سخنگوی فارسی زبان نو محافظه کاران- حسن بهگر
آقای تقی زاده مفسر همه کاره و همه جا مهمان، طی مقاله ای در کیهان لندن (۱)با استناد به سخنان وزیر امورخارجه آمریکا مبنی بر حمایت از« تغییر رژیم در ایران» شرح شورانگیزی از ملاقات رضاپهلوی با مک کین داده است: [ نقطه اوج حضور شاهزاده در کنگره ملاقات او با سناتور جان مک کین ، عضو ارشد سنای آمریکا بود که بالاتر از حزب جمهور یخواه، بخشی از «دولت عمیق » و « قدرت نهادینه » واشنگتن محسوب می شود.] جالب است، برای او هم مثل رادیو فردا، هر که به جمهوری اسلامی تشری بزند فوراً درجه می گیرد و «ارشد» می شود.
به هر حال این همه مجیز برای مک کین جنگ طلب شرم آور است و شرم آورتر استمداد رضاپهلوی از چنین کسی است. مک کین قهرمان جنگ مفتضح ویتنام است که طی آن ۳.۵ میلیون مردم قربانی بمبارانهای شیمیایی شدند ولی بالاخره آمریکا شکست خورد. او که پیشنهاد بمباران عراق را داد، او که مشوق جنگ ویرانگرانه لیبی بود، او که مشوق داعش بود و با رهبر داعش ملاقات کرد و مسبب آن همه فجایع در منطقه شد و بالاخره همان کسی که از حمله هوایی اسراییل علیه ایران حمایت می کند و در خود آمریکا بیشتر او را آدم غیر معمول توصیف می کنند که مورد تنفر بسیاری از محافل جهانی است.
تقی زاده این همه سبزی مک کین را پاک کرده و از شاهزاده و طرفدارانش در ایران گفته ولی خودش خوب می داند که شاهزاده به جز امثال مک کین پشتیبان دیگری ندارد به همین منظور او این توصیه را می کند: «اگر عینکهای خود را که رنگ کینه و انتقام از پشت آن تیرهتر از معمول قابل دیدن است برداریم و به مجاهدین آنطور که هستند نگاه کنیم، بجز عیب، در آنها خوبی هم میتوان دید.» و سرانجام نتیجه می گیرد که « اهرم غایب در دست ولیعهد سابق ایران سازمان و تدارکات است که دقیقا نقطه قوت مجاهدین به شمار میرود.» خلاصه اینکه به قول معروف، عروس به این سیاهی، دوماد به این کوتاهی، هر دو به هم می آیی.
توصیه صاف و پوست کنده تقی زاده این است که مجاهدین و هواداران پهلوی متحد شوند تا جمهوری اسلامی را براندازند که ابداً حرف جدیدی نیست. آمریکا سالهاست خیال به هم چسباندن این دو را دارد و سریشمش نمی گیرد. گذشته از اینکه نظر تقی زاده در مورد رضا پهلوی خیال پردازانه است و مردمی که علیه رژیم ستمکار و وابسته شاهی قیام کردند تن به ادامه دوباره آن حکومت نخواهند داد؛ مجاهدین نیز به سبب ایدئولوژی مذهبی خود جایگاهی ندارند و مردم حاضر نیستند این بار یک حکومت لنینی مذهبی را تجربه کنند. افزون بر آن جنایات و رفتار ظالمانه و غیر دموکراتیک این سازمان حتا با اعضای خود و ترورهایش و عملکرد این سازمان به عنوان نیروی صدام در ایران و منطقه به حد کافی تنفر و انزجار آفریده است و این سعی و کوشش تقی زاده و اربابانش را باطل می کند. اسم هر کدام اینها کافیست مردم را فراری بدهد، دوتایی که دیگر غوغا خواهند کرد.
توصیه های تقی زاده برای رفع مشکل این است که مجاهدین باید پوست بیندازند. حرف هایش خواندنی است. برای نمونه در باره ی مریم رجوی می گوید «مریم رجوی در کنار مرد ها روی صندلی آنقدر جمع و جور مینشیند که خدای ناکرده شانهاش به شانه نامحرم مککین ساییده نشود.» آقای تقی زاده غافل است که اگر مریم رجوی پیراهن دکولته بپوشد و با مردها دست بدهد دیگر سازمانش مذهبی نخواهد ماند و هویت خود را از دست خواهد داد. حالا این طرف کار که درست شد آن طرفش را چه باید کرد؟ رضا پهلوی هم نام خانوادگیش را عوض کند بگذارد دیلمقانی که مردم بپذیرندش؟
آدم باید ساده باشد که فکر کند تقی زاده نظرات خودش را منتشر میکند. او فقط پادوی نومحافظه کاران است و هر چه بگویند میگوید. در توصیه های تقی زاده از عقل و منطق خبری نیست. ولی بالاخره باید جایی توضیح بدهد که هدف از اتحاد این دوجریان چیست. اگر خلاصی از حکومت اسلامی مد نظر است، اتحاد دو گروه مستبد یکی سلطنتی و دیگری مذهبی برای جایگزینی جمهوری اسلامی چقدر می تواند در دل مردم جا باز کند؟ مگر مردم از جان خود سیر شده باشند که به اتحاد این دوگروه مرتجع وابسته تن بدهند. طبیعی است چون ارباب هر دو جریان یکی است تقی زاده که برای همان ارباب کار می کند باید رل واسطه را بازی کند تا شاید این دو را با هم جوش بدهد و در نهایت کشور را به مهلکه ای بیندازد که عراق و لیبی و سوریه در آن گرفتار شده اند. این مأموریت تقی زاده است ولی مردم خواستار وحدت گروه های مستقل ملی هستند تا راه رهایی و رسیدن به دموکراسی را هموار کنند. نقطه ضعف اصلی طرفداران استبداد دستکم گرفتن مردم است. همینجوری است که سرشان به سنگ میخورد. نوش جانشان.
تیرماه 1396
—–
.(۱) برای خواندن مقاله به لینک زیر اشاره کنید:
« رضاپهلوی ، مجاهدین خلق و دو اتفاق مرتبط با اینده ایران»