ایران وطن است، کالا نیست- حسن بهگر
من از آقای رضا پهلوی توقع ندارم که تاریخ ایران را بداند. او به گفته خودش حتا شناخت خوبی از پدرش ندارد (تقصیر هم ندارد چون سنش کم بود که انقلاب شد و بعد از مدت کمی هم پدرش فوت شد) ولی دستکم بعنوان وارث تاج و تخت محمد رضا پهلوی باید بداند که چرا حکومت پدرش سقوط کرد و شرایط بحرانی و حساس ایران را در موقعیت کنونی درک کند.
پدرش در آغاز و پس از گریختن رضاشاه محبوبیت زیادی در ایران داشت . مردم او را جوانی دموکرات و مدرن می دیدند که به قوانین مشروطیت پایبند است و ایران را به دست سیاستمداران کار آزموده سپرده که بتوانند از ورطه خرابی های اشغال متفقین درآورند. اوج محبوبیت محمد رضا پهلوی در پایداری او در راندن اشغالگران روس از آذربایجان و ختم غائله آذربایجان با همت نخست وزیر کاردانش قوام السلطنه بود. اما محمد رضا کم کم در قانون اساسی دست برد و بر اختیارات خود افزود. خطرات آن را قوام به او یادآور شد ولی او گوش شنوا نداشت. خطای دیگر او تسلیم شدن به کودتای 28 مرداد بود و برکناری دولت قانونی دکتر مصدق که از آن زمان به عنوان پادشاهی دست نشاندۀ آمریکا و انگلیس در آمد و با سرازیر شدن مستشاران و بخشیدن بحرین تیر خلاص را به پادشاهی خود زد. نام خمینی با مخالفت با لایحۀ کاپیتولاسیون و دفاع از استقلال مطرح گردید. ولی شاه به عوض اینکه از 15 خرداد درس بگیرد و ملایان را تضعیف کند و به گشایش فضای سیاسی بپردازد به پروار کردن ملایان پرداخت و تا روز آخر سازمان های سیاسی را سرکوب کردو سرانجام هم تاج و تخت را به ملایان سپرد.
اکنون رضاپهلوی به عنوان مدعی پادشاه مشروطه می خواهد با چه سلاحی به جنگ جمهوری اسلامی برود؟
رضا پهلوی صحبت از سلطنت انتخابی میکند که نشدنی است . پادشاهی امری ارثی است و اگر پادشاه انتخابی بشود معنای خودش را از دست می دهد. اصولاً وقتی پای انتخاب در میان باشد چرا رئیس جمهور انتخاب نکنند که مسئولیت اداره کشور را هم برعهده داشته باشد. جالب اینجاست که وی تمامیت ارضی را نیز حواله به انتخابات می کند که تمام بود و نبود سلطنت وابسته به آن است و اگر پادشاهی این نقش سمبولیک را هم که نماد یکپارچگی کشور است قبول نداشته باشد دیگر پادشاه آن مرزو بوم نیست بلکه شخصی است که فقط سخن غیر معقولی زده است. در حقیقت خوب که نگاه کنیم می بینم رضا پهلوی با سوء استفاده از لقب والاحضرت و ولیعهد بودن ، تجزیه طلبان را تأیید می کند و آتش به هستی ایران می زند. این در حدود اختیارات پادشاه مشروطه نیست که تمامیت ارضی را به رفراندوم بگذارد چه برسد به رضا پهلوی که شاهزاده مدعی سلطنت است .
خوب مردم به چه امیدی به دنبال تو بیایند؟ تو که از حالا به پابوس نو محافظه کاران و ادلسونی که ایران را با بمب اتمی تهدید می کند می روی و حتا با وجود میلیاردها پولی که پدرت از ایران دزدیده برای گرفتن پول به پابوس محمد بن سلمان می شتابی و پرستیژ پادشاهی را هم حفظ نمی کنی دیگر چه باقی گذاشته ای ؟
آخر دستکم این درک و احساس تاریخی را از دوران معاصر و سرنوشت پدر و پدر بزرگت را باید داشته باشی تا بتوانی به شخصیت خود و حکومت مشروطه شکل و شباهتی بدهی . لاف زدن از جانشینی فقط به سخندانی نیست به آموختن از تجربه و احترام به خواست مردم، احترام به ملت و مملکت نیز است .میان منفعت طلبی و رسیدن به ایده آل پادشاهی رابطۀ معکوسی است. شاهزاده حاضر نیست از منفعت چشم بپوشد و به همین سبب نسبت به اصول پادشاهی نیز لاقید است.
آدم گاهی فکر میکند رضا پهلوی ایران را به چشم یک کالا می بیند که می تواند از بغل آن عایدی کسب کند، چنانکه با همین عنوان از عربستان سعودی 30 میلیون دلار پول گرفت . اگر او این عنوان شاهزاده را نداشت عربستان به او پول می داد؟ خوب که نگاه کنیم می بینیم ایران منبع درآمد اوست و در آمریکا بیزنس من بار آمده و این کار را یک کار تجاری می داند و همفکر و هم رأی نومحافظه کاران آمریکا و اسراییل است و بر ایران چوب حراج زده است . پول ها هم می رود در جیبش و خرج کاری نمی شود.
رضا پهلوی اگر مصممانه در شرایط خطرناک و حساس ایران عزم جزم می کرد و مردانه بر سر تمامیت ارضی و منافع ایران پای می فشرد می توانست بسیاری را جلب کند ولی با سیاست ایران براندازنه بسیاری از طرفدارانش را از دست داده است . پادشاهی مشروطه نیازمند یک سروسامانی است که نشان دهد شاه دموکرات است و در اطراف خود سیاستمداران ملی و وطن دوستی دارد و می تواند کشوررا به نخست وزیر ملی و قابل اعتماد بسپارد . بنگرید اطرافیان و مبلغان رضا پهلوی چه کسانی اند؟ پرویز ثابتی و فراستی یعنی قاتلان جوانان؛ مردم همان کسانی که عامل سرنگونی نظام شاهنشاهی شدند. توجیه شان چیست ؟ جمهوری اسلامی زیاد کشته ما کم کشتیم . خطایی که رضا پهلوی در نشست با رهبر کومله مرتکب شد پرونده شاهی خود را بست و نیت نهایی او که تجزیه ایران و تکه پاره کردن آنست آشکار شد.
رضا پهلوی با این سخنان و رفتار و با بازی بین سلطنت و جمهوری تبدیل به بزرگترین مانع در راه اپوزیسیون شده است چون می کوشد از هر سو هر راهی را سد کند که فقط خودش مطرح باشد و توانایی های خودش هم این هایی است که گفتم. در این شرایط، برخی از پیروانش در همه حال دنبالش می روند و از بابت درک و تحلیل سیاسی هم در سطحی قرار ندارند که بتوانند راهیابی درست بکنند. ما مانده ایم و حرف های رضا پهلوی و تبلیغاتی بسیار وسیع که همین سخنان پوچ را به خورد همگان می دهد. هر کس را که تن به قبول این حرف ها ندهد، تفرقه انداز می خوانند، بی توجه به این که چنین ادعا های بی سر و تهی را اصلاً نمی توان جدی گرفت، چه رسد که دنباله روشان شد.
جمهوریخواهان از ابتدا تکلیف خود را با این وضعیت روشن کرده اند و راه خودشان را می روند و به کسی کاری ندارند. پیروان پهلوی هستند که همۀ امکانات موجود را در اختیار دارند و با جولان دادن سد معبر می کنند. دفتر سلطنت با انقلاب پنجاه و هفت بسته شد. اصرار برای بازگشودن آن بی معنی است و راه به جایی نمی برد. اگر قرار بود پهلوی حتی ادای بازگشت سلطنت را در بیاورد، باید به ترتیبی مناسب عمل می کرد که نه تنها نکرده، درست در جهت عکس آن که باید حرکت کرده است. در این حالت فقط مزاحم است و بس. اگر عده ای دنبال او هستند، خود دانند، ولی اگر تصور می کنند دارند به این ترتیب در جهت منافع ایران حرکت می کنند، فکرشان خطاست. کسانی که عملاً در راه اجرای طرح های نومحافظه کاران بسیج شده اند، اصلاً حق ادعای وطنخواهی ندارند، نه خودشان و نه رهبرشان، بهتر است از سر راه کنار بروند.
چهارشنبه – ۱۶ فروردین ۱۴۰۲
Wednesday – 2023 05 April