ایران بی سامان امروز، بیست و نه سال پس از ترور زنده یاد دکتر شاپور بختیار-ابراهیم بی پروا
در تقویم جوامع مختلف روزهایی است که بیشتر در اذهان عمومی باقی می ماند و در آن روزها جشنها یی بر پا می شود و یا یادبودی برگزار می شود ویا بزرگداشتی گرفته می شود. مثلا در ایالات متحده روز چهارم ژوییه روز استقلال امریکاست یعنی استقلال ۱۳ مستعره از بریتانیا. هر ساله در این روز در همه جای کشور جشن می گیرند۰ در فرانسه روز چهاردهم ژوییه روز سقوط باستیل است که نماد پیروزی انقلاب کبیر است. ایدالهای این انقلاب بتدریج جهانگیر شد و این روز برای ملت فرانسه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در ایران یکی از روزهای بیادماندنی ۱۴ امرداد است که فرمان مشروطیت به امضای مظفرالدین شاه قاجار رسید و قرار بود نظام سیاسی خودکامه به سیستم مشروطه پارلمانی تغییر یابد. ۸۵ سال بعد از آن بفاصله یک روز یعنی روز ۱۵ امرداد یکی از چهره های شاخص و راستین باورمند به مشروطه پارلمانی توسط آدمکشان قبیله ضد مشروطه و طرفدار اندیشه تمامیت خواهی با کینه توزی غریبی به شیوه ای فجیع و ضد انسانی و وقیحانه به قتل می رسد . اوکسی جز زنده یاد دکتر شاپور بختیار نیست.انسان مبارز و روشن بینی که در یکی از سهمناک ترین بحرانهای سیاسی در سده بیستم میلادی با شجاعت و جریت بی نظیری برای نجات ایران که در پرتگاه سقوط قرار گرفته بود و تب انقلاب ضد پادشاهی به بالاترین درجه رسیده بود و کشور می رفت تا در سلطه مذهبیون فاشیست قرار گیرد به پاخاست. هر چند نتوانست در برابر انقلاب ویرانگر بدلایل متعدد سد ایجاد کند و ایران را از سلطه مذهبیون متحجر نجات دهد ولی برای مدت ۱۲ سال آینده در پاریس به مبارزه علیه حکومت فاشیستی تهران ادامه داد تا سر انجام در راه آرمانهای والای انسانی اش جان باخت.در پانزدهم امرداد ۱۳۷۰ دکتر شاپور بختیار جایگاه ویژه ای را برای خود در تاریخ تضمین کرد.
قتل دکتر بختیار تنها حذف فیزیکی او نبود بلکه قتل این سرباز آزاداندیش ایران قتل موقت انسانیت، خردگرایی، آزادیخواهی،قانونمندی، عدالت اجتماعی، ملی گرایی، شجاعت، شهامت،حقوق بنیادی انسانها، کثرت گرایی، اندیشه جدایی دو نهاد دین و دولت،آینده نگری، دانش گستری، واقع بینی، غیرت ملی، توانایی، دانایی،کرامت انسانی،احترام به حقوق انسانها ، همزیستی مسالمت امیز با خودی و بیگانه، چشم انداز زندگی بهتر، توسعه در ابعاد گوناگون، خوشبختی انسان، امنیت شخصی،تساهل، نگاه و رفتار همسان با گروههای مختلف مذهبی، قومی، سنی، جنسیتی، حرفه ای، و بطور کلی همه انسانها،و رابطه معقول با دیگر جوامع بر اساس موازین و قوانین بین المللی با احترام متقابل و حفظ منافع ملی هم بود.
قتل دکتر بختیار، این پرچمدار آزاده مشروطه، همچنین یعنی ادامه ترویج خرافات، فقر، فحشا،اعدام، ازدیاد زندانی سیاسی،ارعاب، شکنجه، سانسور، تشدید تبعیض و نقض حقوق زنان ، کودکان، اقلیتها ، همه مردم ایران و نقض بیسابقه حقوق بشر، برباد دادن هرچه بیشتر سرمایه های معنوی و مادی ایران، خصومت و ناسازگاری غیرموجه با دیگر ملل جهان، اشاعه جهل،ادمربایی، تروریسم، بیدادگری،نابرابری،ریا و تزویر، فساد گسترده، اعتیاد به مواد مخدر، آشوب، ماجراجوییهای بیحاصل و زیانبار در منطقه و جهان، مرگ آزادی، نابودی طبقه متوسط، فرار مغزها و اقلیتها ،تبدیل ایران به یکی از بزرگترین زندان های روزنامه نگاران، دخالت مستقیم در خصوصی ترین جنبه های زندگی انسان ایرانی، ورشکستگی اقتصادی، کیفیت پایین آموزش، ترور اندیشه، دخالت مستقیم دین در سیاست و بطور دقیق تر تبدیل سیاست به تابعی از دین ، مبارزه بی امان علیه میراث تاریخی و فرهنگی ایران و سعی در نابودی آن ، گسترش امام زاده ها برای تحمیق بیشتر مردم،تبدیل ایران به گورستان، تعطیل کارخانه های تولیدی، توسعه اقتصاد دلالی، نابودی محیط زیست، آلودگی آب و هوا و خاک، دربدری سیاسی،…
حضور در عرصه سیاست قطعا توام با اشتباهاتی هم می تواند باشد. اما ارزیابی عملکرد یک دولتمرد را در مقایسه با دولتمردان پیش و پس از او میتوان داوری کرد که یکی از شیوه های شناخته شده علم سیاست است.
هر چه به جلو می رویم و هر چه از بهمن ۱۳۵۷ و امرداد ۱۳۷۰ فاصله می گیریم بیشتر به اهمیت پیش بینیهای عالمانه دکتر بختیار در دوره سیاه زمستان ۱۳۵۷ پی می بریم، و بیشتر شاهد نابودی و ویرانی و بی سامانی ایران تحت سلطه حکومت خودکامه مذهبی ولایت فقیه هستیم ، حکومتی برآمده از انقلاب اسلامی ضد ایرانی و انسانی. امروز برخلاف دی و بهمن ۱۳۵۷ باورمندان به اندیشه های بختیار بیش از انی است که در بهمن ۱۳۵۷ تصورش می رفت وطرفداران نظام ولایت فقیه بطور خارق العاده ای کاهش یافته است. در این تردیدی نیست که هر دولتمردی طرفداران، منتقدان و دشمنان خود را دارد و البته مرتکب اشتباهاتی هم می شود به ویژه اگر در شرایطی بحرانی زمامدار کشور شود. ولی امروزه حتی دشمنان قسم خورده زنده یاد دکتر بختیار اشتباهات او را اندک و دستاوردها و خدمات اورا در یک دوره ۳۷ روزه فوق العاده توصیف می کنند، در دگر سو حتی بسیاری از طرفداران رژیم اسلامی بر ناتوانی مسوولان حکومت ولی فقیه در ابعاد گسترده در تمامی زمینه ها صحه می گذارند و ایران امروز را کشوری ورشکسته، بی سامان و رژیم اسلامی را تشکیلاتی شکست خورده می دانند. کسانیکه چه آگاهانه و چه ناخودآگاه به رژیم اسلامی’نه’ می گویند و انرا علیه منافع و مصالح ملی ایران می دانند دانسته یا نادانسته کاری جز پژواک حرف و تز و اندیشه دکتر بختیار نمی گویند! با گفتار و رفتار خود بر حقانیت دکتر بختیار مهر تایید می زنند.
در بهمن ماه گذشته مطلب کوتاهی بمناسبت سالگشت انقلاب اسلامی نوشتم که در بخشی از آن مقایسه ای بین دکتر شاپور بختیار و آیت اله خمینی کردم. دکتر بختیار به خوشبختی انسان می اندیشید و بنیاد اندیشه سیاسی اش را بر آن نهاده بود . بعکس آیت اله خمینی پیام مرگ و شهادت می داد. مقایسه سیاستها و عملکرد ۳۷ روزه دولت بختیار با رژیم اسلامی در بیش از ۴۱ سال نه کار ساده ای است و نه در این مقاله فرصت آن. کاری است که نیاز به پژوهشی عمیق دارد. اما آنچه لازم بود بطور خلاصه پیشتر گفتم. فقط اضافه کنم که یکی از تفاوتهای اصولی دولت بختیار با رژیم اسلامی در برخورد با دنیای خارج بود. جاییکه دولت بختیار بر همزیستی مسالمت امیز بین کشورها براساس احترام متقابل به حقوق طرفین تاکید می ورزید در حالیکه رژیم اسلامی یکی از اصول بنیادی سیاست خارجی اش را بر خصومت با حداقل بخشی از جهان قرار داده بود. دولت بختیار در سیاست خارجی اعلامیه جهانی حقوق بشر را راهنمای دولت خود تلقی می کرد درحالیکه رژیم اسلامی به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقادی نداشت و از حقوق بشر اسلامی صحبت می کرد و همه میدانیم که حقوق بشر اسلامی یعنی چه! سنگسار، قصاص، ارزش زن نصف مرد، بهایی حق تحصیل در دانشگاههای ایران و کار در ادارات دولتی را ندارد، خدعه جایز است، ایرانی مخالف نظام باید از بسیاری از حقوق شهروندی محروم باشد، تبعیض علیه اقلیتها، سرکوب بی وقفه مخالفان و حتی کشتن آنان، ایرانی مخالف رژیم و مقیم خارج از ایران محروم از سفر به ایران و قس علیهذا. دولت بختیار دولتی بر اساس اصول دمکراتیک و لاییک و عملگرا بود ولی رژیم اسلامی تیوکراتیک، و ایدیولوژیک است و تلفیق دین و دولت را ضرورتی انکار ناپذیر می داند. دکتر بختیار قاطعانه تاکید ورزید نظام سیاسی مبتنی بر دین هرگز به دمکراسی منتهی نمی شود. مقایسه بین دولت بختیار با رژیم اسلامی می تواند و باید موضوع کتاب مفصلی باشد.
امروز دکتر بختیار با ما نیست! اما میراث او با ماست. میراث او راهنمای ماست. تاریخ مسیولیتی سنگین بر دوش ما گذاشته است: یعنی پس گرفتن ایران از اوباش و رجاله های رژیم اسلامی، چیزی که دکتر بختیار برایش جان باخت. ایران امروز چیزی جز ‘سرزمین نابسامان’ نیست و نیاز به تغییرات بنیادی در کلیه ابعاد آن یک ضرورت تاریخی است. امروز برخلاف بهمن ۱۳۵۷ باید در انتخاب مان مسیولانه، خردمندانه، سنجیده، و آگاهانه عمل کنیم تا ایران را از نابودی نجات دهیم. هیچ الگویی برای نیل به چنین هدفی جز الگوی به جا مانده از دکتر بختیار برایمان وجود ندارد. اگر اکثریتی در بهمن ۱۳۵۷ مرتکب اشتباه تاریخی شد و بین خوب و بد، بد را برگزید امروز برماست که آن اشتباه تاریخی را تکرار نکنیم.
توجه داشته باشیم که بختیار به ما هشدار داد که دیکتاتوری نعلین به مراتب از دیکتاتوری چکمه خطرناک تر است. بختیار به ما یادآوری کرد که قبل از هر چیز انسانم و خوشبختی انسان هدف اندیشه سیاسی من است. بختیار ما را به مقاومت دعوت کرد و تاکید ورزید هر کس یک دقیقه بیشتر مقاومت کند پیروز می شود، بختیار به ما درس خودگذشتگی آموخت، بختیار به ما تصمیم گیری به موقع یاد داد، بختیار آینده نگری را به ما آموزش داد، بختیار نه تنها یک دولتمرد سالم، یک ایرانی ملی گرا، یک انسان خواهان آزادی همه انسانها ، یک خانزاده با شهامت و جسور بود بلکه مهمتراز همه او یک آموزگار راستین و آگاه بود که پای بندی به باورهای او، عبرت از مبارزات او، و کاربرد میراث او راهگشای بن بست ایران است.
۲۹ امین سالگشت ترور دکتر بختیار و فقدان حضور فیزیکی او برای ما رهروان راه او بسی دردناک است ولی اندیشه ها و میراث بختیار همیشه اورا زنده نگه می دارد و الگویی است برای هر مکانی و همه نسلها، و این برای ما مایه مباهات است.
ایران هرگز نخواهد مرد!