نخستین نیروی نظامی مدرن ایران- حسن بهگر
اغلب ما اطلاعات کمی از ژاندارمری در ایران داریم و تصور می کنیم که ایجاد سازمان نظامی نوین ایران کار رضاشاه است در صورتیکه این طور نیست. از زمان جنگ ایران و روس و قراردادهای ترکمانچای و گلستان، ایرانیان وطنخواه در فکر ایجاد ارتش مدرن بودند و فرصتی نمی یافتند اما با انقلاب مشروطیت این فکر زنده شد.
در ابتدای قرن بیستم، دولت
مرکزی ایران در موقعیت ضعیفی قرار داشت. پس از آغاز انقلاب مشروطه در سال 1906 و ناآرامی
های بعدی، ایران نیروی انتظامی منظمی نداشت و تنها سایه ای از نیروهای نظامی و پلیس
در ایران بود. این خلاء قدرت منجر به اختلال در نظم امنیت عمومی شده بود ومردم ایمن
نبودند و راهزنان خطوط ارتباطی را اشغال کرده بودند.
در اکتبر 1910، با افزایش ناآرامی در جنوب ایران دولت بریتانیا درخواست کرد که
دولت مرکزی در نظم این مناطق بکوشد، یا اینکه بریتانیا خود رفع این مشکل را برعهده
بگیرد.
دولت ایران که تمایلی به حضور نیروهای انگلیسی در خاک خود نداشت و به دولت روسیه نیز بدبین بود، با دولت سوئد تماس گرفت و در این مورد کمک خواست. علت اقبال ایران به سوئد به این سبب بود که سوئد مطامعی در ایران نداشت و از جانب دیگر نیروهای نظامی سوئد شهرت نیکی در منطقه بالکان آشفته ی آن روزگار 1906-1903 بهم رسانده بودند.
ایران گرفتار مبارزه با دو قدرت بریتانیا و روسیه بود که انگلیسی ها بدان «بازی بزرگ» لقب داده بودند. قرارداد 1907 ایران را به حوزه ی روسیه و انگلیس تقسیم کرده بود در حالیکه قبلاً در کنوانسیون انگلیس و روسیه وعده داده شده بود که به تمامیت و استقلال ایران احترام بگذارند.
با پذیرش دعوت ایران، در ماه اوت سال 1911، دولت سوئد افسر کارازموده ای بنام هارالد یالمارسون Harald Ossian Hjalmarson را به همراه افسران دیگر به ایران فرستاد.
دفتر مرکزی ژاندارمری با هفت بخش، که هر یک مسئول یک کار متفاوت بودند تشکیل شد. ژاندارمری به شاخه هایی در تهران، شیراز، کرمان، قزوین، اصفهان و بروجرد تقسیم گردیدند. در سال های بعد مدارسی برای آموزش نیروهای ایرانی درست شد. به علت ناآرامی در جنوب ایران، در ماه آوریل 1912 در شیراز مدرسه دیگری برای افسران غیر نظامی و ژاندارم ها افتتاح شد.
آموزش در مدرسه ژاندارم معمولا شش ماه طول می کشید و مدل سوئد مورد نظر بود. افراد پس از اتمام تحصیلات خود، بعنوان ژاندارم برای شش ماه در بزرگراه ها خدمت می کردند، تا سال 1914 ژاندارمری شامل 200 افسر و 7000 سرباز بود و همچنین 3،000 اسب در اختیار داشت.
با وجود مشکلات جدی، سوئدی ها بسیار خوب موفق به انجام وظیفه شدند. آنها در یک محیط متشنج و پر از فساد و ارتشأ موفق یه ایجاد یک سازمان بسیار موثر شدند که در شرایط و موقعیت های سخت بتواند در جاده ها نظارت کند و امنیت برقرار نماید. شدیدترین جنگ ها در مناطق غربی و جنوبی کشور در اطراف شهرهای شیراز و قزوین و همچنین سلطان آباد و بروجرد صورت گرفت و چند افسر سوئدی هنگام خدمت در ایران در جنگ با راهزنان و طایفه ها جان خود را از دست دادند.
با آغاز جنگ جهانی اول، بریتانیا و روسیه که مایل به حضور افسران سوئدی در ایران نبودند، کشور را تحت فشار گذاشتند. سرانجام با فشار انگلیس و روس، افسران سوئدی در ابتدای سال 1915 به خانه بازگردانده شدند. به پاس خدمات این افسران به پنج تن از آنان جایزه شجاعت داده شد. سپس افسران ایرانی جایگزین افسران سوئدی شدند.
مشاهدات سوئدی ها در ایران
بدیهی است تلاقی دو فرهنگ مختلف در خاطرات سوئدی ها نمایان است. یک کشور اروپایی در راه ترقی با عقاید نژاد برترکه آن زمان رایج بود نگاهشان به کشوری ضعیف و عقب مانده همراه با تحقیر بود، آنها را آدم های تنبل بی انظباطی می دیدند که به آزار حیوانات مشغولند. آنها زنان ایرانی را در شهرها محصور در حجاب می دیدند در حالیکه در روستاها همین زنان از آزادی بیشتری برخوردار بودند و پوشش های زیبایی نیز داشتند. اما به هر حال معترفند که ایرانی ها مهمان نوازند و اگر به کسی توجه می کنند بیانگر اهمیت آن شخص است و بسیاری از سوئدی ها از این مواهب برخوردار بوده اند.
در نخستین روزهای مأموریت، رویدادهای جنایی شنیعی اتفاق افتاد ولی ژاندارمری توانست امنیت را برقرار کند و شرایط زندانیان را بهترکند و از این جهت مورد احترام مردم واقع شد. مزایای کارکنان ژاندارمری بسیار بالا بود و مردم نسبت به سوئدی ها سخاوتمند بوند. چیزی که برای سوئدی مشکل ساز بود ندانستن زبان فارسی و قانون رایج و اعمال مذهبی بود. البته تبلیغات روزنامه های روسی که علنا از گرایش سوئدی ها به آلمان ها انتقاد می کردند نیز مزاحم بود، ولی نتوانست به اعتماد و تفاهم بین ایرانیان و سوئدی ها آسیبی بزند. اما به مرور و پس از آشنایی بهتر با کشور و مردمش، افسران سوئدی رویهمرفته ایران را کشوری یافتند ثروتمند که به کشوری فقیر تبدیل شده. رشوه و جرم و جنایت در آن بسیاراست. اما در مجموع ایرانیان هوشمند، مهمان نواز و با وجود اینکه اقوام و گروه های بسیاری مانند ارمنی ها، یهودیان و حتا جمعیتی از روس ها، قفقازی ها و گرجی ها نیز درمیان آنها هستند به صورت مسالمت آمیزبا یکدیگر زندگی می کنند. اغلب مردم بیسواد هستند و دچار بیماریهای گوناگون می باشند. آنها از برگزاری تعصب آمیز مراسم عاشورا که از آن به عنوان «جشن حسین Hosseinfest» یا حسین پارتی اسم می برند با نظر مثبت یاد نمی کنند.
افسران سوئدی با وعده ی اعتبار و سود مالی جذب ایران شدند. آنها حقوق بسیار بیشتری نسبت به سوئد دریافت کردند، دفتر یالمارسون در کاخ گلستان بود و آنها زندگی مرفه و خوبی داشتند. این افسران یادداشتها، سخنرانی ها، خاطرات، نامه ها و کتاب هایی از خود بجا گذاشته اند که حاوی اطلاعات بسیار ارزنده ای است. این منابع عمدتاً حاکی از آنست که سوئدی ها روش های سختگیرانه ای در اداره ی ژاندارمری داشتند. ژاندارمری بیش از هر چیز دیگری شبیه ارتش سوئد بود. پس از یک دادگاه جنگی، تعداد زیادی از افراد محکوم به اعدام شدند و افسران نشان دادند که برای ایجاد قانون و نظم جدی هستند و اقدامات سخت گیرانه ای دارند. یالمارسون که سپس به درجه ی ژنرالی ارتقا پیدا کرد به سخت گیری و بیرحمی شهرت داشت چنانکه در سوئد چهار زندانی فنلاندی را با شلیک اسلحه کمری خود بقتل رساند و سال ها بعد با شلیک همان اسلحه در اپسالا به زندگی خود پایان داد.
سرانجام ژاندارمری
باری رضاشاه که خود از میان قزاق ها برخاسته بود میانه ای با ژاندارمری نداشت. آنچه که از ژاندارمری باقی مانده بود، با ادغام قزاق ها و ژاندارمری “امنیه” نامگذاری کرد.
قزاق هایی که همکار رضاخان
بودند از قبیل کریم بوذرجمهری (معروف به کریم خشتمال ) امیراحمدی ( معروف به قصاب لرستان)
آوازه ی خوبی نداشتند در صورتیکه شاعران آن دوره چون عارف و ایرج میرزا در سروده های
خود از ژاندارمها به نیکی یاد کرده بودند.
امنیه ها اغلب بی سواد بودند و حتا برخی از راهزنان معروف آن زمان پس از گرفتن
تأمین به خدمت امنیه در آمده بودند. امنیه ها با گرفتن رشوه و زورگویی در میان مردم
بسیار بدنام بودند.( رجوع شود به یادداشت های سرتیپ محمد حسین میرزا جهانبانی در مجله
خواندنی ها )
اما ژاندارمری افسران میهن پرستی همچون کلنل پسیان و فضل الله اق اولی داشت که هنوز نامشان در تاریخ نظامی ایران با افتخار ثبت شده است. محمد تقی پسیان در مدرسه لقمانیه تبریز به تحصیل علوم و زبانهای خارجی پرداخت و در پانزده سالگی به مدرسه نظام راه یافت و پس از پنج سال با درجه ی ستوان دومی به خدمت ژاندارمری در آمد. درماموریت همدان مدال طلای نظامی دریافت کرد. در1294 درحمله روس ها به ایران درجنگ دوم جهانی معروف به مصلی، پسیان قوای روس را در همدان شکست داد و آنها را خلع سلاح کرد و همدان را از منطقه نفوذ آنها خارج ساخت اما بعد به سبب برتری کمی و کیفی ارتش روس ناچار به عقب نشینی شد. پس از مدتی ناچار به آلمان رفت و در نیروی هوایی و نیروی زمینی تحصیل کرد و اولین هوانورد ایرانی است.
در مورد پسیان بسیار نوشته شده ولی شایسته است که در باره ی فضلالله آقاولی نیز چند کلمه ای بگوییم. وی از افسران ژاندارمری در اواخر دوره قاجاریه بود که با آغاز جنگ جهانی اول و رفتن افسران سوئدی مامور خدمت در ژاندارمری یزد گردید. وی تحصیلات مقدماتی خود را در فرانسه گذرانده بود. در سال 1298 یک هیأت چهارده نفری از سوی دولت ایران مأمور شد تا در کمیسیون نظامی قرارداد 1919 شرکت جسته و مطابق ماده سوم قرارداد، مسایل مربوط به تشکیل قوه متحدالشکل را بررسی و تعیین نماید. این كميسيون مركب از 7 افسر عالي رتبه انگليسي و 7 افسر ارشد ايراني تشكيل شده بود. به موجب آييننامه ای كه متن آن را انگليسيها نوشته بودند ارتقاي افسران ايراني تنها تا درجه ستوان يكمي امكانپذير بود و افراد انگليسي، استراليايي، نيوزيلندي يا هندی كه داراي تابعيت بريتانيايي بودند صاحب درجات بالاتر ميگردیدند. همه ی اعضاي كميسيون بجز 2 نفر كه يكي از آنها آقاولي بود با اين تصميم موافقت كردند. او كه حاضر نشد اين آييننامه را امضا كند مورد بازخواست شديد فتحالله خان اكبر سپهدار رشتي، وزير جنگ دولت وثوقالدوله قرار گرفت، آقاولي كه ميدانست چارهاي جز امضاي آن ندارد و از سوي ديگر نميتوانست خود را راضي به انجام آن نمايد مرگ را بر زندگي خفتبار ترجيح داد و با لباس سلام نوروز از رفتن نزد شاه خودداري كرد و با خودکشی خود در اول فروردين 1299 به سران و دولتمردان اين نكته را گوشزد كرد كه مردم تا چه حد از این قرارداد متنفرند. گفته می شود وثوق الدوله عاقد این قرارداد ننگین یادداشت های آق اولی که علت خودکشی او و احتمالاً مخالفتش با قرارداد 1919 در آن آمده بود را برداشت و کسی تا کنون از مفاد آن اطلاعی در دست ندارد.
پسیان و آق اولی نمونه هایی از افسران ژاندارمری بودند که ضمن قابلیت جنگی و شرافت سربازی به میهن خود ایران عشق می ورزیدند ؛ این دلاوران را با افسران رضاشاهی مقایسه کنید که در جنگ دوم جهانی چادر زنانه به سرکرده فرارکردند.
Per Nyström- Fem år i persian
som Gendarmofficer
Stockholm-1925
کتاب بالا توسط آقای منصور عرفان در دست ترجمه است
Svenska män i solens och lejonets land
– en fallstudie av svensk orientalism i Persien 1911-1925-2006-05-21
کلنل محمد تقی خان پسیان
کلنل فضلالله خان آقاولی https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%84%D9%86%D9%84_%D9%81%D8%B6%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%AE%D8%A7%D9%86
خيزش مردمي در اعتراض به قرارداد 1919-فاطمه هاشمی