لرد واق واق- رامین کامران
لرد واق واق (Lord Haw haw) یکی از شخصیت های بی اهمیت و بسیار حاشیه ای جنگ جهانی دوم است که سال هاست از یاد همه رفته. رادیوی تبلیغاتی آلمان هیتلری که به چندین زبان برنامه پخش می کرد و یاد گویندۀ پر طرفدار بخش فارسی آن، بهرام شاهرخ، هنوز در خاطر برخی پیرمرد ها زنده است، به زبان انگلیسی نیز برنامه داشت و گوینده اش هم که انگلیسی بود کاملاً منطبق با معیار های زمانه و با لهجۀ افراد تحصیلکرده و طبقۀ بالای انگلستان، سخن می گفت. روشن است که این فرد محبوبیتی در کشور زادگاه خود نداشت و معروف شده بود به لرد واق واق. نمی دانم بعد از جنگ چه به سرش آمد، ولی به هر حال از یاد ها رفت.
حال چه شد که یاد او افتادم. در حقیقت مدتی بود به فکرش بودم و دلیلش وجود رسانه هایی است که در ایران ستیزی شاخص هستند. ما در عمل سه لرد واق واق داریم که اتفاقاً صدای هر سه شان از لندن به ما می رسد.
اول از همه بی بی سی که از همه پر مدعا تر است و همه جور درس به بقیه می دهد و پا تا درس فارسی هم دراز می کند و عکس های کهنۀ هشتاد نود سال پیش مینوی و فرزاد را پشتوانۀ اعتماد به نفس امروزینش می نامد. خاصیت اصلیش افادۀ انگلیسی است تؤام با برخی صفات ناپسند ایرانی که اگر بشمارم کارمندانش مکدر خواهند شد. اینها به حدی متوهم هستند که تصور میکنند به خبر افتخار پخش می دهند و اگر پا داد و کسی را دعوت کردند، منتش را باید تا آخر عمر سر او بگذارند.
من و تو در این میان کمتر مورد عنایت قرار می گیرد، نه به دلیل اینکه تعادلی در رفتار و گفتارش هست یا ظرافت هایی را به کار می بندد که از تیزی تیغ انتقاد دورش می دارد و احیاناً ارفاقی در حقش برمی انگیزد. به این دلیل که سطحش به قدری پایین است که کسی عنایت خیوی هم بدان نمی کند. کسانی که رستوران های شهر را ارزیابی مین مایند و به آنها نمره می دهند، نه به جگرکی ها توجهی می کنند، نه به دیزی فروش ها. من و تو دیزی فروشی رسانه های فارسی زبان است. کیفیت غذایش را هم می توان با نگاه به چهرۀ مصرف کنندگان دریافت.
و اما تلویزیون سعودی که از بسیاری جهات صاحب حد نصاب است. من تصور نمی کنم در تاریخ مدرن ایران هیچ گاه رسانه ای به این حد از منفوریت رسیده باشد. نه فقط خود رسانه که دو نفر از کارمندانش، یک زن و یک مرد، هم دائم در معرض تعرض و فحاشی قرار دارند که تصور می کنم این دومی به کلی بی سابقه است. دلیل امر فقط روشنی پروژۀ سیاسی نیست که اینها به پیشبردش همت گماشته اند، امکانات وسیع و توانایی کاری قابل توجه آنهاست که انگشت نمایشان کرده است. با این پشتکار به راه تجزیۀ ایران رفتن و از گفتن هیچ سخن نادرستی نهراسیدن و حتی در بند حفظ ظاهر هم نبودن، اعتماد به نفسی می طلبد که به نهایت نادر است. کلماتی از قبیل شرافت را وارد کار نمی کنم چون ظاهراً قرائتمان از آنها خیلی متفاوت است. این احساس که فقط ما امکان و حق سخن گفتن داریم، قرار است فقط حرف خودمان را بزنیم و خفه کردن دیگران نشانۀ حقانیت ماست، در این رسانه به بالاترین حد رسیده است. واکنش های شدید از این جا برمی خیزد.
آخر برسم به یک وجه اشتراک مهم و جالب این سه:
هر سه دارد با پرسنلی می گردد که از منجلاب اصلاح طلبی استخراج شده است. نکته قابل توجه است، به دو دلیل. اول از همه این که نشان میدهد این حرکت سیاسی که مردم ایران را مدت ها با گفتار یاوۀ خود منتر کرده بود، فقط از بابت سیاسی و القای این تصور که می شود نظام مذهبی را با دمکراسی آشتی داد، مضر و مخرب نبود، بل از بابت فساد اخلاقی هم مدرسه ای بود که نظیرش در تاریخ ایران نیامده است. این تعداد آدم فاسد و خودفروش تربیت کردن و روانۀ بازار نمودن، کار کوچکی نیست. در بین تمامی گروه های سیاسی ایران، نمی توان هیچ گروهی را پیدا کرد که تا این اندازه آدم فاسد تربیت کرده باشد و فضای روزنامه نگاری و سیاست را چنین به لجن کشیده باشد. یادآوری بکنم که در تاریخ معاصر ما، گروه های منفور سیاسی به خاطر ایدئولوژی و خط مشی شان مورد حمله قرار گرفته اند که منطقی است، نه به خاطر تدریس فاحشگی. این آخری افتخاری است مختص به اصلاح طلبان.
کسانی که با مطالب من آشنایی دارند می دانند که به گروه اخیر هیچ عنایتی نداردم ولی گاه می پرسند که چرا سخن را مکرر می کنی و بخصوص چرا حساب کسانی را که به هر دلیل به دنبال اصلاح طلبی کشیده شده اند از سردمداران این حرکت جدا نمی کنی؟ اول به دومی جواب بدهم. حساب این ها همیشه برای من جدا بوده و مقصود روشنم از اصلاح طلبان چهره های شاخص گروه اخیر بوده نه خیل دنباله روان. و اما دلیل اصرار. برای این که گروه اخیر در هیچ صورت حالت حق به جانبی خود را از دست نداده است و همیشه طوری رفتار کرده که انگار از بابت سیاسی معصوم است و هر خبطی بکند نباید به پایش نوشته بشود. وقاحتی که آن هم در تاریخ معاصر ما بی نظیر است.
برگردیم به اول مطلب و لرد واق واق. آنچه مردم انگلستان را، بر خلاف مردم ایران که طعمۀ بی دفاع هستند، از ضرب این نوع تبلیغات در امان داشت، در درجۀ اول اعتماد به دولت خودشان بود؛ وقتی این باشد، یاوه ها از گوشی میاید و از دیگری به در می رود؛ و در درجۀ دوم موفقیت رسانۀ کشور خودشان در دفع حملات. ولی شاید مهمتر از همه این بود که از یادشان نرفته بود به کدام ملت و کدامین کشور تعلق دارند.
۲۲ نوامبر ۲۰۲۲، ۱ آذر ۱۴۰۱
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده است و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است
rkamrane@yahoo.com