد و ولد این تحریم های «هوشمند» هستیم.
وقتی می پرسید تحریم برای چه؟ برایتان توضیح می دهند که هدف وادار کردن جمهوری اسلامی به ختم غنی سازی است و اگر کمی صبر کنید باز هم بدون اینکه سؤالی کرده باشید اضافه می کنند که به هر صورت آگاه هستند که اینها چارۀ غنی سازی نمی شود! اگر حیرت کنید و در انتظار توضیح بیشتر بمانید دیگر جوابی نخواهید گرفت و کسی به شما نخواهد گفت که مقصود فقط افزودن بر هزینۀ برنامۀ اتمی است نه توقف آن و به هر حال باید کاری کرد تا مردم تصور نکنند قدرت های قدر اول جهان در برابر جمهوری آخوندی دست روی دست گذاشته اند.
در عین حال از طرف دیگر (و در این «طرف دیگر» ایرانیانی هم که چنین سخنی را می پراکنند کم نیستند) به گوشتان می خوانند که این تحریم ها (درست به دلیل هوشمندی) اصلاً قرار نیست به مردم لطمه ای بزند یا زندگی را که حکومت اسلامی به اندازۀ کافی به کامشان تلخ کرده، بر آنها سخت کند بلکه فقط دولت و نهادهایی را هدف می گیرد که دست اندر کار اتم و امور نظامی هستند وگرنه (این را هم در صورت لزوم اضافه می کنند و کاری به تباینش با دیگر انگیزه هایی که عنوان کرده اند، ندارند) این زحمات در نهایت به قصد بهبود وضع مردم ایران و حتی خلاص کردنشان از حکومت اسلامی است که صورت میگیرد!
خلاصه اینکه از همه طرف می کوشند تا این تحریم ها را به مردم ایران و بخصوص مخالفان رژیم چنان عرضه کنند که خریدار و پشتیبان بیابد، با این توجیه که اگر ضرری داشته باشد برای حکومت است و برای مردم جز نفع نخواهد داشت. بی توجه به اینکه اگر مخارج برنامه ای که دولت اسلامی با زحمت زیاد و با تأیید ضمنی مردم ایران تعقیب می کند، بالا برود، به هر صورت زندگی مردم هم سخت تر خواهد شد.
می ماند مسئلۀ تحریم های نفتی که از روز اول بر شدت و گستره شان افزوده شده است و نه فقط خارج از سازمان ملل و از طرف این کشور و آن اتحادیه، بلکه حتی گاه خارج از نهادهای دولتی و فقط با ایجاد فشار بر شرکت های خصوصی اعمال می گردد. شاهدیم که همان گفتار تبلیغاتی که راجع به تحریم بانک ملی یا ممنوعیت سفر این و آن صاحب منصب سپاه به ما عرضه می گردد، در این مورد هم تکرار می شود. کسی هم نمی گوید در کشوری تک محصولی که بخش اعظم درآمدش از نفت تأمین می گردد چگونه می توان در درجۀ اول و قبل از هر چیز سرمایه گذاری در صنعت نفت را تحریم کرد و از شمار خریداران این محصول کاست و در عین حال مدعی شد که مردم صدمه نخواهند دید.
تقویت که و تضعیف که؟
ببینیم در عمل چه می توان از این تحریم ها چشم داشت.
صحبت از تضعیف یا نابودی این نظام با تحریم بی جاست چون نظام های توتالیتر که شوروی نمونۀ بزرگ آن بود و کرۀ شمالی و کوبا آخرین پسمانده های آن است، با تحریم اقتصادی تضعیف شدنی و کشتنی نیست. اگر بود تا به حال دیده بودیم و همه فهمیده بودند. اگر کشوری به فقر کرۀ شمالی علیرغم تحریم های چندین ساله از هیچ بخش سیاستش که برای کشورهای غربی نامطبوع است صرف نظر نکرده است و تغییری در روش و منش خود نداده، کشوری مانند ایران که از بابت امکانات انسانی و مادی در موقعیت بسیار بهتری قرار دارد، چنین نخواهد کرد.
نتیجۀ مستقیم این تحریم ها تضعیف طبقۀ متوسط ایران است که فقیر شدنش خواه ناخواه توان حق ستانی اش را کاهش خواهد داد و در مبارزه با حکومتی که نمی خواهد، تضعیفش خواهد کرد.
تقسیم ثروت در ایران بر اساس رقابت آزاد صورت نمی پذیرد وبخش عمدۀ آن متکی به درآمد نفت است و تحت نظارت دولت. از این دیدگاه اولویت شمارۀ یک افزایش عمر نظام است و تأمین رفاه بلندپایگان و رضایت طبقات میانی و پست آن. عامۀ مردم و بخصوص طبقۀ متوسط که مهمترین پایگاه اجتماعی ایجاد تغییر است، اولین گروهی است که دولت با کمال میل در کام فقر خواهد انداخت، همانطور که در دهۀ اول انقلاب و دوران جنگ کرد. نظام اسلامی نه تنها از این سرکوب اقتصادی آسیب نخواهد دید ، بلکه تقویت هم خواهد شد. اگر امثال احمدی نژاد از هیچ تحریمی ترس به دل راه نمی دهند، برای این است که همان دوران خوش استحکام نظام را طی دهۀ اول انقلاب در خاطر دارند و خواستار تکرارش هستند.
طنز داستان اینجاست که همان هایی که شدیدترین تبلیغات را علیه حکومت اسلامی انجام می دهند و بر توتالیتر بودن آن (به حق) اصرار می ورزند جایی که صحبت از سرنگون کردنش پیش می آید راهکارهایی عرضه می کنند که هیچکدام به این نوع رژیم ها کارگر نیست. کدام رژیم توتالیتری دیده شده که (به غیر از حملۀ نظامی پیروزمند خارجی) با وسیله ای به غیر از ضعف و چنددستگی دستگاه حکومتی و قیام مردم خودش سقوط کرده باشد؟ پس چرا قرار است حکومت ایران اسلام زده با این سیاست های نامعقول ساقط گردد؟ این قبیل کارها فقط به حکومتهای اتوریتر کارگر است یا به دمکراسی های ضعیف، آن هم با جمع آمدن هزار و یک شرط، نه به طور اتوماتیک.
تنش گستری یا تنش زدایی
نظام توتالیتر شوروی که بهترین یا لااقل چشمگیرترین مثال از این قماش است، در دورانی که دولت های غربی و در صدر آنها آمریکا کوشیدند تا طی جنگ سرد در انزوا و تحت فشار قرارش دهند از پا نیافتاد. مرگ شوروی در پی دوران تنش زدایی و به مقدار زیاد بر اثر همین تنش زدایی حاصل گشت که هم نقاط ضعف آنرا بهتر بر همه هویدا کرد و هم انگیزۀ مقاومت برای حفظ نظام را در بین سران آن سست نمود و هم شور و جرأت مخالفت را در بین مردمانش بیشتر. تذکر بدهم که مقصود من این نیست که تنش زدایی «تنها» دلیل برافتادن شوروی بود، به هیچوجه. این را می گویم که کم شدن تنش هم خود این حکومت را سست کرد و هم فرصتی را برای فشار آوردن بدان به مردمش عرضه کرد که در صورت دیگر نمی توانست فراهم شود.
حکومت اسلامی از این بابت تفاوت اساسی با مورد مثال آشنایی که ذکر کردم ندارد. این حکومت از روز اول بیش از دوستان به دشمنانش اتکا داشته و همیشه احتیاج به تنش و دشمنی خارجی داشته تا بتواند وجود خود و فشارهایی را که به مردم می آورد، توجیه نماید. باید این بهانۀ ارزان بها را که دول غربی از روز اول زایشش و با نهایت گشاده دستی بدان تقدیم کرده اند، از این حکومت گرفت و تکیه گاه ارزشمندی را که در اختیارش گذاشته اند از بین برد.
حکومت اسلامی از بدو تولد هرگاه با جنگ و و تشنج خارجی درگیر بوده به مردم بیشترین فشار را وارد آورده است و هر گاه که از این قبیل بهانه ها محروم گشته، ناچار شده به مردم امتیاز بدهد. تحریم و انزوا و حتی جنگ، همانطور که بنیانگذارش گفته برای این حکومت نعمت است. کسی که مختصری حواس جمع دارد و به روابط بین المللی نظر می کند باید این را بفهمد و متوجه بشود که با تقویت این عوامل فقط رژیم را تقویت خواهد کرد. نه امتیازی از آن خواهد گرفت و نه به مردم یاری خواهد نمود تا شرش را از سر خود بکنند. این تحریم ها به هر شکل و هر عنوان که طرح و اجرا و توجیه شود و چه «هوشمند» قلمداد شود و چه نه، دو اثر روشن و مکمل هم خواهد داشت : تقویت حکومت و تضعیف جامعه. در مقابل آنچه این نظام را به سوی سقوط خواهد راند ختم فشار بیرونی است و تقویت فشار درونی. هر کس با فشار خارجی به نظام اسلامی فرصت بدهد تا به نوبه ی خود مردم ایران را زیر فشار بگذارد یار و یاور همین حکومت و همین احمدی نژاد است و ادعای مخالفتش در برابر نتیجۀ عملی کارهایش رنگ می بازد.
البته تبلیغات مغشوش و توأم با تناقض به راه است تا این تحریم ها را به افکار عمومی بفروشد ولی نباید دل به آنها سپرد و چشم بر واقعیت بست. تحریم ها را با هدف تغییر سیاست اتمی ایرن برقرار کرده اند و توسعه می دهند و همه هم کمابیش معترفند که چنین کاری از آنها برنخواهد آمد. اینها فقط تنبیه کل ملت ایران است و سوق دادنش به فقری از نوع کوبا و کرۀ شمالی و عراق دوران آخر صدام. اگر بعضی دول چنین خیالی در سر داشته باشند به سیاست خودشان مربوط است آنچه اسباب حیرت است همراهی برخی ایرانیان است با آنها.
(ژوئن ۲۰۱۰) خرداد ۱۳۸۹