Home نقد و اندیشه آرشیو نقد و اندیشه طرحی در  استدلال سنجی- طاهر صدیق

طرحی در  استدلال سنجی- طاهر صدیق

بخش نخست

حدود ۲۵ سال  پیش  در نوشته‌ای بیست صفحه‌ای  به شرح بنیادهای سنجش و تحلیل استدلال پرداختم.این نوشته همراه نوشته‌ای دیگر که عنوان آن  “پژوهش در قلمرو تجربه” بود در  کتابی کوچک و شمارگانی اندک منتشر شد. در نظر دارم که  در فیسبوک این نوشته ها را  باری دیگردر چند بخش برای دوستان علاقه‌مند به این گونه مسایل منتشر کنم.  در بخش نخست این نوشته، در پی پیشگفتاری،  به عناصر ساختاری استدلال  می پردازم . در بخش‌های دیگر که  بتدریج ،  در  روزهای جمعه‌ی چند هفته‌ی آینده ، انتشار خواهد یافت، ازجمله موضوع‌ اعتبار استدلال و گام های شش‌گانه‌ی  تحلیل استدلال  یا استدلال سنجی  مورد بررسی قرار خواهد گرفت.  

اشاره ای به اهمیت استدلال و استدلال‌سنجی

استدلال یا برهان آوری از مهم‌ترین شیوه‌های ارتباط میان آدمیان و از مهم‌ترین روندهای اندیشه ورزی و اندیشه پروری است.

کاوش موضوع استدلال در این نوشته بر این باور استوار است که ژرف نگری در این زمینه می‌تواند راه ارتباط سازنده ‌ی اجتماعی را هموارتر سازد، آدمی را در اندیشه ورزی و اندیشه رسانی و تصمیم گیری یاری دهد و نیز چون ابزاری در تدوین شیوه‌های مناظره‌ی  سازنده و بارآور سودمند افتد. ژرف نگری در موضوع استدلال هم از این رو اهمیت دارد که می‌تواند ابزاری به دست دهد که با کمک آن بسیاری از گفتارهایی که ظاهری استدلال گون دارند اما به واقع گفتارهایی تبلیغی بیش نیستند، آسان‌تر افشا شوند. این گفتارهای استدلال نما در عرصه‌های گوناگون اجتماعی فراوان یافت می‌شوند و به ویژه در عرصه‌ی سیاست و دین حضوری چشم‌گیر دارند. این‌ها گفتارهایی هستند که ظاهرا می‌خواهند نظری را از راه برهان آوری به دیگران بپذیرانند اما به واقع، ابزار اصلی آنها برهان نیست بلکه شگردهایی برای تاثیرگذاری عاطفی و احساسی و ترفندهایی برای جلوگیری از دقت انتقادی مخاطب است: شیوه‌ی بیان سخنورانه، کلی گویی‌های قابل قبول برای همه، مبهم گویی، پناه‌بردن به گفتاوردهای غیرضروری، تکیه بر اتوریته‌های گوناگون، ناسزاگویی به مخالفان و ستایش اغراق‌آمیز دوستان و موافقان، بهره برداری از واژه‌های سنگین از بار عاطفی و دیگر عناصر مشابه تاثیرگذاری در ذهن آدمی، این گفتارها را انباشته است. اما بدون بررسی نظام‌مند این گفتارها، نشان دادن کم‌مایگی آنها به عنوان استدلال چندان آسان نیست.

فزون بر این، در بسیاری موارد، با وجود اینکه به درستی نظری اطمینان کامل داریم، خود را ناتوان از پذیراندن آن از راه ارائه‌ی دلیل به دیگران می‌یابیم. عوامل بسیاری ممکن است در این ناتوانی دخالت داشته باشند که یکی از آنها  نبود تصویری روشن از ساختار کلی استدلال  است.

در نوشته‌ی حاضر تلاش ما بر این است که با پیش گذاری طرحی از استدلال و استدلال سنجی، ساختارها و معیارهای بنیادی پذیرش و رد استدلال را به کوتاهی توضیح دهیم و نیز بپردازیم به اینکه چگونه می‌توان گفتارهای استدلالی را که در شکل مناظره، سخنرانی و نوشتارهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، دینی و مانند آن ارائه می‌شوند بررسید و مورد سنجش قرار داد.

ساختار استدلال

می‌توان گفت که در هر استدلالی سه عنصر سازنده وجود دارد:

۱- گزاره ای،statement، که به عنوان نتیجه‌ی استدلال ارائه می‌شود.

۲- گزاره یا گزاره‌هایی که به عنوان دلیل یا برهانِ، argument، درستی یا صدق نتیجه ارائه می‌شود

۳- رابطه‌ای توجیه کننده میان دلیل و نتیجه که معمولا به صورت تلویحی در استدلال وجوددارد  و گاهی نیز صریحا در آن گنجانده می‌شود.

برای نمونه به یک استدلال ساده نگاه می‌کنیم:

” بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت چرا که بهای دلار امروز افزایش یافته است”

ما در این نمونه‌ی ذکر شده، یک نتیجه داریم: بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت، و یک دلیل یا برهان داریم: بهای دلار امروز افزایش یافته است.

برهان را در این نوشته با “ب” و نتیجه را با “ن” می‌نمایانیم و بنابر این می‌توانیم شکل کلی چنین استدلالی را به ترتیب زیر ارائه کنیم: “ن” زیرا “ب”، که به این صورت نیز می‌توانیم بنویسیم:

“ن”

“ب”

به این ترتیب، ما دو عنصر سازنده‌ی این استدلال را باز نموده‌ایم، اما بطوریکه گفتیم در هر استدلالی رابطه‌ای توجیه کننده میان دلیل و نتیجه نیز وجود دارد، هرچند آشکارا بیان نشود.

در مثال یاد شده این رابطه‌ی توجیه کننده گزاره استلزامی،implication، زیر است:” اگر بهای دلار افزایش یابد، بهای بنزین نیز یک روز بعد افزایش خواهد یافت”، “ب” ←”ن”. بدون این رابطه‌ی استلزامی میان افزایش بهای دلار و افزایش بهای بنزین، پیوندی منطقی میان “ب” و “ن” (برهان و نتیجه) وجود نخواهد داشت، یعنی نتیجه ‌‌ی استدلال پی‌آیند یا تالی، consequence، پیش آیند یا مقدمه، premiss، شناخته نخواهد شد.

پیش از پی گیری موضوع تاکید می‌کنیم که در استدلال‌هایی که معمولا با آنها روبرو هستیم غالبا نه تنها رابطه‌ی توجیه کننده به صراحت بیان نمی‌شود بلکه بسیاری از برهان‌های استدلال نیز، ازجمله به دلیل بدیهی بودن آنها از دیدگاه استدلال کننده، نا گفته می‌مانند و بنابراین، در استدلال سنجی باید این برهان‌های ناگفته نیز مورد توجه قرار گیرند. و البته باید توجه داشت که این برهان‌های بدیهی برای استدلال کننده ،ممکن است برای مخاطب به هیج روی بدیهی نباشد.

اکنون می‌توانیم صورت کامل استدلال “دلار و بنزین” را چنین بنویسیم:

“اگر بهای دلار افزایش یابد، بهای بنزین نیز یک روز بعد افزایش خواهد یافت (“ب” ← “ن”). و بهای دلار امروز افزایش یافته است (“ب”)، و بنابراین بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت (“ن”).

شکل کلی این استدلال چنین است:

 “ن”

“ب” ← “ن”

“ب”

نکته‌ای که شاید اشاره به آن پر بی‌جا نباشد این است که دلیل یا برهان و علت، cause، دو مفهوم متفاوت هستند. در مثال “دلار و بنزین” برهانی که ذکر شده، بر پایه‌ی یک گزاره‌ی علّی استوار است، یعنی افزایش بهای دلار را علت افزایش بنزین معرفی می‌کند. اما همه‌ی دلایل چنین نیستند. برای نمونه در همین مثال، ممکن است دلیل ارائه شده این باشد که “کارشناسان نفتی پیش‌بینی کردند که بهای بنزین به علت افزایش بهای دلار از فردا افزایش خواهد یافت”. این دلیل البته استوار بر گزاره‌ای علّی نیست. استدلال کننده نمی‌گوید که به این علت که کارشناسان گفته اند، بهای بنزین افزایش خواهد یافت. اما به هر حال این گزاره برهانی است بر پایه پذیرش رابطه‌ای میان اظهارات کارشناسان و افزایش بهای بنزین.

ساختار بنیادی استدلال همان است که در مثال یاد شده آوردیم. اما هر استدلالی فزون بر اینکه معمولا بیش از یک برهان اصلی دارد، دارای شماری برهان‌های فرعی نیز هست. یعنی در آن، برای درستی یا صدق هردلیل اصلی ممکن است دلیل یا دلایلی آورده شود و برای این دلایل فرعی نیز دلایلی فرعی‌تر ارائه شود.

برای نمونه فرض کنیم کسی چنین استدلال می‌کند: “تحریم تجاری امکان تاثیرگذاری بر رژیم ایران را از بین می‌برد. این امر در مورد تحریم آمریکا علیه ایران دیده شد که امکان دیالوگ کاملا از بین رفت و در پی تحریم، جناح محافظه کار رژیم که خواهان هیچ رابطه دوستانه‌ای با غرب نیست، تقویت شد. علاوه بر این، تحریم تجاری، شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سود آور ایران محروم خواهد کرد، چرا که دولت ایران بیش از پیش تحریک خواهد شد که گسترش فعالیت‌های رقیبان سوئد را تسهیل کند و بنابراین رقیبان سوئد به زودی جای خالی سوئد را در بازار ایران پر خواهند کرد. از این رو، تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن رهبران این کشور به رعایت حقوق بشر، کاری نادرست است.”

ما می‌توانیم عناصر تشکیل دهنده‌ی این استدلال را به صورتی منظم چنین بنمایانیم:

نتیجه (“ن”): تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن رهبران این کشور به رعایت حقوق بشر، کاری نادرست است.

برهان اصلی نخست (“ب ۱”): تحریم تجاری امکان تاثیرگذاری بر ایران را از بین می‌برد.

برهان فرعی نخست برهان اصلی نخست (“ب ۱” “ب۱”): امکان دیالوگ با ایران برای آمریکا در پی تحریم این کشور علیه ایران، از بین رفت.

برهان فرعی دوم برهان اصلی نخست (“ب۲” “ب۱”): در پی تحریم آمریکا، جناح محافظه کار رژیم ایران که خواهان هیچ رابطه دوستانه‌ای با غرب نیست، تقویت شد.

برهان اصلی دوم (“ب ۲”): تحریم تجاری ایران شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سودآور ایران محروم خواهد کرد.

برهان فرعی نخست برهان اصلی دوم (“ب۱” “ب۲”): رقبای تجاری سوئد به زودی جای خالی سوئد را در بازار ایران پر خواهند کرد.

برهان فرعی نخست برهان فرعی نخست برهان اصلی دوم (“ب۱” “ب۱ ” “ب۲ “): دولت ایران تحریک خواهد شد که گسترش فعالیت رقیبان تجاری سوئد را تسهیل کند.

طرح کلی این استدلال:

“ن”

“ب ۱”

“ب۱ ” “ب۱”

“ب۲” “ب۱”

” ب۲”

“ب۱” “ب۲”

“ب۱” “ب۱” “ب۲”

بدین ترتیب، در هر استدلالی ما با پایگان (هیرارشی) برهان‌ها روبرو خواهیم بود. برخی از این برهان‌ها، برهان‌های اصلی یا برهان‌های درجه نخست یا سطح نخست هستند، برخی برهان‌های فرعی درجه دوم یا سطح دوم، برخی برهان‌های فرعی درجه سوم یا سطح سوم و…

در استدلال ذکر شده، ما رابطه ‌ی توجیه کننده را، چنانکه متداول است، نیاورده‌ایم. اما این به معنای آن نیست که چنین رابطه‌ای وجود ندارد. با فرض اینکه استدلال کننده هیچ برهان دیگری را برای اثبات نظر خود نیاورده باشد، این رابطه‌ی توجیه کننده عبارت خواهد بود از: ” اگر تحریم تجاری علیه ایران امکان تاثیرگذاری بر رژیم ایران را ازبین ببرد و شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سودآور ایران بازدارد، تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن این کشور به رعایت حقوق بشر کاری نادرست است.”

(“ب۱” و “ب۲” ← “ن”)

در پایان به این نکته نیز اشاره کنیم که  ما گزاره‌های گوناگون را  در بسیار ی موارد کاملا درست (صادق) یا کاملا نادرست (کاذب) ارزیابی نمی‌کنیم بلکه ارزیابی  ماممکن است در برگیرنده‌ی درجه‌ی معینی از اطمینان یا تردید باشد. به عبارت دیگر این گزاره‌ها را ممکن است با درجه‌ی احتمال معینی صادق یا کاذب بدانیم. در  بخش‌های آینده به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت. طرحی در  استدلال سنجی

بخش نخست

حدود ۲۵ سال  پیش  در نوشته‌ای بیست صفحه‌ای  به شرح بنیادهای سنجش و تحلیل استدلال پرداختم.این نوشته همراه نوشته‌ای دیگر که عنوان آن  “پژوهش در قلمرو تجربه” بود در  کتابی کوچک و شمارگانی اندک منتشر شد. در نظر دارم که  در فیسبوک این نوشته ها را  باری دیگردر چند بخش برای دوستان علاقه‌مند به این گونه مسایل منتشر کنم.  در بخش نخست این نوشته، در پی پیشگفتاری،  به عناصر ساختاری استدلال  می پردازم . در بخش‌های دیگر که  بتدریج ،  در  روزهای جمعه‌ی چند هفته‌ی آینده ، انتشار خواهد یافت، ازجمله موضوع‌ اعتبار استدلال و گام های شش‌گانه‌ی  تحلیل استدلال  یا استدلال سنجی  مورد بررسی قرار خواهد گرفت.  

اشاره ای به اهمیت استدلال و استدلال‌سنجی

استدلال یا برهان آوری از مهم‌ترین شیوه‌های ارتباط میان آدمیان و از مهم‌ترین روندهای اندیشه ورزی و اندیشه پروری است.

کاوش موضوع استدلال در این نوشته بر این باور استوار است که ژرف نگری در این زمینه می‌تواند راه ارتباط سازنده ‌ی اجتماعی را هموارتر سازد، آدمی را در اندیشه ورزی و اندیشه رسانی و تصمیم گیری یاری دهد و نیز چون ابزاری در تدوین شیوه‌های مناظره‌ی  سازنده و بارآور سودمند افتد. ژرف نگری در موضوع استدلال هم از این رو اهمیت دارد که می‌تواند ابزاری به دست دهد که با کمک آن بسیاری از گفتارهایی که ظاهری استدلال گون دارند اما به واقع گفتارهایی تبلیغی بیش نیستند، آسان‌تر افشا شوند. این گفتارهای استدلال نما در عرصه‌های گوناگون اجتماعی فراوان یافت می‌شوند و به ویژه در عرصه‌ی سیاست و دین حضوری چشم‌گیر دارند. این‌ها گفتارهایی هستند که ظاهرا می‌خواهند نظری را از راه برهان آوری به دیگران بپذیرانند اما به واقع، ابزار اصلی آنها برهان نیست بلکه شگردهایی برای تاثیرگذاری عاطفی و احساسی و ترفندهایی برای جلوگیری از دقت انتقادی مخاطب است: شیوه‌ی بیان سخنورانه، کلی گویی‌های قابل قبول برای همه، مبهم گویی، پناه‌بردن به گفتاوردهای غیرضروری، تکیه بر اتوریته‌های گوناگون، ناسزاگویی به مخالفان و ستایش اغراق‌آمیز دوستان و موافقان، بهره برداری از واژه‌های سنگین از بار عاطفی و دیگر عناصر مشابه تاثیرگذاری در ذهن آدمی، این گفتارها را انباشته است. اما بدون بررسی نظام‌مند این گفتارها، نشان دادن کم‌مایگی آنها به عنوان استدلال چندان آسان نیست.

فزون بر این، در بسیاری موارد، با وجود اینکه به درستی نظری اطمینان کامل داریم، خود را ناتوان از پذیراندن آن از راه ارائه‌ی دلیل به دیگران می‌یابیم. عوامل بسیاری ممکن است در این ناتوانی دخالت داشته باشند که یکی از آنها  نبود تصویری روشن از ساختار کلی استدلال  است.

در نوشته‌ی حاضر تلاش ما بر این است که با پیش گذاری طرحی از استدلال و استدلال سنجی، ساختارها و معیارهای بنیادی پذیرش و رد استدلال را به کوتاهی توضیح دهیم و نیز بپردازیم به اینکه چگونه می‌توان گفتارهای استدلالی را که در شکل مناظره، سخنرانی و نوشتارهای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، دینی و مانند آن ارائه می‌شوند بررسید و مورد سنجش قرار داد.

ساختار استدلال

می‌توان گفت که در هر استدلالی سه عنصر سازنده وجود دارد:

۱- گزاره ای،statement، که به عنوان نتیجه‌ی استدلال ارائه می‌شود.

۲- گزاره یا گزاره‌هایی که به عنوان دلیل یا برهانِ، argument، درستی یا صدق نتیجه ارائه می‌شود

۳- رابطه‌ای توجیه کننده میان دلیل و نتیجه که معمولا به صورت تلویحی در استدلال وجوددارد  و گاهی نیز صریحا در آن گنجانده می‌شود.

برای نمونه به یک استدلال ساده نگاه می‌کنیم:

” بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت چرا که بهای دلار امروز افزایش یافته است”

ما در این نمونه‌ی ذکر شده، یک نتیجه داریم: بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت، و یک دلیل یا برهان داریم: بهای دلار امروز افزایش یافته است.

برهان را در این نوشته با “ب” و نتیجه را با “ن” می‌نمایانیم و بنابر این می‌توانیم شکل کلی چنین استدلالی را به ترتیب زیر ارائه کنیم: “ن” زیرا “ب”، که به این صورت نیز می‌توانیم بنویسیم:

“ن”

“ب”

به این ترتیب، ما دو عنصر سازنده‌ی این استدلال را باز نموده‌ایم، اما بطوریکه گفتیم در هر استدلالی رابطه‌ای توجیه کننده میان دلیل و نتیجه نیز وجود دارد، هرچند آشکارا بیان نشود.

در مثال یاد شده این رابطه‌ی توجیه کننده گزاره استلزامی،implication، زیر است:” اگر بهای دلار افزایش یابد، بهای بنزین نیز یک روز بعد افزایش خواهد یافت”، “ب” ←”ن”. بدون این رابطه‌ی استلزامی میان افزایش بهای دلار و افزایش بهای بنزین، پیوندی منطقی میان “ب” و “ن” (برهان و نتیجه) وجود نخواهد داشت، یعنی نتیجه ‌‌ی استدلال پی‌آیند یا تالی، consequence، پیش آیند یا مقدمه، premiss، شناخته نخواهد شد.

پیش از پی گیری موضوع تاکید می‌کنیم که در استدلال‌هایی که معمولا با آنها روبرو هستیم غالبا نه تنها رابطه‌ی توجیه کننده به صراحت بیان نمی‌شود بلکه بسیاری از برهان‌های استدلال نیز، ازجمله به دلیل بدیهی بودن آنها از دیدگاه استدلال کننده، نا گفته می‌مانند و بنابراین، در استدلال سنجی باید این برهان‌های ناگفته نیز مورد توجه قرار گیرند. و البته باید توجه داشت که این برهان‌های بدیهی برای استدلال کننده ،ممکن است برای مخاطب به هیج روی بدیهی نباشد.

اکنون می‌توانیم صورت کامل استدلال “دلار و بنزین” را چنین بنویسیم:

“اگر بهای دلار افزایش یابد، بهای بنزین نیز یک روز بعد افزایش خواهد یافت (“ب” ← “ن”). و بهای دلار امروز افزایش یافته است (“ب”)، و بنابراین بهای بنزین از فردا افزایش خواهد یافت (“ن”).

شکل کلی این استدلال چنین است:

 “ن”

“ب” ← “ن”

“ب”

نکته‌ای که شاید اشاره به آن پر بی‌جا نباشد این است که دلیل یا برهان و علت، cause، دو مفهوم متفاوت هستند. در مثال “دلار و بنزین” برهانی که ذکر شده، بر پایه‌ی یک گزاره‌ی علّی استوار است، یعنی افزایش بهای دلار را علت افزایش بنزین معرفی می‌کند. اما همه‌ی دلایل چنین نیستند. برای نمونه در همین مثال، ممکن است دلیل ارائه شده این باشد که “کارشناسان نفتی پیش‌بینی کردند که بهای بنزین به علت افزایش بهای دلار از فردا افزایش خواهد یافت”. این دلیل البته استوار بر گزاره‌ای علّی نیست. استدلال کننده نمی‌گوید که به این علت که کارشناسان گفته اند، بهای بنزین افزایش خواهد یافت. اما به هر حال این گزاره برهانی است بر پایه پذیرش رابطه‌ای میان اظهارات کارشناسان و افزایش بهای بنزین.

ساختار بنیادی استدلال همان است که در مثال یاد شده آوردیم. اما هر استدلالی فزون بر اینکه معمولا بیش از یک برهان اصلی دارد، دارای شماری برهان‌های فرعی نیز هست. یعنی در آن، برای درستی یا صدق هردلیل اصلی ممکن است دلیل یا دلایلی آورده شود و برای این دلایل فرعی نیز دلایلی فرعی‌تر ارائه شود.

برای نمونه فرض کنیم کسی چنین استدلال می‌کند: “تحریم تجاری امکان تاثیرگذاری بر رژیم ایران را از بین می‌برد. این امر در مورد تحریم آمریکا علیه ایران دیده شد که امکان دیالوگ کاملا از بین رفت و در پی تحریم، جناح محافظه کار رژیم که خواهان هیچ رابطه دوستانه‌ای با غرب نیست، تقویت شد. علاوه بر این، تحریم تجاری، شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سود آور ایران محروم خواهد کرد، چرا که دولت ایران بیش از پیش تحریک خواهد شد که گسترش فعالیت‌های رقیبان سوئد را تسهیل کند و بنابراین رقیبان سوئد به زودی جای خالی سوئد را در بازار ایران پر خواهند کرد. از این رو، تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن رهبران این کشور به رعایت حقوق بشر، کاری نادرست است.”

ما می‌توانیم عناصر تشکیل دهنده‌ی این استدلال را به صورتی منظم چنین بنمایانیم:

نتیجه (“ن”): تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن رهبران این کشور به رعایت حقوق بشر، کاری نادرست است.

برهان اصلی نخست (“ب ۱”): تحریم تجاری امکان تاثیرگذاری بر ایران را از بین می‌برد.

برهان فرعی نخست برهان اصلی نخست (“ب ۱” “ب۱”): امکان دیالوگ با ایران برای آمریکا در پی تحریم این کشور علیه ایران، از بین رفت.

برهان فرعی دوم برهان اصلی نخست (“ب۲” “ب۱”): در پی تحریم آمریکا، جناح محافظه کار رژیم ایران که خواهان هیچ رابطه دوستانه‌ای با غرب نیست، تقویت شد.

برهان اصلی دوم (“ب ۲”): تحریم تجاری ایران شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سودآور ایران محروم خواهد کرد.

برهان فرعی نخست برهان اصلی دوم (“ب۱” “ب۲”): رقبای تجاری سوئد به زودی جای خالی سوئد را در بازار ایران پر خواهند کرد.

برهان فرعی نخست برهان فرعی نخست برهان اصلی دوم (“ب۱” “ب۱ ” “ب۲ “): دولت ایران تحریک خواهد شد که گسترش فعالیت رقیبان تجاری سوئد را تسهیل کند.

طرح کلی این استدلال:

“ن”

“ب ۱”

“ب۱ ” “ب۱”

“ب۲” “ب۱”

” ب۲”

“ب۱” “ب۲”

“ب۱” “ب۱” “ب۲”

بدین ترتیب، در هر استدلالی ما با پایگان (هیرارشی) برهان‌ها روبرو خواهیم بود. برخی از این برهان‌ها، برهان‌های اصلی یا برهان‌های درجه نخست یا سطح نخست هستند، برخی برهان‌های فرعی درجه دوم یا سطح دوم، برخی برهان‌های فرعی درجه سوم یا سطح سوم و…

در استدلال ذکر شده، ما رابطه ‌ی توجیه کننده را، چنانکه متداول است، نیاورده‌ایم. اما این به معنای آن نیست که چنین رابطه‌ای وجود ندارد. با فرض اینکه استدلال کننده هیچ برهان دیگری را برای اثبات نظر خود نیاورده باشد، این رابطه‌ی توجیه کننده عبارت خواهد بود از: ” اگر تحریم تجاری علیه ایران امکان تاثیرگذاری بر رژیم ایران را ازبین ببرد و شرکت‌های سوئدی را برای زمانی دراز از دسترسی به بازار سودآور ایران بازدارد، تحریم تجاری سوئد علیه ایران برای واداشتن این کشور به رعایت حقوق بشر کاری نادرست است.”

(“ب۱” و “ب۲” ← “ن”)

در پایان به این نکته نیز اشاره کنیم که  ما گزاره‌های گوناگون را  در بسیار ی موارد کاملا درست (صادق) یا کاملا نادرست (کاذب) ارزیابی نمی‌کنیم بلکه ارزیابی  ماممکن است در برگیرنده‌ی درجه‌ی معینی از اطمینان یا تردید باشد. به عبارت دیگر این گزاره‌ها را ممکن است با درجه‌ی احتمال معینی صادق یا کاذب بدانیم. در  بخش‌های آینده به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.

از صفحه فیس بوک طاهر صدیق