یک بار هم به خودتان نامه بنویسید- رامین کامران
چندین سال است که کار اصلی ایرانیان مخالف رژیم شده نامه نویسی. در این دنیای دون کسی نمانده که به او نامه ننویسند و از وی نخواهند تا به حالشان عنایتی بکند و از مخمصه نجاتشان بدهد.
رئیس جمهور این آمریکایی که خودش روزگار این مردم را سیاه کرده، می گوید شما قیام کنید که من بیایم سرتان سوار شوم؛ رئیس سازمان ملل هم که هیچکاره است و تابع سیاست دولت های بزرگ و حد اکثر ابراز نگرانی می کند که به مفت نمی ارزد؛ دستگاه های حقوق بشری هم که جز محکوم کردن این و آن و تازه با حساب و کتاب سیاسی، اعلامیه نمی دهند، بیش از اعلامیه هم که اصلاً کاری نمی کنند.
نامه نگاران نه درست می دانند که این ها چکارۀ ایران هستند، نه اینکه اصلاً چه کاری از دستشان برمی آید و نه اینکه اصلاً چه دلیل دارد که دل به حال مردم ما بسوزانند. طوری با رئیس جمهور آمریکا کرنش می کنند که انگار سلطان عالم است و اینها رعایایش ـ دائم التماس و تظلم می کنند. هر قدر هم طرف توی سر ایرانی ها می زند حالیشان نمی شود که کجای کارند. تصور می کنند که سازمان ملل مدیر عالم است و برتر از ملت ها و دولت ها، هنوز نفهمیده اند که چنین نیست و این دستگاه خاصیتی ندارد، وقتی چنین تصوری پیش می آید که در خدمت آمریکا قرار می گیرد. هنوز حتی روحیۀ کارمندان این سازمان های جهانی را هم نمی شناسید که حقوق کلان می گیرند و سر خود و بقیه را گرم می کنند. سازمان های حقوق بشری هم فقط بوق است و وقتی کار می کند که کسی در آنها بدمد، ایرانی ها هم که نفس ندارند. دلتان خوش است که محکوم می کنند؟
آن که باید محکوم کند شمایید. مگر خودتان شخصیت ندارید که از دیگری قرض می کنید؟
نه از اولی امید نجات می رود، نه دومی می تواند و اصلاً حق دارد در سیاست داخلی ایران دخالت کند و انتخابات و رفراندم راه بیاندازد و سومی هم در موقعیتی نیست که سیاست قضایی جمهوری اسلامی را تغییر بدهد ـ همین و بس.
در این میان کسی هم فکر نمی کند که با این تظلمات از سر ذلت، چه تصویری از ملت ایران به عالم عرضه می شود. کدام ملت است که به جای اینکه خود به حال خویش فکری بکند، دائم از این و آن آزادی و آسایش خود را گدایی بکند؟ اگر هم بکند، دیگران چگونه به وی نظر خواهند کرد؟ فریادتان که به جایی نمی رسد، اقلاً فکر آبروی خودتان باشید.
من نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای این رسم نامه نگاری به مراجع جهانی و غیر جهانی را باب کرد که تا امروز اینهمه آدم بیکار دنبالش افتاده اند و به جای هر کار مؤثری، برای این و آن نامه های آبکی می نویسند، حتی یک تف هم به جای رسید کف دستشان نمی گذارند، و تازه تصور می کنند که به این ترتیب کاری انجام داده اند و لابد احساس رضایت هم می کنند. مدعیان مبارزه همین کار ها را دوست دارند، کم زحمت و بی خاصیت و نمایشی. دریغ از یک جو همت! فقط نان محرر های دم پستخانه در روغن افتاده.
بعد از چهل سال باید فهمیده باشید که فریاد رسی غیر از خودتان ندارید. یا خود به حال زار خویش فکری خواهید کرد، یا اینکه از یک طرف حکومت توی سرتان میزند و از طرف دیگر هم خودتان خود را پیش همه ذلیل می کنید. بیخود فکر نکنید که دمکراسی که آمد صاحب اختیار خود خواهید شد، پس یکی این را برای ما بیاورد تا بعد فکری بکنیم! اختیار خویش را به دست گرفتن دمکراسی لازم ندارد. مگر در مشروطیت اول دمکراسی آمد بعد به پا خاستید؟ خیر برعکس بود، اول قیام کردید، بعد مشروطیت آمد. در موارد دیگر هم جز این نبود. امروز هم جز این نیست. هزار سال دیگر هم صبر کنید ترتیب منطقی کار عوض نخواهد شد. بیخود چشم به راه گودو نمانید. نامه نگاری را بگذارید برای نوکران خارجی که هر چه ارباب می خواهد به صورت عریضه تقدیمش می کنند تا برای تبلیغاتش خوراک فراهم بیاورند.
به جای این نامه نگاری های بیهوده و مضحک، یک بار هم که شده همت کنید و یک نامه به خودتان بنویسید و از خود طلب همت کنید. به خود امید داشته باشید نه به خارجی. خودتان را از بابت فکری و سازمانی تجهیز کنید تا حق خود را از کسانی که چهل سال است اینگونه با شما رفتار کرده اند، پس بگیرید. هر ملتی حقش را گرفته، خودش گرفته نه بیگانه. بدانید که دیگران هم در ملتی که حق خود را از دیگری گدایی می کند، جز به تحقیر نظر نمی کنند. صریح بگویم: حق هم دارند چنین کنند.
۱۱ مارس ۲۰۲۱، ۲۱ اسفند ۱۳۹۹