چشم انداز سقوط ولایت در پرتو ده درس از انقلاب 1357 . سخنی با نیروهای ملی ، مترقی و دموکرات
کاوه فرزند ملت
هر چند که سرنگونی ” ولایت ” در دستور کار یک اکثریت میلیونی از میان افراد بالغ و عاقل و مکلف جمعیت 80 میلیونی ایران قرار ندارد و اکثریت مردم فعلا در مرحله پذیرش بحران ناکار آمدی ولایت بوده و در مبارزه با حکومت مشغول دستگرمی هستند ، اما سقوط ج.ا. در کلیت خود اکنون دیگر موضوعی است که بزودی در دستور کار فعالیت هر گروه سیاسی – اجتماعی قرار خواهد گرفت . در مقاله ” انقلاب یا اصلاح ج.ا.” به این موضوع پرداخته شده و در این نوشته اصل بر اصلاح ناپذیر بودن نظام و ضرورت وقوع انقلاب که ادامه انقلابهای مشروطیت و 1357 است ، گذاشته شده است .
بمجرد طرح موضوع سرنگونی حکومت ، مسئله مهم معرفی نیروی همسنگی که بتواند امر انقلاب ، سرنگونی و استقرار یک نظام جانشین را سازمان دهد مطرح می شود ، این موضوع نه الزاما تعیین شخص یا فرد یا سازمان و گروه سیاسی قادر به سازماندهی سرنگونی و بعد دادن فراخوان برای تشکیل مجلس موسسان است که در حال حاضر اساسا ناظر بر شناخت گفتمانی است که بتواند پاسخی همه جانبه و نه الزاما صحیح یا غلط و دموکراتیک و غیر دموکراتیک و دینی یا غیر دینی برای تئوری انقلاب ارائه دهد . آن تئوری به گفتمان انقلابی تبدیل خواهد شد که بتواند نه تنها پاسخهای تئوریک به موضوع براندازی ، انقلاب وبرقراری نظام جدید بدهد که این تئوریهای نیز توان به میدان آوردن نیروهای لازم برای سرنگون کردن ، بدون در افتادن کشور بورطه جنگ داخلی و بعد استقرار بلافاصله نظام سیاسی انقلابی بدون بوجود آمد ن دوره فترت و بی قانونی و بی دولتی را داشته باشد . بر این مبنا ممکنست نظر و گفتمانی حتی ارتجاعی باشد اما اگر توان به میدان آوردن یک اقلیت فعال سیاسی و بعد از آن همراه کردن اکثریت خاموش با خود را داشته باشد ، آن گفتمان توان تبدیل شدن به گفتمان پیروز مند و معتقدان به ان نظرو گفتمان به رهبران حرکت برانداز تبدیل خواهند شد . عرصه سیاست عرصه قدرت و نیرو و نه ارزش داوری و حق و ناحق بودن است . تجربه 1357 و قدرت گیری خمینی ، مهر تاییدی بر این نظر است . اینست درس یکم از تجربه انقلاب 1357
در عین حال علت تمایز میان انقلاب و براندازی هم اینستکه براندازی بیشتر به شورش و نابود کردن نظام موجود اما انقلاب به براندازی با داشتن طرحی برای جایگزینی نظام موجود ( ونه الزاما نظامی بهتر – چون در انقلابهای فاشیستی تغییرات اساسی اما با هدف برقراری نظامی ارتجاعی تر نیز بوقوع می پیوندد – ) اطلاق میشود ، بر این اساس در شورشهای براندازو حتی انقلابی ، آن گروه، رهبر و یا جبهه سیاسی ، که فارغ از غلط یا درست بودن نظراتش ، فارغ از وابسته یا غیر وابسته بودنش که بتواند براندازی و بعد امر تشکیل نظام جدید را سازمان دهد و برای این امر نیروی انسانی برانداز و خونریز و خون ده را به خیابان بیاورد پیروز میدان بوده و به رهبری آن حرکت تبدیل خواهد شد . در تجربه 1357 دیدیم که خمینی علیرغم داشتن نظرات بشدت غلط و ارتجاعی ، علیرغم وجود رقبایی از ملی گرا و چپ و دمکرات که دارای نظرات ، طرحها و حتی الگوهای حکومتی مترقی تر بودند و بالاترین تعداد کشته ها را در مبارزه با نظام حاکم داده بوده و ملت در صداقتشان شک نداشتند ، چون تئوری آماده داشته ، توان به خیابان آوردن بیشترین جمعیت را در حمایت از نظرات حتی غلط خود به خیابان را داشت و این جمعیت نه سیاهی لشکر که جمعیتی بود که حاضر بود درراه اهداف اعلام شده خمینی خون بدهد و خون بریزد ، آره خمینی توانست اکثریت جمعیت خاکستری را نیز بزیر رهبری خود در آورده و رهبری انقلاب 1357 را بدست بگیرد .
بنابراین در ایران امروز و در مبارزه با ج.ا. هیچ تضمینی نیست که نیروهایی که اهدافشان منطبق با خواسته ها و نیازهای تاریخی ملت ایران باشند رهبری این حرکات را در دست بگیرند ، بحث بر سر داشتن امکانات رهبری حرکات اعتراضی است و توده های خواهان تغییر برای مبارزه خود به گروهها و سازمانهایی توجه نشان خواهند که بیشترین نیرو ، امکانات ، حامیان بین المللی را برای به نتیجه رساندن مبارزاتشان را بسیج کنند . اینست درس دوم از انقلاب 1357
.. بر این اساس گروههای سیاسی که دارا ی آماده ترین پاسخ ها در جواب به سئوال استقرار چه نظامی در دستور کار شما قرار داردو همچنین توان سازماندهی اعتراضات و بعد استقرار نظام جدید را داشته باشند در افواه عمومی ودر نظری سطحی و اولیه با توجه به حضور تبلیغاتی ، رسانه ای و حتی سنتهای حکومتداری و سیاسی به سه دسته اساسی تقسیم میشوند ،
اصلاح طلبان–
( البته اصلاح طلبان را نباید جزو گروههای برانداز بحساب آورد ، اما تغییراتی که اینان بدنبال آن هستند جز با انقلابی که فقط می توان آنرا با تسامح انقلاب از بالا یا انقلاب مخملی نامید بدست نخواهد آمد. اصلاح طلبان بخصوص آنان که در خارج از کشور و در رسانه ایران اینترنشنال فعالیت می کنند بر علیه ج.ا. ادعاهایی کمتر از براندازان ندارند .اینان خواهان اصلاح رابطه با کشورهای همسایه ، با آمریکا و دوری از شعارهای انقلابی بوده و نوعی سوسیال دمکراسی اسلامی را تبلیغ کرده ، خواهان وداع با انقلاب اسلامی ، حذف ولایت فقیه و نظارت استصوابی و باز گرداندن سپاه به پادگانها هستند و در عین حال بدنبال آن هستند که که بتوانند رابطه میان اسلام و ایران را حفظ کرده و ایران را بعنوان قطبی سیاسی – فرهنگی در دنیای اسلام نگهدارند. شاید بتوان الگوی اینانرا ” ترکیه اردوغان ” نامید . ازقضا بخش وسیعی از اقشار متوسط و مرفه با رویکردی عافیت طلبانه و در ترس از رودر رویی با اسلام و با گرایش های ملی گرایانه طرفدار این الگو بوده و حمایتهای میلیونی مردم از خاتمی و بعد از میر حسین موسوی در 1378 و 1388 موید این نظر مااست . یکی از نیروهای خارجی فعال در امور ایران یعنی بریتانیا نیز بیشتر بر قدرت گیری اصلاح طلبان نظر دارد . جمع آمدن فعالان اصلاح طلب سابق که اکنون هم همان نظرات را دنبال می کنند در بی بی سی فارسی اتفاقی نیست . ازنظر اصلاح طلبان حتی ولی فقیه هم می تواند بعنوان قطبی دینی در صحنه اجتماع باقی بماند ، اینان به آخوندهایی از نوع هاشمی رفسنجانی ، خاتمی و صانعی اعتقاد دارند . اشکال این گرایش در روشن نبودن الگوی اقتصادی است که می خواهند اجرا کنند ، ایران ، یک کشور نفت فروش خواهد ماند یا بسوی انقلاب صنعتی و کشاورزی مکانیزه گام خواهد برداشت ؟ در غیر اینصورت یک اقتصاد رانتی بر سر کشور همان را خواهد آورد که بر سر شاه و اکنون بر سر خامنه ای آورده است و اگر آری که مشکلات با اروپا و آمریکا و تحریمها به شکل دیگر ادامه و بحران اقتصادی ادامه خواهد یافت .از سوی دیگر حفظ روحانیت و سازمان آن یعنی حوزه های دینی ، استخوانی است که لای زخم باقی مانده وبعد از چند سال از درون آن خمینی دیگری سربر خواهد آورد . احتمال قدرت گیری اصلاح طلبان در حالتی است که ج.ا. نه با انقلاب که نوعی عقب نشینی و پذیرش رفراندوم جای خود را به حکومتگران بعدی بدهد. امری که تا کنون در ایران بوقوع نپیوسته است .
.2- مجاهدین خلق :
در حالتیکه نظام دچار فروپاشی ناشی از جنگ خارجی و شورش گرسنگان شده و ضعف قدرت مرکزی مشهود باشد مجاهدین یکی از دوگروهی است که آمادگی بسیاری برای سازماندهی این شورشها و حتی تشکیل حکومت را خواهد داشت ، اینان بدنبال تشکیل حکومتی اسلامی بوده که قطعا و از همان روزهای اول با اقشار متوسط و غیر مذهبی مشکلات اساسی خواهند داشت وگروههای سیاسی قوم گرا قطعا بدنبال سر دادن آواز خودمختاری و استقلال از ایران خواهند بود .اینان آخوند را از صحنه سیاست و اجتماع حذف می کنند ، اما بخاطر روابط گسترده با عربستان سعودی ، اسراییل و آمریکا قادر به پی اندازی یک نظام ملی نبوده و دارای الگوی اقتصادی مشخصی نیز نیستند ، آمریکا هیچوقت به مجاهدین اجازه نخواهد داد که به انقلاب صنعتی و مکانیزه کردن کشاورزی حتی فکر هم بکند ! آیا طرفدار دولت کوچک نئولیبرالی و خصوصی سازی های گسترده هستند ؟ آیا زنان باید حجاب داشته باشند ؟ با توجه به محجبه بودن همه اعضا و رهبری این گروه ، بعید بنظر میرسد که اینان در فردای قدرت گیری بتواننند از سعه صدر تحمل بی حجاب و روشنفکران سکولار برخوردار باشند .
مجاهدین خلق طرفدران خود را بیشتر از میان فرزندان گروههایی از روستاییان وحاشیه نشینان شهری عضو گیری می کنند . وجود حامیان بین المللی قوی مانند آمریکا ، عربستان و اسراییل به مجاهدین امکانات بسیار و در عین حال وابستگی شدید میدهد .
3 -طرفدران رضا پهلوی
نیز از یکسو حامل تفکرات سنتی پادشاهی خواهی در میان بعضی از روستاییان و اقشار متوسط بازمانده از روابط اقتصادی- اجتماعی دوران پهلوی بوده و از دیگر سو دارای حامیان قوی در سطح بین المللی یعنی آمریکا و عربستان و اسراییل هستند ، کشورهای اروپایی بیشتر به اصلاح طلبان و بعد به رضا پهلوی گرایش دارند و تمایلی به قدرت گیری مجاهدین نشان نخواهند داد . طرفداران رضا پهلوی که ممکنست حتی طرفدار بر روی کار آمدن یک نظام جمهوری پارلمانی با حفظ شخص شاه بعنوان مظهر یگانگی کشور باشند اما در نظر نمی گیرند که وجود شخص اول غیر انتخابی در کشور خام فروش و با اقتصاد رانتی و بخص در دوره تسلط اقتصاد مالی در سطح جهانی قطعا در ایران به استبداد فردی ختم می شود . طرفداران رضا پهلوی از هم اکنون از دولت کوچک و خصوصی سازی و حاکمیت شرکتهای فراملی بر اقتصاد حرف میزنند و در چنین حالتی اقتصاد بحران زده ایران بازهم به حیات بحرانی خود ادامه خواهد داد در کشوری با گسلهای قومیتی ، جنسیتی و طبقاتی ادامه وضعیتی بحرانزده می تواند به فروپاشی کشور منجر شود . نقطه ضعف هر سه گروه وابستگی شدید آنها به اسلام بعنوان یک قدرت اجتماعی – سیاسی است . از یاد نبریم که رضا پهلوی هیچ نقدی از خرافاتی بودن پدرش نکرده سهل است که نام فرزندان خود را اسا می بشدت دینی – شیعی نهاده است ، نور زهرا و ایمان و … مدعیان سکولار حامی رضا پهلوی چگونه ادعای امکان درافتادن با نظام دینی حاکم بر ایران را دارند در حالیکه فرح و رضا پهلوی خود به اسلام و علائم و نشانه های آن دلبستگی شدید نشان میدهند ؟
این تصویری کلی از منسجم ترین گروههای سیاسیموجود در میان اپوزیسیون نظام ولایی است ، هر کدام از این سه گروه بیشترین اطمینان را به قدرت گیری خود بعد از جمهوری اسلامی دارند و در ظاهر هم همین است . حتی در دوران ریاست جمهوری ” دونالد ترامپ ” یکی از سلطنت طلبان ( علیرضا نوری زاده ) شروع به تقسیم پستها و مناصب کرده بود و خود بمانند وزیر دربار آماده بازگشت به ایران میشد .
اما با نظری دقیق به وقایع تاریخی یکصد سال اخیر که همیشه و نه از سر اتفاق ، آن گروه ودسته های سیاسی که در نظر اول بیشترین شانس را برای سرنگون کردن نظامهای موجود داشتند اتفاقا و در عمل از دایره نهایی تشکیل نظام بعد از انقلاب حذف شده اند و ….اینبار نیز می تواند همان بشود . این سه دسته گروه و گرایش سیاسی هر چند که بنظر میرسد که در صورت سرنگونی ولایت ، در یک قدمی قدرت هستند ، اما نهایتا اینان نخواهند بود که امر سرنگونی و بعد استقرار نظامی نو را سازمان خواهند داد.اما چرا این گروههای اپوزیسیونی و اصلاح طلب پر هیمنه با داشتن قوی ترین شبکه ها و رسانه ها و حمایتها ی بین المللی از تبدیل شدن به گروهی هژمون و کاریزماتیک که یکی از نیازهای اساسی کشور ما برای امر مبارزه با ج.ا. است ناتوان هستند ؟ چون هیچکدام از اینها حامل گفتمان تاریخی که توان جمع آوردن بیشترین و قوی ترین گروههای اجتماعی برانداز را داشته باشد نیستند !
. طرفداران رضا پهلوی و اصلاح طلبان اهل خون دادن و خون ریختن نیستند و برای سرنگونی نظام ولایی هنوز باید بسیار خونها ریخته شود و از این واقعیت گریزی نیست ، روحانیت ولایی و شیعه که در سقوط ج.ا. حذف تاریخی سیاسی – اجتماعی خود را می بیند جز با انقلابی خشونت بار دست از قدرت نخواهد شست ، تیغ باید خون فشاند کار با دشمن سرآید ، در ایران تا استقرار یک دولت مدرن و نهادینه شدن نظام سیاسی مبتنی بر روابط دموکراتیک ، دور استبداد و انقلاب ادامه خواهد داشت . هر نظامی که در ایران بر سر کار بیاید و استبداد پیشه کند ، با هر روز حیات سیاسی اش میخی بر تابوت خود کوبیده است و ج.ا. از همان فردای استقرار استبداد پیشه کرد و فقط با انقلاب خواهد رفت اینست درس سوم انقلاب 1357
اما مجاهدین خلق که جسارت دست زدن به مبارزه ای خشونت بار دارند ، دارای نقطه ضعف بسیار تعیین کننده وابستگی به اسراییل ، عربستان سعودی و آمریکا هستند و مردم ایران سرنوشت خود را بدست اینان نخواهند داد مگر در حالت جنگ داخلی و هرج ومرج و نبود قدرت مرکزی و دخالت خارجی اینان از شانسی جدی برای آمریت اوضاع برخورددار نیستند ! از یاد نبریم که گروه اصلی تشکیل دهنده حکومت یعنی سپاه و بسیج ، در قدرت یابی مجاهدین و سلطنت طلبان ، مثله شدن خود و در قدرت یابی اصلاح طلبان خلع قدرت نظامی و اقتصادی خود را خواهد دید ، آن گفتمانی که بتواند سپاه و بسیج از ج.ا. عبور کرده را جذب کند باید ملی گرا ، ناوابسته با رویکردی عدالت طلبانه باشد و بدون جذب سپاه و بسیج به مبارزات مردم ، اکثریت مردم ایران در پرهیز از جنگ داخلی به مبارزه سرنگونی طلبانه تن نخواهند داد ! در سال 1357 فقط بعد از اینکه همافران و اسلحه سازی مهام در فر ح آباد تهران ، به ا نقلابیون پیوستند ، مردم علیرغم فریاد آخوندها که می گفتند به پادگانها حمله نکنید عزم سرنگونی جزم کردند و اینست درس چهارم انقلاب 1357
فعالترین نیروها سرباز کدام گفتمان خواهند شد ؟
اما فعالترین اقشاری که امروز حاضر به دست زدن به مبارزه ای خونین برای سرنگونی نظام اهریمنی ولایی هستند را از کجا بیابیم و اینان چه نیروهایی هستند ؟
اگر قبول کنیم دو گروه فعال اجتماعی در انقلاب 1357 ، یکی اقشار سنتی و دیگری اقشار و طبقه متوسط و نیمه مرفه ، علیرغم شرکت در انقلاب و دادن هزینه بسیار هیچکدام به اهداف خود نرسیدند وبر عکس کشاورزان خرده مالک و صاحبان کارگاههای تولیدی و توزیعی خرد ناتوان از مقابله با واردات و شرکتهای بزرگ واردات کالا در حال نابود شدن هستند . آنگاه چشم اندازهایی برای فهم تئوری انقلاب و نیروهای اصلی شرکت کننده در آن مطرح میشوند .
ج.ا. توان مدرن کردن شبکه تولید و توزیع سنتی مشتمل بر 2.5 میلیون واحدهای خرد را نداشته است ، پاساژهای بزرگ دکانهای کوچک را ورشکست می کنند ، اگر ج.ا یک نظام مردمی و انقلابی بود باید امر پاساژ سازی را به واحدهای تعاونی متشکل از صدها هزار دکاندار و کارخانه ها را به تعاونی هایی مشتمل بر صاحبان صدها هزار واحدی تولیدی خرد میسپرد و می دانیم که صاحبان پاساژها نه مردم که دولت ، بانکها ، سپاه و بنیادهای مذهبی و تحت رهبری آستانهای قدس قم و مشهد و ری و …. هستند . از سوی دیگر اقشار متوسط نیز نه به آ زادی های سیاسی دست یافته اند و نه به داشتن یک اقتصاد با ثبات که امکان ارتقاء صنفی و شغلی و سرمایه ای را به آنان بدهد امیدوار هستند بر این مبنا تضادهایی که باعث انقلاب 1357 شد بقوت خود باقیست . روی کرد طبقه متوسط به اصلاح طلبان دقیقا به این دلیل است و در صورت ادامه سرکوب اصلاح طلبان ؛ اینان در حالت نبود یک اپوزیسیون ملی و دمکرات بسوی مجاهدین خلق و رضا پهلوی روی خواهند آورد .
اما اقشار سنتی که بخاطر ارتباط ارگانیک با ج.ا. متشکلترین ، سازمان یافته ترین و ثروتمندترین اقشار اجتماعی در ایران امروز بوده و دارای ارتباط فعال با عناصر ناراضی سپاه و بسیج هستند ، در صورت روی گردانی از نظام اسلامی و بخاطر هویت ملی گرایانه ای که در این مدت پیدا کرده اند ، گرایشی به جذب شدن به اصلاح طلبان ، مجاهدین و سلطنت طلبان نشان نخواهند داد و نقطه کلیدی تئوری سرنگونی نظام ولایی همین نکته است که تا زمانی که هسته هایی از سپاهیان ، بسیجی ها و فعالان حزب اللهی عدالت طلب ، به رژیم پشت نکنند و درست بخاطر جلوگیری از کشیده شدن کشور بورطه جنگ داخلی ، اکثریت جمعیت در ایران ؛ بسرنگونی نظام روی نخواهند آورد ! این نکته ای کلیدی برای فهم بقای نظام اهریمن حتی در شرایط بحرانی کنونی است ! .
بنابراین تا بخشهایی از سپاه و بسیج و اقشار سنتی که رویه ملی گرا داشته و در عین حال از آمریکا بعنوان کشور ضد حاکمیت ملی ایران فاصله دارند ، نوعی عدالت طلبی و استقرار یک نظام ملی گرای مستقل را دنبال می کنند ، در مقابل رژیم نایستند ؛ بنظر نمی اید اکثریت ملت و درست برای جلوگیری از درغلطیدن کشور بورطه جنگ داخلی ، برای سرنگون کردن رژیم بپاخیزند .
مجاهدین خلق و طرفدران رضا پهلوی بشدت به حمایت خارجی و بخصوص سعودیها متکی هستند و این برای کشور و ملتی که از نظر تاریخی در دوران عصر گذار به تحکیم حاکمیت ملی واستقرار نظام و ساختار سیاسی مستقل و ملی است ، نقطه ضعف بزرگی است و دستگاههای اطلاعاتی رژیم درست با نظر داشت به این مهم ، فعالان سیاسی داخل کشور را به سوی ارتباط علنی با صدای آمریکا ؛ رادیو فردا و ایران اینتر نشنال هل میدهند تا اپوزیسیون ایرانی را افرادی که سخنگویشان دولتهای آمریکا و عربستان سعودی است نشان دهند . هم اکنون شاهد هستیم که افرادی حتی از درون زندان و یا از تظاهرات، بصورت زنده با رادیو فردا و ایران اینترنشنال تماس می گیرند واین واقعیات نه از سر ضعف اطلاعات رژیم و قوی بودن رادیو فردا و … است که بر عکس ، رژیم ، خود ، عامدانه به این ارتباطات دامن میزند . حتی در چند ماهه اخیر شاهد انتشار اخبار بشدت محرمانه تحت عنوان اطلاعات اختصاصی رادیو فردا و ایران اینترنشنال و گاها بی بی سی فارسی بوده ایم . رژیم برای بی آ برو کردن اپوزیسیون ، خود به ارتباط هرچه گسترده تر فعالان سیاسی – اجتماعی داخل کشور با رسانه های وابسته به دولتهای خارجی دامن میزند ، امری که در انقلاب 1357 ، تصور ش ممکن نبود و رهبران انقلاب اسلامی فارغ از واقعیت آن و ارتباطات پشت پرده با آمریکا و … ، تصویر ی بشدت ضد خارجی و ملی گرا از خود بنمایش می گذاشتند . اینست درس پنجم انقلاب 1357
اکنون و در پرتو تجربیات یک قرن گذشته ، می توان و باید موضوع را از دریچه دیگری نگریست و با چنان نگرشی اتفاقا سه گروه پر هیاهوی فوق الذکر کمترین شانس را برای قدرت گیری بعد از ج.ا. دارند
تجربه تاریخی مشروطیت و 1357 هم نیز موید این ادعاست . در دوران مشروطیت و بعد از استبداد صغیر و فتح طهران ، رضا شاهی بقدرت رسید که ظاهرا و براساس شعارهای فعالان سیاسی و حتی آخوندهای مشروطه چی هیچ تناسبی با اهداف مشروطه نداشت و در سال 1357 نیر فعالان حوزه سیاست مجاهدین ، ملی گرایان و روشنفکران و دانشگاهیان و گروههای مارکسیستی بودند که از ملی گرا تا چپی بیشترین هزینه و قربانی را در مبارزه با رژیم پهلوی داده بودند و نه از سر قضا خود اولین قربانیان و حذف شدگان رژیم بعد از انقلاب شدند . براستی بدون داشتن تحلیل از وقوع این عجایب ، (قدرت گیری یک نظامی مستبد بعد از 1300 و قدرت گیری یک آخوند بعد از 1357) نمی توان از داشتن طرح برای آینده کشور حرف زد . از یاد نبریم که قدرت گیری رضا شاه و خمینی را در 1300 و 1357 نمی توان و نباید شکست نامید که در آنصورت تحلیل ما دچار ضعف اساسی است و آن اینکه چگونه می توان به ملتی که نزدیک به صد سال فقط اشتباه کرده امیدوار بود و درآنصورت گویا اکنون این گروههای سیاسی هستند که ا آمده اند و آماده اند که گویا یک ملت شکست خورده ، اشتباه کار را نجات دهیم و می دانیم که طرفداران چنین نظراتی نهایتا ملت را نیازمند چوپانی میدانند که باید انها را از بلا و بدختی حفظ کرد .
در سال 1357 گفتمان دوران ، به میدان آوردن میلیونها روستایی و حاشیه نشین شهری به صحنه سیاست و اجتماع بود و خمینی که در مقایسه با مجاهدین و ملی گرایان هیچ شانسی نداشت چو توان پاسخگویی به این نیاز را داشت نهایتا قدرت را دردست گرفت .
اما گفتمان دوران ما چیست ؟ و آن کدامین نظر و طرح است که به این نیاز پاسخ خواهد داد و که توان بمیدان آوردن فعالترین گروههای سیاسی – اجتماعی را خواهد داشت ؟ همان نظر پیروز میدان امروز در ایران خواهد بود و اینست درس ششم از انقلاب 1357
معشوق همین جاست بیایید ، بیایید
اکنون و درسال آغازین قرن پانزدهم آیا این ، ما ، نیروهای مستقل ، ملی ، دمکرات . مترقی نیستیم که از گفتمانی حمایت می کنیم که گفتمان دوران یعنی ملی گرایی مستقل و مترقی است و اتفاقا نیروهایی اجتماعی نیز خواهان پیروز شدن چنین نظراتی هستند که دارای امکانات مالی ، اقتدار سازمانی و تشکیلاتی هستند ؟ اقشار سنتی که بشدت از عدالتخواهی ولایت نا امید شده و احساس می کنند که روحانیت و روشنفکران مذهبی به آنان خیانت کرده اند بعد از عبور از ج.ا. نیروی ما روشنفکران مستقل و ملی خواهند بود ، این نیروها به سوی اصلاح طلب و مجاهد و رضا پهلوی نخواهند رفت ، آنا با یکدیگر دشمنی خونی دارند . این نیروها در میان نیروهای دموکرات ، مستقل و دموکرات ، همان را خواهند یافت که سالها و به اشتباه در نظام ولایی بدنبال آن بودند . بر این مبنا گفتمان ملی گرایی مستقل و مترقی ،سکولار و لائیک گفتمان دوران است ، این گفتمان توان جذب قوی ترین گروهای ا جتماعی از نظر مالی ، تسلیحاتی و تشکیلاتی را خواهد داشت . گفتمان دوران کدام است ، همان آینده ایران را رقم خواهد زد ، در زمان مشروطیت گفتمان دوران ، گفتمان پایه ریزی نظام متمرکز ، صاحب قانون اساسی و مدرن بود و علیرغم اینکه رضا شاه کمترین امکانات را در مقایسه با رقبای خود داشت نهایتا این او بود که قدرت را در دست گرفت چون وی در پاسخ به این نیازها بالاترین امکانات را داشت در سال 1357 نیاز اساسی ، بمیدان آوردن حذف شدگان و روستاییان بوسط میدان روابط مدرن ، بوروکراسی و اداره و دانشگاه بود و تنها خمینی و مذهب و روحانیت می توانستند که به این مهم پاسخ گویند و به این دلیل ، همان حذف شدگان ، روستاییان خانه خراب ، حاشیه نشینان و روشنفکران مذهبی که از همه صحنه های اجتماعی و سیاسی حذف شده بودند به سربازان خمنی تبدیل شدند ، یک بازاری ، روستایی ، و آخوند که جمعیتی میلیونی بودند در پیروز ی نه چپ ، نه توده ای نه مجاهد و نه جبهه ملی و نهضت ازادی ، قدرتگیری خود را جز در قدرتگیری خمینی نمیدیدند ، اینست درس هفتم انقلاب 1357
. درست در راستای نظری به تجربیات گذشته و قدرت گیری خمینی اکنون برای شما قصه ای اما واقعی که نظرتان را نسبت به نیرویی که نهایتا توان سرنگونی ج.ا. را خواهد داشت تغییر خواهد داد سر می کنم ، امید که تا پایان این حکایت با من همراه بمانید :
الف : زندان قصر یکی از روزهای گرم تابستان 1355 ، زندان شماره یک بندهای1و7و8
گرما بیداد می کند ، آسفالت کف حیاط زندان زیر پا کش می آید و در عین حال زندانیانی که نوبت فوتبال اشان است در همان گرما عرق ریزان و گرما زده بازی کرده و برای رفع عطش ” آیس تی ( چای + یخ وآب لیمو و شکر)می نوشند ، در این میان یکی از زندانیان بشدت مذهبی بنام حاجی پیاده که فوتبال دیگر زندانیان مزاحم خوابش شده خود را بوسط حیاط انداخته و با داد و بیداد فریاد میزند : چرا خجالت نمی کشید ، این قرتی بازی ها چیه ، قر تو کمرتون خشکیده بیایید من چاره اتونو بکنم ، یه بیل بردارید یه کار مفید بکنید . خلاصه توپ رو گرفته و با خود میبرد و بازیگران هم بدون اینکه به او چیزی بگویند ، متفرق شده و بعد از رفتن او دوباره به بازی خود ادامه میدهند . حاجی پیاده از طرفداران سر سخت خمینی است که مشهور بود بخاطر عشقش به کربلا چند بار با پای پیاده به زیارت کربلا رفته است بود . وی بعضی از وقتها که کسی رعایت نکرده و با دستان خیس وسایل وی را لمس کرده بود ، شروع به داد و فریاد میکرد و از جمله می گفت : فردا که اسلام سر کار بیاد، یک بیک اتون رو آدم می کنیم ، به زندانی دیگری که اسم وی فریدون بود می گفت : ای دون فری ای دون ای قرتی این چه اسمیه که داری ….، اسماتون رو هم درست می کنیم ….
راستی دیدید که حاجی پیاده همه حرفاش درست از آب درامد و همه آن کارهایی که ادعا میکرد بمرحله اجرا در آورد؟ یا للعجب این همه روشنفکر و تحلیلگر با تعیین مرحله انقلاب ، سطح رشد نیروهای مولده و حکومت با اجرای انقلاب سفید و اصلاحات ارضی ، هیچکدوم حرفشون درست در نیامد ، حرف حاجی پیاده بیسواد و سنتی درست در اومد و به اهدا فش رسید . چرا ؟ ادامه میدهیم
حکایت دوم
سال 1353 تهران : دختری جوان برای اولین بار چادری آستین دار از همین هایی که امروز به حجاب برتر معروف است را بر سر کرده و در خیابان براه می افتد ، مردم که تا کنون چنین نوع چادری را ندیده بودند با تعجب به وی نگاه می کنند و کم کم جوانان و بچه های خرد سال بدنبال وی راه می فتند و نهایتا جمعیت آنقدر زیاد می شود که خانم چادری متوجه شده وشروع به پرخاش به آنها می کند که چرا دنبال وی راه افتاده اند ، جوانان و کودکان نیز شروع به هو کردن وی کرده و آن خانم نهایتا سوار تاکسی شده و از آن معرکه فرار می کند .
وی اکنون از صاحب منصبان ج.ا. و ثروتمندان ایران است و بقول معروف حظ مبارزاتش را میبرد !
آیا در سال 1354 که اوج مبارزات چریکها و مجاهدین و ملی گرایان و کمونیستها با پهلوی بود ، کسی فکر میکرد که صاحب تفکر چادر عبایی بعد از 4 سال ، همین پوشش عجیب خود را بر سر همه زنان وبضرب باطوم خواهد پوشاند ؟ قطعا نه … اما اینان علیرغم اینکه در اقلیت بودند اما بخاطر اینکه از تفکری حمایت میکردند که گفتمان دوران یعنی نیاز جمعیت عمده ای از مردم آن دوران بود نهایتا همین ها توانستند رهبری حرکات را برعهده گرفته و رژیم بشدت غیر معمول و نامتجانس خود را مستقر کنند .
گفتمان دورانت را بشناس و سوار بر بال تاریخ خدایی کن ، خمینی و حاجی پیاده و آن دختر حجاب برتر از راهی غریزی خود را به گفتمان برتر زمانه خود پیوند داده بودند : اینست درس هشتم انقلاب 1357 ،
گفتمتن دوران در این زمان که مورد اقبال بخشهایی تعیین کننده از جامعه و مردم ما است گفتمانی مبتنی بر طرفداری از استقرار نظام ملی گرای افراطی با گوشه چشمی به گفتمان عدالت طلبی و طرفدار سرسخت حفظ چهارچوب سرزمینی است ، اقشار متوسط و مرفه که سلطنت طلبان و اصلاح طلبان از میان آنها نیرو می گیرند ، با عدالت طلبی میانه چندانی ندارند و مجاهد و پهلوی و اصلاح طلب توان به میدان آوردن و جذب اقشار تهیدست و عدالت طلب را نخواهند داشت . از سوی دیگر تجربه 1357 و نهضت مشروطیت نشان داد که اقشار میانی و روشنفکران وابسته به آن ، علیرغم ها ی و هوی بسیار ، توان شرکت در مبارزه های خونین و سهمگین را که بنظر میرسد ج.ا. فقط با چنین مبارزه ای سرنگون خواهد شد را جز در حالت دخالت آمریکا ندارند . مجاهدین خلق مرد میدان مبارزات خونین هستند ، اما بخاطر وابستگی های عمیق به آمریکا و سعودی ها ، مورد انتخاب اقشاری که از ج.ا. عبور کنند قرار نخواهند گرفت ! اقشار متوسط در سال 1357 ابتدائا مبارزه با نظام پهلوی را شروع کردن و خوش درخشیدند و حتی اولین کشته استاد دانشگاه ” نجات اللهی ” از میان اینان بود و نهایتا و در گاه مبارزه سخت و خونین ، صحنه را ترک کرده و و اقشار سنتی و آخوندها بودند که صحنه گردان امر مبارزه با رژیم شدند .
اینبار نیز آنگاه که باید تضمین عدالت طلبی و مبارزه خونین داد ، آنگاه که باید داد از استقلال زدو به وابستگی به آمریکا و عربستان افتخار نکرد تا بتوان نیروهای سرخورده از ولایت را جذب کرد آری درست آنگاه این نیروهای ملی و مترقی و دموکرات هستند که میدان را بدست خواهند گرفت اینست درس نهم انقلاب 1357.
اما از نظر تاریخی و در پی شکست مفتضحانه دو نگرش سنتی دولتداری تخت و منبر در یکصد سال اخیر ، اکنون نوبت نیروهای ملی و مترقی ودموکرات است که مورد اقبال عمومی قرار گیرند و از سوی دیگر ، این نیروها بیشترین شانس را دارند که مورد اقبال نیروهای اجتماعی سرخورده از نظام یعنی سپاه ، بسیج و عدالت طلبان که در چنان شرایطی از اسلام هم عبور کرده اند قرار بگیرند .
البته نباید از سرپنجه شاهین قضا غافل بود :
این طرح کلی که بر پیروزی نیروهای مستقل ، ملی و دموکرات نظر داشت ، بر مبنای تعادل نیروها تا امروز روز زمان نوشتن تحلیل است حتی یک پزشک حاذق هم که که به یک زائو می گوید که او قطعا در روزهای معینی در آینده ای نزدیک وضع حمل میکند ، خواهد گفت : اگر اتفاق خارق العاده ای مانند تب شدید ، تصادف و عفونت رخ ندهد این زایمان در این چند روز احتمالی صورت خواهد گرفت . در مورد ایران ما نیز می توان گفت اگر سیر طبیعی تاریخ طی شود و حوادثی مانند جنگ و حمله خارجی ، حوادث سهمگین مانند زلزله و … پیش نیاید ، حرکت جامعه بسوی قدرت گیری نیرویی دیگر بجز اصلاح طلب و سلطنت طلب و مجاهد خلق است ، همانطور که در 1357 و 1300 ، نیروهایی بقدرت رسیدند که کسی اساسا آنها را بحساب هم نمی آورد . اینست درس دهم انقلاب 1357