جبهۀ فراگیر جمهوری خواهی به چه درد میخورد؟ – رامین کامران
دوستان نشریه میهن از من برای شرکت در این نظرخواهی دعوت کردند. پس از خواندن سؤالات به این نتیجه رسیدم که به دلیل برخی ابهامات، نمیتوانم به آنها تک تک پاسخ دهم. پس اجازه خواستم تا پاسخی واحد به جمیعشان بدهم.
نکتۀ اصلی در مورد جبهۀ فراگیر جمهوریخواهی این است که فقط و فقط میتواند بر اساس یک مخرج مشترک بسیار کلی بنا شود که همان مخالفت است با بازگشت سلطنت به ایران ـ همین. به عبارت دیگر، انواع جمهوری که از خلقی تا اسلامی میتواند برود، در آن تفکیک نشده و در عرض یکدیگر جا گرفته است. وقتی عناصر یک جمعی بتواند تا این حد متکثر و از یکدیگر دور باشد، روشن است که توقع عمل قابل توجهی از آن نمیتوان داشت. یعنی اگر چنین جبهه ای، اگر در عمل و نه فقط در نظر، قابل تشکیل باشد، هیچ کاری نمیتوان از آن انتظار داشت، مگر موضعگیری در برابر بازگشت سلطنت به ایران و ابراز این مخالفت به اشکال گوناگون. این دیگ بزرگ که قرار است همۀ جمهوریخواهان را در آن بریزند، از دور طمع و اشتها را تحریک میکند، ولی وقتی از نزدیک نگاه کنید، خواهید دید که آشی بسیار آبکی در آن جوش میزند که اصلاً مغذی نیست. روشن است که مردم اشتهایی برای خوردن آن نخواهند داشت. همین که به آنها بگویید باید جلوی بازگشت سلطنت ایستاد، نه برای جلبشان کافی خواهد بود و نه برای واداشتنشان به کاری، چون برنامه ای بدانها عرضه نکرده اید.
طبیعی هم هست که چنین باشد. مردم ایران خواستار گفتار روشن و محکم هستند و به آسانی دنبال هر حرف کلی و ناروشن راه نمیافتند و نباید هم بیافتند. معمول این است که باید در کار سیاسی ضمانتی برای نتیجه باشد و ضمانت اصلی و البته غیر کافی، وسعت و درستی گفتاری است که هر گروه عرضه میکند. با کمتر از این نمیتوان کسی را جلب کرد و مهمتر از جلب، به فعالیت و مبارزه واداشت. گفتار بی رمق کسی را به سوی خود نمیکشد.
کارآیی جمهوری خواهان فقط از شمارشان بر نمیخیزد، از جذابیت گفتار و توان سازماندهی شان نشأت میگیرد. اگر طرح جبهۀ فراگیر تا به حال به جایی نرسیده و به عقیدۀ من هیچگاه هم نخواهد رسید، به دلیل ضعفش در این زمینه است. صحبت از اتحاد همگانی و تشکل های فراگیر کردن، همیشه جذاب است، چون تصور کارآیی به مدد پرشماری را به ذهن متبادر میکند، ولی در عمل عکس این است، تکثر بی حساب، کارآیی را پایین میاورد. همین توهم است که تا به حال بسیاری را واداشته تا به جای رفتن به دنبال گفتار و سازمان محکم، اصرار بورزند که باید کار را از سر دیگر شروع کرد، یعنی شمار هر چه بیشتری را گرد هم آورد تا بعد کارآیی حاصل شود. شخصاً تصور نمیکنم که در این راه بتوان میانبر زد. روش درست، شروع کردن کار از پایه است و به هم نزدیک شدن به تناسب وجود نقاط اشتراک، نه صرفاً به دلیل جمهوری خواهی که هر قدر وسیع است، سست هم هست.
وحدتی که بر اساس جمهوریخواهی صورت بپذیرد، فقط در صورتی مؤثر خواهد گشت که محتوای این جمهوریخواهی معین شود و معلوم گردد که قرار است از چه نوع باشد و برنامۀ سیاسی و پروژۀ اجتماعی آن برای ایران آینده چیست. طبیعی است که اختلافات از همینجا شروع میشود و هرچه در راه تعیین محتوا پیشتر بروید، از تعداد گروه ها و افرادی که میتوانید دور هم جمع کنید، کاسته خواهد شد. ولی چاره ای نیست. نمیتوان کمیت و کیفیت را با هم جمع آورد.
تمایز اول بین آنهایی قرار دارد که میخواهند به هر ترتیب هست پای مذهب را در سیاست باز نگاه دارند و دسته ای که جداً با این کار مخالفند. موضع لائیک ها روشن است. ولی موضع دسته ای که میتوان سکولار نامید و مایلند راهی برای دخالت مذهب و بخصوص عقاید و برنامۀ مذهب مدار خودشان، در سیاست باز نگه دارند، همیشه به صراحت بیان نمیگردد چون خیلی قابل عرضه نیست. یادآوری کنم که گروه اخیر، رنگ غلیظ اصلاح طلبی دارد. تمایز دیگری هم هست که در اهمیت دستکمی از اولی ندارد و باید به آن نیز اشاره کرد: رویکرد نسبت به دخالت خارجی. اینجا هم باز سایۀ اصلاح طلبان در گروه موافق با دخالت خارجی دیده میشود. تا به حال در بین لائیک ها چنین چیزی دیده نشده است.
طبعاً همیشه میتوان به فکر پیدا کردن بهینه بود، اینکه کار را در جایی متوقف کنیم که تا حد امکان، از هر دو جهت رضایت بخش باشد. گروه های مختلف جمهوریخواه، اکنون در این مرحله قرار دارند و همه به دنبال یارگیری از کسانی هستند که با آنها نزدیکی فکری دارند. به عبارت دیگر، جبهه هایی در حال تشکیل است که هیچکدام فراگیر نیست و قرار هم نیست که باشد. ولی هنوز این روند به موفقیت قابل توجهی نرسیده است و تشکیل گروه های وسیع ـ یا جبهه های ـ جمهوریخواهی که گفتار و برنامۀ یکدست و مؤثر و قابل عرضه به مردم، داشته باشند، ادامه دارد.
ما در عمل سه گروه در اپوزیسیون داریم که میتوان جمهوری خواهشان نامید: خیالپردازان انواع جمهوری های خلقی، آنهایی که هنوز به جمهوری اسلامی بستگی دارند و بالاخره گروهی که میخواهند مذهب را از حوزۀ سیاست بیرون برانند. دو خط تمایز اینها را از هم جدا نگاه میدارد، تمایزهایی که ممکن است توسط همۀ فعالان به همین روشنی درک نشده یا بیان نشود.
گروه اول اصلاً جدی گرفتنی نیست و بحثش را همینجا ختم میکنم، چون در حقیقت دنبال همان حرفهای مارکسیست لنینیستی است که معلوم است به کجا خواهد کشید. اصولاً هم کسی اعتنایش نمیکند، فقط هر بار در ایران اعتراض اقتصادی بر پا میشود، فیل اینها یاد هندوستان میکند و فریاد «ظهور نزدیک است» سر میدهند تا وقتی که از نفس بیافتند.
میمانند دو گروه بعدی. تمایز اول بین آنهایی قرار دارد که میخواهند به هر ترتیب هست پای مذهب را در سیاست باز نگاه دارند و دسته ای که جداً با این کار مخالفند. موضع لائیک ها روشن است. ولی موضع دسته ای که میتوان سکولار نامید و مایلند راهی برای دخالت مذهب و بخصوص عقاید و برنامۀ مذهب مدار خودشان، در سیاست باز نگه دارند، همیشه به صراحت بیان نمیگردد چون خیلی قابل عرضه نیست. یادآوری کنم که گروه اخیر، رنگ غلیظ اصلاح طلبی دارد.
تمایز دیگری هم هست که در اهمیت دستکمی از اولی ندارد و باید به آن نیز اشاره کرد: رویکرد نسبت به دخالت خارجی. اینجا هم باز سایۀ اصلاح طلبان در گروه موافق با دخالت خارجی دیده میشود. تا به حال در بین لائیک ها چنین چیزی دیده نشده است.
خلاصه کنم. دو عامل گروه های جمهوری خواه را از یکدیگر دور نگاه میدارد: طرح سیاسی اجتماعی برای ایران و موضع نسبت به دخالت خارجی. دو گروه اصلی که به این ترتیب از هم جدا میشود، گروه لائیک هاست و اصلاح طلبان و عقبه شان. به هم چسباندن این دو، به نظر ممکن نمیاید تا بخواهیم به این ترتیب جبهۀ فراگیر درست کنیم. راه حل درست انتخاب صریح است و تقویت گروهی که بدان گرایش داریم.
برگرفته از ماهنامه میهن