Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال نگاهی به کتاب « تجربه مصدق در چشم انداز آینده ایران» حسن بهگر

نگاهی به کتاب « تجربه مصدق در چشم انداز آینده ایران» حسن بهگر

کتاب مجموعه مقاله های کنفرانس به مناسبت پنجاهمین سال تشکیل دولت دکتر مصدق

به کوشش هوشنگ کشاورز صدر و حمید اکبری

نشر پاژن،  ماه مه 2005

426 صفحه

کتاب «تجربه مصدق در چشم انداز آینده ایران » یادگار برگزاری این کنفرانس در شستمین سالگرد نخست وزیری دکتر محمد مصدق در شیکاگوست.

امروز که این کتاب را باز کرده ام  کنفرانس شیکاگو در باره ی مصدق (از دهم تا دوازدهم مارس 2001 ) مانند صحنه هایی از یک فیلم دربرابر چشمانم می گذرد. این پرسش در تمام راه در ذهنم چرخید که چه چیزی صاحب نظران  و فرهیختگان کشور را به  بررسی  حکومت ملی مصدق که از عمر آن  نیم قرن می گذرد، برانگیخته است ؟

از مدت ها پیش بسیاری می دانستند که  هوشنگ کشاورز صدر مشغول تدارک کنفرانسی است. او که خود هر دعوتی را به آسانی  نمی پذیرفت، این بار برای تشکیل کنفرانسی آن هم در ایالات متحده ی آمریکا دامن همت به کمر زده بود .  دیداری نزدیک با بسیاری از صاحبنطران  مانند آقایان ناصر پاکدامن ،  منصور فرهنگ ،  فخرالدین عظیمی  و ایرج پزشکزاد و…همه برایم مغتنم بود. وقتی به اتفاق دوستان به  هتل مورد نظر رسیدیم هوشنگ  کشاورز در انتظار میهمانان بود و با محبت و روی گشاده راهنمایی می کرد و به پرسش های آنان پاسخ  می داد که کدام اتاق برای چه کسی در نظر گرفته شده و برای برخی از  نیز  از منزل دوستان محلی مدد گرفته بود. حضور برخی از چهره هایی از طیف چپ و یا حتا منتقد در این کنفرانس که بعداً  بحث انگیز شد ، این جلسه را از سایر جلساتی که فقط به  تمجید و بزرگداشت اختصاص دارد کاملاً متمایز می کرد.

این خواست  هوشنگ کشاورز بود  که کنفرانس دربرگیرنده ی طیف های گوناگون  باشد و  او واقعاً بدین روش اعتقاد داشت  و  انتقادات را بجان می خرید. چه جان صبوری داشت این مرد!

در عمل هم به چشم شاهد بودیم جمعیتی کثیر از همه جا گردهم آمده بود تا در باره مصدقی بشنود که پنجاه سال پیش از سقوط دولتش می گذشت . حتا اقای نصرت امینی روی صندلی چرخدار با حضور خود به مجلس جلوه بخشیده بود. نمایندگان سه ،چهار نسل برای ارزیابی کارنامه دولت مصدق گردهم آمده بودند.

در پهنه ی سیاست ایران، مصدق یک منظومه بود منظومه ای مرکب از اخلاق سیاسی واحترام به  مردم و قانون و رفتار دموکراتیک  و استقلال و آزادیخواهی . و این منظومه در دریایی از فساد و استبداد و بی اخلاقی دوره ی قاجار و همچنین دیکتاتوری و بی اخلاقی و فساد و وابستگی دوره ی پهلوی و دوره ی بیداد مذهبی که خمینی به ارث گذاشت هر روز بیشتر می درخشد. جسارت و شجاعت و پایداری وی در برابر شداید و تحمل رنج های فراوان او برسر مواضع اصولی خود از وی یک الگو و مدل برای نسل های بعدی ساخت. درمیان هزاران کتاب و مقاله که به زبان فارسی و دیگر زبان ها  در باره ی او و مقایسه او با دیگران نوشته شده است، نتوانسته اند همتایی برایش بیابند.

بدون هیچ اغراقی در مطالعه تاریخی نهضت ملی معاصر ایران به ناچار دائم به شخصیت او و طرز تفکر او برمی گردیم. از این رو  گردهمایی که به یاری و همت هوشنگ کشاورز صدر و حمید اکبری استاد دانشگاه در دانشگاه نورت ایسترن ایلینوی شهر شیکاگو، بزرگداشت معنایی فراتر از یک کنفرانس عادی یافته بود چرا که  در انتقال این فرهنگ و ترسیم چهره ی مصدق و پاسداشت میراث او سهمی بزرگ برعهده گرفت . تا آنجا که می دانم این اولین باری بود که کنفرانسی برای بزرگداشت مصدق درخارج کشور برگزار می شد، در این کنفرانس سخنان  گوناگونی از استادان  دانشگاه  و فعالان سیاسی، دانشجویی و حقوق بشری عرضه شد و به بررسی حکومت  دکتر مصدق و  دیدگاه های وی  و شرایط امروز جنبش دموکراسی خواهی در ایران پرداخته شد.

 در این کتاب نوشته های آقایان یرواند آبراهامیان، حمید اکبری، سیروس بینا،  ایرج پزشکزاد، علی اصغر حاج سید جوادی، مهرداد درویش پور، حمید ذوالنور، علی رهنما و شهرام قنبری، علی شاهنده، فخرالدین عظیمی، منصور فرهنگ، هوشنگ کشاورز صدر، عبدالکریم لاهیجی و بهروز معظمی چاپ شده است. این کتاب به هیچوجه زندگینامه مصدق نیست بلکه هر فرهیخته ای از دیدگاه خودبه داوری تاریخی دوره ی حکومت او نشسته است.

در مقدمه ای که هوشنگ کشاورز صدر بر این کتاب نگاشته، آمده است « هنوز بیش از یکسال به پنجاهمین سال تشکیل دولت مصدق وملی شدن نفت مانده بود که آقای دکتر حمید اکبری دوست مصدقی جوانم ، با وجود کار سنگین تدریس و اداره بخش مدیریت دانشگاه Northeastern Illinois شهر شیکاگو ، پیشنهاد برگزاری مجلسی برای بزرگداشت و ادای احترام به مصدق ، جنبش ملی کردن نفت و دولت او را با نویسنده این سطور درمیان گذاشت . ایشان ضمن این که از من می خواستند تا مسئولیت اینکار را عهده دار شوم، خود را نیز متعهد می ساختند که تمامی ملزومات کار را تدارک کنند و از آغاز تا پایان از هیچ کوششی دریغ نورزند تا کار چنانکه شایسته است سامان یابد.» اما سپس از نگرانی خود می گوید :« اما دل نگرانی از آنجا آغاز می شد که مبادا کاری انجام شود که با منش و خلقیات مردی که از هر خودپسندی بیزار بود و ازهر تصویرسازی و مجسمه بازی که باب روز همه قدرتمداران روزگار ماست دوری می جست، ناخوانا باشد.» و سرانجام نتیجه می گیرد که باید کاری کرد  تا کنفرانس به کار فروبسته مردم و جنبش ایران بیایدو به راه و رسم مصدق یعنی استقلال و آزادی بپردازد. «سخن بر سر آزادی و استقلال و آمیختگی این دو با هم است . استقلالی که سر به دامان آزادی دارد و معنی آن نه منزوی کردن کشور و مردم بل قرار دادن آن در جایگاه شایسته جهانی آن است . و این امر درحالی میسر است که مردم آزاد باشند و آزادی ضرورتی گردد همچون نیازهای مبرم روزمره آنها.» 

حال نگاهی کوتاه به آنچه در این کنفرانس گفته شد بیندازیم :               

نخست وزیری مصدق : حوزه ی امکانات و محدودیت ها – فخرالدین عظیمی

فخرالدین عظیمی برآنست که شاه با وجود امکانات و قدرت غیر صوری که داشت، از همان آغاز پادشاهی ، اقتدار و اختیارت خود را ناچیز می دانست و از آن ناخشنود بود چنانکه احمد قوام سیاستمدار کارازموده را  با وجود نقش مهم او در بحران آذربایجان برکنار کرد. او خواستار دیدار محرمانه و ارتباط شخصی با سفیران کشورها ی خارجی مانند سفیر انگلستان بود. بنابراین با توجه به اینکه مصدق  کمر به محدود کردن بنیادی و اصولی قدرت واختیارات شاه و نفوذ دربار بسته بود، شاه از وی خشمگین بود.

«از دیدگاه مصدق مبارزه با نفوذ انگلستان تلاشی ضروری، هم در راه تحقق استقلال ایران و هم درجهت اعتلای مشروطیت ایران بود. مصدق برآن بود که یکه تازی شاه وقدرت سلطنت ، تداوم نفوذ بیگانگان به ویژه انگلستان را آسان می کرد . انگلستان نیز در قدرتمندی سلطنت و پدید آوردن وضع و شرایطی که تداوم نقش اساسی شاه در فراگرد سیاسی را تسهیل و توجیه می کرد ذینفع بود . به این ترتیب و از دیدگاه مصدق پیشرفت به سوی تحقق مشروطیت در ایران از ستیز با امپریالیسم ، که پشتیبان ترتیبات غیر مشروطه بود، جدایی پذیر نبود.

متاسفانه هدف های اساسی مصدق با ابزارو امکانات او تناسب نداشت . او دلبستگی های آرمانی ، تعهد شخصی ، و از خود گذشتگی لازم برای حصول این هدف ها را داشت ولی ابزار کار آمد دیگری چندان در کار نبود . جنبش ملی جنبشی خودانگیخته ای بود و عملاً هم همینگونه باقی ماند. ذهنیت کمابیش همه ی کسانی که همراه مصدق بودند، و همچنین ذهنیت سیاسی خود او ، در فضای فکر ی و عاطفی خاصی شکل گرفته بود و ذهنیتی مخالف اندیش بود نه حکومت اندیش. مخالفت اندیشان اغلب آزرم جویی پرهیزکارانه و امن و امان گوشه گیرانه و عافیت خوشنامی پارسامنشانه را بر خطرات محتمل بدنامی سیاسی و آلودگی به حکومت ناپرهیزکار برتری می دادند. خود مصدق و شماری از هوادارانش ، بی آن که دلبستگی های آرمان خواهانه خود را از یاد ببرند، خود را با مقتضیات امر حکومت هماهنگ کردند ولی شماری نتوانستند و برخی نخواستند.»

نویسنده معترف است « شاید خرده گیری از مصدق و یارانش دشوار نباشد ، به هیچ روی از ارزیابی سنجشگرانانه کارنامه آنها نباید فروماند، ولی ژرفای دشواری ها و گستره ناچیز امکانات آنها را نیز نباید نادیده گرفت . مصدقی ها رهنمودهای نظری منظم و راه حل عملی مؤثری برای بیرون رفتن از بن بست مشروطیت ایران ارائه ندادند و کارآیی بسیاری از اقدامات تاکتیکی آنها را در متن تحولات روزگارخود آنان باید سنجید.»

مصدق ، زنده ی بیدار – علی اصغر حاج سیدجوادی

علی اصغر حاج سیدجوادی هدف مصدق را پایان دادن به استبدادی می داند که در برابر مردم راهی جز پیوند با استعمار نداشت و از وی در رابطه با مخالفت وی لایحه انحلال عدلیه نقل می کند :« … هر ملتی باید عقیده ای داشته باشد. اگر یک ملتی عقیده نداشته باشد آن ملت کارش زار است . اگر ملت بی مرام باشد آن ملت از بین می رود.»

و در ادامه باز وی نقل می کند:«.. باد شمال و جنوب [روس و انگلیس ] ما را نلرزاند و در درجه ی ایمان ما تاثیری ننماید و به طور مصنوعی یک روز آتش آن را شعله ور و روز دیگر خاموش نکنند.»

 آقای حاج سیدجوادی به سیاست مخرب حزب توده پرداخته است و به سیاست های  متناقض این حزب اشارات مستدل می کند و این پرسش را مطرح می کند « عجبا و شگفتا که از فاصله 1322 و 1330 به بعد یعنی پس از هفت هشت سال این رجل سیاسی پاکدامن و میهن پرست ، این مظهر اراده ملت ، این عنصر شریف ملی ، این مرد مآل اندیش و بی غرض و با عقیده که به قلم حزب توده در ارکان رهبری حزب منعکس می شود ، چگونه و چرا به پیرمرد مکاری که نیم قرن است به اغفال و فریب خلق مشغول است و درعمر دراز خود چه شعبده های رنگارنگی زده است تبدیل می شود؟! چگونه و چرا این عنصر شریف پاکدامن و ملی و میهن پرست ، خائن و مطیع سیاست امپیریالیستی آمریکا که از پشت به ملت ایران خنجر می زند از کار در می آید؟!»

و این پرسش را مطرح می کند« ملت ایران و تاریخ ایران و نسل های جوانی که دیروز وامروز شاید تا فرداهای نامعلوم بارگران این گونه خیانت کاری درکار سیاست ملک وملت را بردوش می کشند، برای شنیدن اعتراف به این همه جرم و جنایت به کی باید مراجعه کنند؟ جنایت استعمار گران خارجی و استبدادیان داخلی ، گوییا که هنوز پرسش و پاسخی در این زمینه در تاریخ پر از خیانت و جنایت سرزمین ما نگرفته است .»

او با این جمله مقاله خود را درمورد مصدق پایان می دهد:« او مثل اعلای کسی است که به سرچشمه آب حیات رسیده است . او زنده ی بیدار است .»

مصدق و نهضت دمکراسی ایران – منصور فرهنگ

منصور فرهنگ براین باور است که مصدق  هنگامی که متفقین در ایران بودند و شاه اختیاری نداشت با استفاده از ضعف دربارو رجال سنتی و رقابت آمریکا و انگلیس بر سرمنابع نفت ، به نخست وزیری رسید. مصدق به بسیج مردم همت گماشت و دیگر برکناری او به سادگی میسر نبود.«..امروز  پس از گذشت پنجاه سال از نخست وزیری دکتر محمد مصدق به جرات می توان  گفت که ماهیت و جهت دولت او از فراست مدنی و تعهد به آزادیخواهی فراگیر سیاسی و اجتماعی برخورداربود .  و بدین دلیل زمامداری مصدق بسان میراثی درخشان برای آرمان دمکراسی در تاریخ میهن ما ثبت شده است .»

او درباره ی سقوط دولت مصدق می نویسد« موفقیت آسان و ارزان کودتای 28 مرداد گواه این واقعیت تلخ است که حامیان حاکمیت ملی و دمکراسی در برابر شبیخون قابل پیش بینی امپریالیسم و دربار و رجال سنتی قادر به مقاومت چشم گیری نبودند. و بعد از کودتا نیز این امر که چرا براندازی مصدق بدان سهولتی انجام شد که طراحان آن را شگفت زده کرد به پیروان نهضت ملی ایران درس کارسازی نیاموخت . در سال های بعد از کودتا نیز پیروان راه مصدق آن طور که باید به بررسی و تحلیل تغییرات اجتماعی و اقتصادی کشور نپرداختند و مواضع و نظریات خودر ا با تحولات داخلی و خارجی تطبیق ندادند. این غفلت اساسی ترین دلیل ضعف موقعیت جبهه ملی درجامعه و نزول نقش آن در میدان مبارزه علیه استبداد محمدرضا شاه شد. تلاش هایی که برای احیای جبهه ملی صورت گرفت پاسخگوی نیازها و شرایط زمان نبود و در نتیجه گروه های چپ و اسلامی سربازان و هدایت کنندگان حرکتی قهری علیه رژیم شاه شدند. در دوران 25 ساله رژیم کودتا طرفداران نهضت ملی ایران ونیروهای چپ علیه استبداد و وابستگی حاکمیت به طور مستمر مبارزه کردند ولی در این مدت به ضرورت استقرار دمکراسی به معنای متعارف آن و نهادینه کردن حفاظت از حقوق مدنی و اجتماعی ایرانیان توجه کافی نداشتند. در این دوران تحلیل گران و رهبران نهضت ملی بازنگری به گذشته را به تاکید بر ستم امپریالیسم و عدم مشروعیت قدرت شاه محدود نمودند و به ضعف ها و کمبودهای نظری و عملی مصدق و هودارانش توجه قابل ذکری نکردند . نیروهای چپ و رادیکال اسلامی نیز وقتی از دموکراسی سخن می گفتند مدل هایی چون شوروی ، چین ، کوبا و آلمان یا ناکجاآباد مدینه محمدی را در نظر داشتند که ارتباطی با معنی دموکراسی به معنای کثرت گرایی و تامین آزادی های مدنی و اجتماعی برای همه ایرانیان نداشت . بنابراین قابل فهم است که انقلاب بهمن 1357 ، که برآیند مبارزات 25 ساله نیروهای مخالف رژیم شاه بود ، استقلال سیاسی کشور را تامین نماید ولی در جهت استقرار دمکراسی اقدام عاجلی نکند.»

مصدق ، بحران نفت  و بهای استقلال-سیروس بینا

سیروس بینا ضمن تحلیل مفصل اوضاع جهانی آن زمان  به عواقب  کودتای 28 مرداد می پردازد :«

  1. با استفاده از این فرصت تاریخی ، آمریکا « اردنگی » پایانی را به قفای امپراتوری نزار و محتضر انگلیس نواخت . اما این اردنگی را چنان نواخت که انسجام محدود کشورهای گروه استرلینگ را که به تازگی در برابر جلوس «دلار» بر مسند بی رقیب مبادلات بین المللی جای خالی کرده بودند ، به یکباره از هم فرو نپاشد…
  2. انجام کودتا در ایران به ویژه پس از مرگ استالین (مارس 1953) ، به مثابه ضربه ی محکم به اتحاد شوروی بودکه این خود اعمال جنگ سرد در منطقه خاورمیانه و عملکرد مستقیم استراتژی مهار کمونیزم را بربلوک شرق تصویر می کند. بدین وسیله «پرده آهنین » نظام آمریکا ، در مرزهای شمالی ایران ، خاک شوروی را نیز در محاصره ی خویش در آورد.
  3.  آمریکا با اتخاذ سیاست « استراتژی مهار» علیه استقلال و حاکمیت ملی ، محمد رضا شاه فراری را به ایران بازگرداند ، و با استقرار یک حکومت خودکامه و حلقه بگوش ریشه های نوپای دموکراسی را در ایران خشکاند. از این پس خاموش کردن فریاد آزادی و دموکراسی ، و نیز ندای استقلال و حاکمیت ملی در جهان سوم ، برای دولت آمریکا به منزله ی طبیعتی ثانوی در آمد و به زودی بنابه تجربه ی ایران « دکترین کودتا» اساس سیاست جهانی « پاکس آمریکانا» در سال های بعد از جنگ شد. بنابراین ، دول آمریکا خود« مادر» تروریسم دولتی (State Sponsored Terrorism) و بزرگترین مبتکر آن در جهان پس از جنگ دوم است که ، سوای تجربه ی طولانی کارگزاران خویش ، هزینه های سنگین اعمال  تروریسم را به طرزی « دموکراتیک » در خود آمریکا از مردمانی ناآگاه ، نیمه آگاه و یا مردمانی ناپیگیر و خسته از سیاست تامین کرده است .»

«نگاهی دقیق به اسناد ومدارک سازمان ملل متحد در دوران پس از جنگ جهانی دوم به ویژه در سال های دهه 1950 ، تضاد چند جانبه ی نظام آمریکا را در رابطه با حق حاکمیت ملی ، حق ملی استفاده از منابع طبیعی ، حق تعیین سرنوشت و بالاخره اعلامیه ی حقوق بشر به صورت عریان نمایش می دهد. در این دهه اثر عمیق ملی شدن صنعت نفت در ایران و اعتبار گام استوار مصدق – در رابطه با استقلال ملی و حق خودمختاری در تعیین سرنوشت و نیرحق تعیین و تکلیف و استفاده ازمنابع « ملی » و طبیعی .. را می توان آشکارا در گفتگوهای دامنه دار نمایندگان ملت ها در سازمان ملل و در اجلاسیه ها و اسناد ومدارک این دوره بازشناخت .»

این بحث مفصل خالی از انتقاد به  مصدق نیز نیست و در مورد اشتباهات او می نگارد: « آماده کردن جامعه جهت دفاع در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ، به ویژه سازمان دهی قبلی در برابر کودتای احتمالی ، مساله ای است اساسی که باید بازتاب آن را در نهادهای پوسیده ی اجتماعی و سیاسی ، سازمان های دست نخورده ی ارتجاع ، و بالاخره کوتاهی در تصفیه ی کامل عناصر نامطمئن از ارگان های تعیین کننده ی سیاسی – ایدئولوژیک در این دوره باید مشاهده کرد.

کودتای 1953- یرواند ابراهامیان

یرواند آبراهامیان هدف خود را از این  نوشتار بازسازی کودتای 1953 با دستیابی به آخرین اطلاعاتی که بدست آمده می داند.

نویسنده از آغاز از مشکلات برای دسترسی به اسناد کودتا می گوید:«برای یک مورخ گذراندن  شتر از سوراخ سوزن آسان تر از دسترسی به اسناد«سیا» درباره ی کودتای 1953 در ایران است .» آبراهامیان اشاره های دقیق با ذکر تاریخ می کند که این اسناد در تاریخ های مختلف با سانسور منتشر شده است . اینکه بسیاری از تلگرام های دست اول هنوز محرمانه تلقی می شود و از دسترس خارج است .

عزم انگلستان برای سرنگونی مصدق از آغاز جدی بود چون دانسته بود که مصدق اندیشه مردم ایران را تسخیر کرده و هدف اصلی اش اعمال حاکمیت ملی و تامین استقلال و حقوق ایران است نه بالا بردن میزان حق الامتیاز .

ابراهامیان به نکته ی مهمی هوشمندانه اشاره می کند که محل مناقشه بسیاری است :« «کنترل» واژه ای است که دریادداشت های (محرمانه ) وزارت خارجه انگلستان مانند ترجیع بندی مرتب تکرار می شود، ولی در بیانیه های رسمی و علنی آن کشور بندرت به کار می رود. قلت استعمال این واژه به اندازه ای است که امر به آمریکا هم مشتبه می شود، بطوری که تصور می کند که بتواند به عنوان میانجی وارد میدان شود و زمینه را برای واگذاری امتیاز « عادلانه تری » آماده کند . به همین روال بسیاری ازمورخان بحران نیز در دام افتاده و گمان برده اند که اگر یکی از دو طرف ، بویژه مصدق ، اندکی بیشتر انعطاف به خرج می داد وصول به سازش امکان پذیر بود.»

سرانجام با مشارکت آمریکا و انگلستان  کودتا به وقوع پیوست اما « کودتا حیثیت آمریکا را با قلم موی انگلستان ، که برچسب « قدرت استعماری » برآن خورده بود لکه دارد کرد و به این وسیله ورطه ی بزرگی از بی اعتمادی میان ایران و امریکا پدید آورد…کودتا هم حزب توده و هم جبهه ملی که احزاب معتقد به جدایی دین از حکومت در ایران بودند نابود ساخت و زمینه مساعدی برای پا گرفتن مخالفت مذهبی به سرکردگی خمینی فراهم آورد. مصدق «بی طرف» از میان برداشته شد تا جا برای خمینی « بنیادگرا» بازشود.کوتاه سخن کودتا ضربه مهلکی نه تنها به اندیشه آزادی خواهی ، بلکه به سوسیالیسم و ملی گرایی وارد آورد.»

رویارویی انگلستان با حکومت مصدق – فخرالدین عظیمی

در این گفتار که به زبان انگلیسی  بیان شد و  برگردان آن به فارسی در کتاب گنجانده شده ، به شرح این رویارویی با ذکر جزییات پرداخته  و غرض آن بوده است که  آن گروه که با تاریخ ایران آن روز اشنایی ندارند درجریان وقایع قرار گیرند و در پایان اشاره می کند : « یکی از دشوارترین ومناقشه انگیزترین پرسش ها در باره ی دوران نخست وزیری مصدق این است که آیا او و مشاورانش می توانستند در باره ی موضوعاتی مانند پرداخت غرامت به شرکت نفت ایران و انگلیس ، که ممکن بود به حل مساله نفت بیانجامد ، انعطاف بیشتری نشان دهند؟ مصدق در جستجوی راه حلی برای مساله نفت ساعت های بی شماری را صرف گفتگو های مفصل با هندرسون کرد و یکی از موضوعات اصلی این گفتگوها چند و چون مساله غرامت بود. مصدق از این که به تعهد پرداخت غرامتی نامشخص برای ازمیان رفتن « کسب وکار » شرکت نفت گردن نهد سرباز زد ولی به حل شرافتمندانه مساله نفت ، از جمله پرداخت غرامتی منصفانه کاملا دلبسته بود. او حتا آماده بود پرداخت وجه درخور توجهی را به عنوان غرامت مورد بررسی جدی قرار دهد . مصدق با دوراندیشی و واقع نگری بسیار بیشتری از برخی مشاوران سختگیرخود از ضرورت انعطاف پذیری آگاه بود. اما او می بایست بتواند پرداخت هر غرامتی را درچارچوب دلبستگی های اصولی خود و نهضت ملی و در برابر افکار عمومی ، که پایگاه اقتدار او بود، توجیه کند. نباید از یاد ببریم که یکی از ترفندهای اصلی دشمنان نکوهش انعطاف پذیری بود»

نهضت ملی و نیروهای مذهبی، علی رهنما  ، شهرام قنبری

این مقاله که در کنفرانس توسط شهرام قنبری خوانده شد پاره ای از یک مقاله اصلی است که به بررسی نیروهای مذهبی از آغاز 1327 تا پایان گرفتن کار انتخابات مجلس شانزدهم در فروردین 1329 اختصاص دارد .

« نیروهای مذهبی در این دوره سه پایه یا تکیه گاه اصلی داشتند: حوزه علمیه ، آیت الله کاشانی و فداییان اسلام . این سه پایگاه در دوره ی مورد نظر گاه بهم نزدیک شدند و دست در دست هم گام های مشترکی برداشتند و گاه از هم دوری گزیدند و راه خود را از هم جدا کرده اند و حتا رویاروی هم ایستادند و به چشم دشمن درهم نگریستند. مناسبات آنان با نهضت ملی نیز همین گونه فراز و نشیب ها را از سرگذراند . تنها حوزه ی علمیه به زعامت آیت الله بروجردی که در این دوره جایگاه مرجعیت تشیع و زبان رسمی دین و پاسدار دیانت بود بیش وکم برجای ثابتی استوار ماند.»

لوایح قانونی دکتر مصدق و ریشه های اجتماعی و آرمانی آنها – علی شاهنده

این گفتار مضمون استثنایی و ویژه ای دارد و آن نگاهی همراه با تحلیل فشرده به لوایح قانونی مصدق است.

حال چرا لوایح قانونی نه قانون؟

توضیح می دهد: «چنانکه می دانید قانون مصوب مجلس است اما حق امضا و اجرای لوایح ، پیش از تصویب مجلس ، ناشی از اختیاراتی بود که مجلسین در 20 مرداد 1331 به شخص دکتر مصدق نخست وزیر دادند تا برای سرعت در پیشبرد امور لوایحی را پیش از تصویب مجلس بمورد اجرا در آورد و پس از شش ماه برای تعینن تکلیف به مجلسین پیشنهاد کند. این اختیارات به مدت یک سال تمدید شد . دریغا که چنگال خیانت عوامل و مزدوران بیگانه نفس آن را برید و حتا آن چه بدست آمده بود بباد داد.»

فهرست این لوایح از این قراراست : درامور کشاورزی و حمایت از کشاورزان – درباره ی کارگران – درامور فرهنگی – درامور دادگستری – در امور اقتصادی – درامور مالیاتی و دارایی – اصلاحات اداری و تعدیل بودجه اداری – درامور بهداشتی و اجتماعی .

اما نگاهی کوتاه و فشرده به برخی ازاین  لوایح قانونی؛ از جمله درباره کشاورزی آمده است:

 « مصدق در لایحه مذکور با واقع بینی و بی آن که مجذوب ایدئولوژی های وارداتی شود یا در پی عوام فریبی باشد سه هدف را پی گرفته است .

  1. بهبود وضع زندگی شخصی کشاورزان از طریق افزایش سهم آنها از محصول .
  2. تأمین ، هم بهبود بیشتر و تدریجی زندگی شخصی و هم بهبود امورعمرانی و اجتماعی آنها و بهره گیری آنها از حقوق انسانی .
  3. 3- مشارکت دادن کشاورزان در اداره ی امورعمرانی و اجتماعی ده و دهستان بخش .
  4. در راه تحقق این اهداف ماده اول مقرر می دارد : از تاریخ تصویب این لایحه از سهم مالکانه 20 درسد کسر و وطبق مقررات این لایحه به مصرف خواهد رسید و به موجب مواد آتی مقرر می گردد ده درسد آن به سهم کشاورزان افزوده شود و ده درسد دیگر به صندوق های عمران و تعاون ده و دهستان و بخش برای امورعمرانی و اجتماعی تودیع شود.

اداره امورعمرانی و اجتماعی که بطور خلاصه به آن اشاره می کنم بصورت شورایی با شرکت نمایندگان مالک و کشاورزان می بود با اکثریت داشتن کشاورزان بدین قرار:

در هر ده هیأتی بنام شورای ده مرکب از پنج نفر عضو اصلی انتخاب می شد: یک نماینده از مالک یا مالکین ، کدخدای ده که مطابق قانون انتخاب شده باشد، سه نفر از معتمدین محلی به انتخاب زارعین ، سه نفر عضو علی البدل به انتخاب زارعین.

شورای دهستان متشکل از نمایندگان شورای دهات ، شورای عمران و تعاون بخش و روسای ادارات مربوطه به اضافه دو نماینده از شورای دهستان .

شورای عمران تعاون شهرستان : روسای ادارات مربوطه به اضافه دو نماینده از مالکین و کشاورزان هر بخش به انتخاب شورای عمران و تعاون بخش .

وظایف شوراهای مزبور : انجام عملیات عمرانی و تعاونی و اجتماعی مذکور در این لایحه و به مصرف رساندن درآمدها و مراقبت در حسن جریان امورمالی بود.»

باید در نظر داشت این لایحه توسط دولت مصدق ده سال پیش از اصلاحات ارضی ارائه شده و خواسته است  قدمی برای کشاورزی عقب مانده دوران رضاخان بردارد که به مدت 16 سال با غصب املاک و بهره کشی ستمگرانه از کشاورزان تداوم یافته بود.

در باره ی امور صنعتی و بیمه کارگران نخستین لایحه قانونی بیمه اجتماعی کارگران تهیه شد که به موجب آن کلیه کارگران و خانواده هایشان زیر پوشش بیمه قرار گرفتند.

«بموجب ماده 29 مقرر شد از تاریخ اجرای لایحه تا دوسال سازمان کلیه کارگران مشمول این لایحه را معاینه و بیماران را تحت معالجه قرار دهد و ..

لایحه تأسیس هیات نظارت صنعتی به ریاست وزیر اقتصاد ملی به منظور حسن اداره و توسعه و حمایت صنایع کشور .

در باره ی قوه ی قضایی یا دادگستری از آنجا که استبداد با قوه مستقل قضایی ناسازگارست و استقلال قوه ی قضایی مشروط به استقلال قضات است مصدق برای تحقق این خواست  عدالتخواهانه که با مشروطیت  پاگرفته بود و با کودتای 1299 اصول 81 و 82 متمم قانون اساسی تفسیری خودکامانه شده بود آن تفسیر را باطل اعلام کرد و دادگستری استقلال خود را بازیافت که پس از کودتای 28 مرداد توسط محمدرضاشاه دوباره با تفسیری مجدد توسط عوامل دست نشانده، سلطه شهربانی و ساواک بر دادگستری گسترده شد.

در باره ی ارتش 1- تبدیل نام وزارت جنگ به وزارت دفاع 2- اصلاح قانون ترفیعات ارتش 3- تصفیه ارتش (نه بصورت اخراج بلکه بازنشستگی ناصالحان) 4- اصلاح قانون خدمت نظام وظیفه 5- برقراری مستمری برای وراث افسران و درجه داران شهید ومقتول در  راه انجام وظیفه.»

بررسی این لوایح بخوبی منظور و مقصود نهایی مصدق را برای تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی روشن می سازد و از این بابت این مقاله استثنایی است .

قانون اختیارات مصدق و انحلال مجلس از نظر حقوقی – ایرج پزشکزاد

همانطور که قبلا نیز آمد، مصدق با مجلسی که دایم با او مخالفت می کرد نمی توانست اصلاحات را پیش ببرد (شرح و تفصیل این لوایح در مقاله آقای علی شاهنده آمده است) وناچار برای پیشبرد اصلاحات خود اختیاراتی برای طرح لوایح گرفت که مستمسکی شد برای کاشانی و هودارنش که علیه مصدق به جارو جنجال برخیزند و متأسفانه در سال های بعد نیز عده ای به آن تأسی جسته اند و آن ایرادات را تکرار کرده اند. پزشکزاد در این جا عمدتاً به پاسخ به این امر پرداخته است بدین گونه که « متمم قانون اساسی ایران از قانون اساسی 1831 بلژیک گرفته شده است . غیر از بعضی احکام مربوط به موازین شرعیه ، عمدتاً ترجمه از آن قانون است . با مقایسه این دو متن ملاحظه می کنیم که اصل بیست وششم ما ( قوای مملکت ) ، عینا ماده ی 25 بلژیک است . اصل بیست وهفتم ما(قوای مملکت ) – غیر از شرط عدم مخالفت با موازین شرعیه – مجموع مواد روی هم ریخته 26 تا 30 بلژیک است و اصل بیست و نهم ما ( انجمن های ایالتی و ولایتی ) ماده 31 بلژیک است . ولی اصل 28 ما در قانون اساسی بلژیک معادلی ندارد. دقیقاً روشن است که قانون نویسان ما، این اصل بیست وهشتم ( امتیاز و انفصال قوای ثلاثه ) را از قانون اساسی دیگری – احتمالا از قانون اساسی 1841 فرانسه – گرفته اند و به عنوان ترمز سرکشی های محمدعلی شاه قانون شکن و قلدر ، بین اصل بیست و هفتم و بیست و نهم جازده اند.

پس اگر امروز بگوییم که اصل بیست و هشتم روح قانون اساسی است، ناچار باید بپذیریم که قانون اساسی بلژیک فاقد روح است چون فصل امتیاز و انفصال قوای ثلاثه در آن وجود ندارد . درحالیکه می دانیم این قانون در اروپا ، به عنوان یک شاهکار درایت سیاسی شناخته شده و غیر از ما ، مدل و مورد تقلید کشورهای متعددی ، مثل اسپانیا ، پرتقال ، ایتالیا ، رومانی و حتا هلند، قرار گرفته است. به هر حال قانونگذاری موقت قوه ی مجریه ، در صورتی که واجد سه شرط : مدت معین – موضوع معین و الزام تصویب نهایی پارلمان باشد ، به هیچ وجه ، آن طور که ادعا شده ، ناقض دمکراسی و زمینه ی مطلق العنانی ، نیست . دموکراسی پارلمانی ابتکار و اختراع ما نبوده است . از مغرب زمین مدل گرفته ایم . »

سپس نویسنده مثال های بسیاری را در دوره های گوناگون از فرانسه آورده است.

حقوق بشر و دولت مصدق – عبدالکریم لاهیجی

موضوع این گفتار  بررسی وضعیت حقوق بشر در دوران دولت دکتر مصدق  نیست بلکه ارزیابی برنامه وکارنامه دولت مصدق با برخی مبانی و موازین حقوق بشر است و عمدتا به دو اصل حق تعیین سرنوشت و حق حاکمیت ملی پرداخته است. به نظر لاهیجی «ملی کردن صنعت نفت از نظر دکتر مصدق تجلی حق تعیین سرنوشت بود و تجدید نظر در قانون انتخابات در راستای برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل مجلس قانون گذاری منتخب مردم، مظهر حق حاکمیت ملی به شمار می آمد.»

ترازنامه و چشم انداز جنبش دانشجویی 18 تیر – مهرداد درویش پور

در متن بسط یافته سخنرانی که درکتاب آمده است «عموماً جنبش های دانشجویی جنبش هایی هستند که به لحاظ سنی به شدت جوان اند، و به همین دلیل از آرمانگرایی بسیار بالایی برخوردارند و جزو پویاترین گروه های اجتماعی محسوب می شوند، در عین حال دانشجویان گروه اجتماعی هستند که فاقد موقعیت اجتماعی با ثبات است، امری که در رادیکالیسم این جنبش موثر است »

منظور از جنبش :« ابتدا ببینیم منظور از جنبش چیست ؟ همان طور که بسیاری از جامعه شناسان اشاره می کنند وقتی مفهوم جنبش بکار می رود، تقسیم بندی های گوناگون منظور نظر است . گاه جنبش ها براساس این که کدام گروه های اجتماعی در آن شرکت می کنند ، تعریف می شوند (نظیر جنبش کارگری ، جنبش بورژوایی ، جنبش دانشجویی ، جنبش دهقانی و جنبش ملی) زمانی ارزش های حاکم برجنبش مد نظر قرار می گیرند (نظیر جنبش سوسیالیستی ، جنبش اسلام گراو غیره) دربرخی مواقع جنبش ها را از زاویه درجه خواست های آن تقسیم بندی می کنند. مثلا جنبش اصلاح طلب ، جنبش انقلابی ، و یا حتا جنبش های واپسگرا که بنا بر درجه تغییراتی که طلب می کنند تقسیمبندی می شوند. اگر این معیارها را در بررسی جنبش ها درنظر بگیریم جنبش دانشجوی اخیر ، یکی از گسترده ترین جنبش های اجتماعی مسالمت آمیز و دمکراتیکی است که در 20 سال اخیر رخ داده است .»  درخواست های دانشجویانی بخشی صنفی و بخشی عمومی است اما « آنچه فرصت سیاسی برای بروز جنبش دانشجویی ای را و زمینه گسترش آن را فراهم کرده است ، گذار از عصر انقلاب به عصر پسا انقلابی در ایران است . تحولات پس از دوم خرداد، مباحث جامعه مدنی ، به زیر سؤال رفتن گفتمان های قهر وخشونت و گسترش اعتدال گرایی و نیاز به بهبود روابط بین المللی و توجه به نقش ایرانیان برون مرز در حوزه های خارجی در واقع بازتابی از نیازهای جامعه درعصر ایران پسا انقلابی است.»

نگاهی به جنبش دانشجویی سال های 1339 تا 1342 – حمید ذوالنور

در سال های پس از کودتای 28 مرداد خاطره ی دوران مصدق بر دانشگاه ها و مدارس سایه افکنده بود تا این که در سال 39 به دلایل داخلی و فشار خارجی انتخابات دوره ی بیستم آزاد اعلام گردید و الهیار صالح با انتشار بیانیه ای کاندیداتوری خود را اعلام کرد و با تشکیل دوباره ی جبهه ملی در سال 39 فعالیت سیاسی دانشجویان نمود پیدا کرد. اولین میتینگ دانشجویی دراواخر تابستان 39 (پیش از میتینگ جبهه ملی در سال 40) تشکیل شد و بدین ترتیب گروه های گوناگون دانشجویی از احزاب جبهه ملی (حزب ایران – حزب مردم ایران – حزب ملت ایران – حزب سوسیالیست) و افرادی منتسب به نهضت مقاومت و برخی از منفردین فعالیت خود را آغاز کردند.

افرادی که خود را منتسب به نهضت مقاومت ملی می دانستند (بعدها درنهضت آزادی مشارکت کردند) نظرات انتقادی نسبت به احزاب داشتند و آنها را مسئول ضعف نهضت مقاومت ملی می دانستند و رقابت احزاب را موجب تشتت می دانستند و در سال بعد که نهضت آزادی تشکیل شد جایگاه این استدلال ها عوض شد و هوادار تحزب شدند.

دکتر شاپور بختیار به سبب آن که خود مسئول تشکیلات و همچنین از پایه گذاران نهضت مقاومت بود، از طرف جبهه ملی مسئولیت ارتباط با دانشجویان نیز از جانب هیأت اجراییه جبهه ملی به ایشان واگذار گردید و نام رسمی آن « کمیته دانشگاه وابسته به جبهه ملی » انتخاب شد. اولین و مهمترین برنامه این کمیته برگزاری مراسم 16 آذر بود که منجر به تعطیلی دانشگاه شد و عملاً این روز بعنوان روز دانشجو انتخاب شد.

در روزهای نخستین بهمن بسیاری از دانشجویان فعال دستگیر شدند که همین امر موجب تحصن دانشجویان در دانشگاه شد.هیأت اجرایی جبهه ملی تصمیم به رفع تحصن می گیرد و بختیار با این تصمیم مخالفت می کند ولی با این حال از جانب هیات اجرایی موظف می شود این تصمیم را به دانشجویان ابلاغ کند. معهذا دانشجویان تحصن خود را نشکستند.

دانشجویان سپس در حمایت از  اعتراض معلمان دست به اعتصاب زدند و به صفوف معلمان پیوستند.

ده روز پس از حکومت علی امینی، ناگهان نهضت آزادی اعلام موجودیت کرد و برای برخی دانشجویان موجب نگرانی شد که مبادا موجب تضعیف جبهه ملی گردد و در دیداری که دانشجویان از جمله هوشنگ کشاورز  با سران نهضت آزادی داشتند، این نگرانی ابراز شد ولی آقای بازرگان این نگرانی را بی مورد دانست.

در تظاهرات دانشجویان در اول بهمن 1340 چتربازان نظامی به دستور شاه به دانشگاه یورش بردند و دانشجویان را مضروب و مجروح کردند .

دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی که قبلا توسط بازرگان و دوستانش ایجاد شده بود و فعالیت سیاسی نداشتند پس از تشکیل نهضت آزادی بدان پیوستند و همچنین پیدایش عده ای از دانشجویان مارکسیست که بعدها بنام گروه جزنی معرفی شدند حملات آشکاری به رهبری جبهه ملی را اغاز کردند و این موجب تشتت و تفرقه بسیاری شد. با وجود این مشکلات از 113 نفر کل تعداد اعضای کنگره که به صورت شغلی و صنفی انتخاب شده بودند 35 نفر را دانشجویان تشکیل می دادند. کمتر از چند هفته پس از کنگره جبهه ملی با اعلام انقلاب سفید شاه، سران جبهه ملی و بسیاری از دانشجویان دستگیر شدند.

شورش 15 خرداد هنگام زندانی بودن رهبری جبهه ملی رخ داد و جبهه ملی از آن حمایت نکرد.

جبهه ملی پس از آزادی سران خود به سبب اختلاف نظر بین سران و همچنین سرکوب شدید رژیم شاه قادر به ادامه مبارزه و فعالیت نبود. در این میان عده ای از دانشجویان به نام « کمیته سازمان دانشجویان جبهه ملی» با مصدق نامه نگاری داشتند و چنین ایجادشبهه می کردند که کنگره از انتخاب نمایندگان دانشجویان در شورا خودداری کرده است. (نام های  این دانشجویان هیچگاه منتشر نشد)

این خاطره نویسی از جانب کسی که درا کثر جلسات جبهه ملی شرکت داشته است دارای نکات ریز ولی قابل تأملی ست  و بسیار مغتنم است.

حمید اکبری – تجربه مصدق در زمینه سازماندهی خرد و کاربرد آن در ایران    

حمید اکبر معتقد است که تا کنون به تجربه مصدق در زمینه ی روابط خرد اجتماعی پرداخته نشده است و هدف از این گفتار پژوهش و ارائه برداشت ها از تجربه مصدق در زمینه روابط خرد اجتماعی  به عبارت دیگر سازماندهی دموکراتیک خرد است ومنظور از آن روابط افراد در یک انجمن و یا درواحدهای کوچک یک سازمان برای ایجاد و برقراری کیفیتی بهتر و کارکردی مؤثر در زمینه تقسیم و هماهنگی کار میان اعضای آن شود. نویسنده به پیام دکتر مصدق در سوم دی ماه 1341 اشاره می کند که در آن نوشت « در روزهای اول مشروطه که در این مملکت نه حزبی تشکیل شده بود ، نه مردم از اوضاع و احوال دنیا اطلاعات کافی داشتند، پیشرفت مشروطه و گرفتن قانون اساسی با جدیت و فداکاری انجمن هایی به نتیجه رسید که در تهران شاید درحدود سد انجمن تشکیل شده بود که هر کس در یک یا چند انجمن می توانست عضو شود.»

در نامه 4 مهر ماه 1343 به دکتر شایگان نوشت« در مملکت مشروطه از افراد کاری ساخته نیست ، افراد را باید اجتماع خودشان انتخاب کنند تا پشتیبان آنها باشند.»

حمید اکبری می گوید: « وجه تمایز اساسی سازماندهی دموکراتیک در مقابل غیر دموکراتیک در داشتن اعتماد به رهبران سازمان بوسیله اعضاء و در قبول مسئولیت و ایفای آن از جانب رهبران انتخاب شده است . به عبارت دیگر ، رهبران و یا مسئولین سازمان دموکراتیک مورد اعتماد اعضاء و یا پیروان خود هستند و در پاسخگویی به این اعتماد انجام وظیفه و ایفای مسئولیت می کنند.»

سپس نمونه هایی ازکارکرد وزرای دولت مصدق که با اهداف دموکراتیک مصدق هماهنگی داشت اشاره می کند و از اعتماد دکتر مصدق به اعضای دولت و اعتماد متقابل اکثریت اعضاء به وی مثال می زند. تمام  وقایع محاکمه دکتر مصدق بیانگر «روحیه کارگروهی » و وفا و صمیمیت بی نظیر دکتر مصدق نسبت به یارانش است.

اصل مسئولیت پذیری از اصول مسلم سازماندهی است چنانچه دکتر مصدق در دادگاه مسئولیت دولتش را بعهده گرفت و  از خود سلب مسئولیت نکرد.

نویسنده اهمیت این اصول را در آن می داند که می توان از این تجربه دولت مصق در امر سازماندهی دموکراتیک خرد سود برد.

از تجربه مصدق و تشکیل حکومت ملی چه نتایجی را می توان برای آینده اتخاذ کرد؟ بهروز معظمی

نویسنده در مقدمه براین باور است که« به سختی می توان از پدیده ای به عنوان « راه مصدق» نام برد . در بهترین حالت ما با چند نوع « راه مصدق » روبروییم و در بدترین حالت خود را در بند اوهامی از گذشته کرده ایم . اما می توانیم ، به ویژه درکارزار سیاسی که تداوم در تاریخ معنا و اهمیت ویژه ای را به خود می گیرد، کم و یا بیش از پدیده ای به عنوان میراث مصدق نام ببریم .  »

سپس نویسنده به فعالیت بخش هایی از فعالان چپ مستقل سمبولیسم مصدق آغازی از یک حرکت جدید شمرده می شد اشاره می کند و به تبیین مبارزه استقلال طلبانه و استقلال سیاسی و آزادیخواهی مصدق پرداخته که چپ از آن فراتر رفته و به مبارزه ضد امپریالیستی تعمیم داده و گام هایی به پیش برداشته  شد و مدعی گردیدند که تحقق عدالت اجتماعی بدون تحقق آزادی میسرنخواهد بود. وی اذعان دارد که در شرایط کنونی مهمترین معضل سیاسی فقدان دموکراسی سیاسی است  و میراث مصدق در این دوره مقدم شمردن آزادی و استقلال است .

مصدق و مشروطیت ، با تاملی در زمینه ی تاریخی – هوشنگ کشاورز صدر

این گفتار بنا به نوشته نویسنده «استنباط ناچیزی است از گفت و شنود مصدق با مدعی . گفتگویی که سد سال است در فضای سیاسی ایران پژواک دارد. از انقلاب مشروطه تا امروز»

«با سلطه اعراب ما ایرانیان مسلمان شدیم و سرزمین ما نیز درمجموعه قلمروهای اسلامی قرار گرفت ، اما دیری نپایید که در عرصه های فرهنگی سرزمین های اسلامی و آنچه دراین حوزه ها به « تمدن اسلامی » شهرت یافت ، سهم ایران به دلیل پشتوانه غنی تاریخی و فرهنگی چشم گیر شد.» سپس هوشنگ کشاورز با اشاراتی به جنبش های استقلال طلبانه و فرهنگی و این که ایرانیان به علوم عقلی دامن زدند و قران را درهمان قرن سوم هجری به پارسی ترجمه و تفسیرکردند.

«ماایرانیان مروج و توسعه دهنده ی « شیعه» ایم . طلوع قرن سوم هجری است که «کلینی» نه از سرزمین های عرب که از فشافویه ی ری برخاست »

«حاصل چیرگی اعراب برایران نهاده شدن نوعی از مذهب و شریعت بود که ایرانیان در تغییر و تحول پایه و اساس آن نقش تعیین کننده داشتند.» « طلایه ی قرن هفتم هجری با هجوم مغولان اندوده شد. هرآنچه بعد از حمله اعراب ترمیم کرده بودیم و هرآنچه از برکت ارتباط با جوامع دیگر ابداع و تولید شده بود نیست و نابود شد ، مردم شهرها قتل عام شدند و شهرها نیز در آتش سوختند.

آسیب های ناشی از یورش مغولان  هولناک بود و ایران از   نابودی کتابخانه ها و نحله های علمی و علوم عقلی  کمر راست نکرد. هماهنگی متشرعان با حمله مغول حیات علمی ایران را از تکاپو انداخت . مدارس و مساجد با هم سوختند اما مساجد دوباره ساخته شده و رونق گرفتند و شاهان مغول مسلمان و حتا شیعه شدند.« کوتاه سخن ، آنچه از سلطه مغولان و تیموریان برای ما ایرانیان برجای ماند صرفنظر از ویرانی و کشتار و قطع روند تحول طبیعی جامعه ، استقرار و توسعه نهاد قبیله و اعمال شیوه های نظام زندگی ایلی در سرزمین ما بود امری که با حمله مغولان ، از دهه نخستین قرن هفتم هجری آغاز شد و تا انقلاب مشروطه 1324 هجر ی قمری روال و شیوه ی اداره امور کشور ما بود، حتا امروز نیز آثار جانبی آن را در نظام های فرهنگی و خاصه در مجموعه های سیاسی و اجتماعی می توان دید «هرکه با ما نیست برماست » از قلب قبیله برخاسته است و آنگاه به کار «ایدئولوژی ها» آمده است .  در پایان سیطره ی مغولان و طلوع سلسله صفوی ساختار اجتماعی جامعه ایران بر دو نهاد « دین و قبیله » استوار گردید و اداره کشور نیز از طبیعت ناشی از نظامات این دو نهاد شکل گرفت که بنیان اولی در سلطه اعراب و دومی در سیطره ی مغولان نهفته است .»

سلطنت شاه اسماعیل « نقطه عطفی است در نظام روحانیت شیعه و توسعه سراسری مذهب شیعه در ایران، به دوره ی شاه اسماعیل است که این مدهب ، نه تنها مذهب رسمی ، بلکه آیین اجباری مردم ایران می شود.»

پس از این مقدمه بر زمینه های تاریخی پیدایی و توسعه دو نهاد « شریعت » و « قبیله » « تذکر این نکته هم ضروری است که تنها در دو دوره از تاریخ ایران دین و حکومت یکی شده و آمیختگی یافته است  نخست در دوره ی صفوی و به ویژه در سلطنت شاه اسماعیل اول بود، چه حتا برخی از ساطین صفوی کوشیدند تا حد فاصلی میان مذهب و حکومت بوجود آورند . مورد دیگری که می توان در اختلاط دین و دولت در این دوره ی تاریخی از آن نام برد حکومت جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی است. با فرق آن که شاه اسماعیل هم تقدس دینی را نمایندگی می کرد و هم قدرت عرفی یک کنفدراسیون بزرگ  ایلی را » در حالی که خمینی حتا اجماع علمای شیعه را نداشت ولی با اجماع عام به مرجعیت رسیده بود در یک موقعیت ویژه ای دین را به حکومت پیوند زد.

« از مسلمان شدن ایرانیان تا انقلاب مشروطه حدود 14 قرن بر جامعه ما دو «نهاد» حکم رانده است ، مذهب و قبیله »

اصول راهنمای فقهای شیعه فقط قران نیست بلکه غالباً حدیث است  و امروز بیش از یک ملیون حدیث داریم که الفبای زندگی ما را تعیین می کنند. درکنار آن به نظام قبیله ای که نظام خویشاوندی بسته مبتنی بر نظم پدرسالارانه است اشاره می کند.

بدیهی است در این نظام انسان دارای حقوقی نیست این رابطه قبیله و نهاد مذهب از صفویه تا انقلاب مشروطه ادامه دارد . با انقلاب مشروطه ما دارای مجلس و قانون شدیم و همه مطالبات اجتماعی ما از انقلاب مشروطه سرچشمه می گیرد. هوشنگ کشاورز با این دیدگاه تاریخ ما را پس از مشروطه به چهار دوره  یا عصر تقسیم کرده .

«عصر اول از مهر ماه 1285 خورشید با تشکیل نخستین مجلس شورای ملی آغاز می شود تا آذرماه 1304 یعنی چهارماه پس از انقراض سلطنت قاجاریه و آغاز سلطنت رضاخان و با نطق مستدل مصدق در مخالفت با نقض قانون اساسی در شیوه ی عزل قاجاریه پایان می گیرد.

عصر دوم مشروطه با آغاز سلطنت رضاشاه تا 25 شهریور 1320 اشغال ایران در جنگ دوم جهانی ادامه می یابد. رضا شاه تنها به ابعاد مکانیکی امنیت و توسعه که از شعارهای اولیه مشروطه بود توجه کرد و به بنیادهای نورس مشروطه رفورم اقتصادی و اجتماعی همراه با بسط تحول فکر و آموزش سیاسی توجهی نشد و تحزب سرکوب شد و  پارلمان در عمل تعطیل شد و هیچ چیز خارج از اراده ی ملوکانه نبود. مقایسه نشریات دوران مشروطه  از نظر کمی و کیفی با دوره ی رضاشاه که به آگهی و تملق مزین شده بود نشانگر دورافتادن از آرمان های مشروطیت بود. بدین ترتیب1- استبداد سلطنتی به دیکتاتوری سلطنتی تبدیل شد.2- نهاد شریعت و روحانیت که در دوران مشروطه دچار دگرگونی بود محدود شد ولی همین امر موجب شد تا از رویارویی با جنبش روشنفکری درامان باشد و به بازسازی خود توفیق یابد.3- نهاد قبیله پایگاه سلطنت را از دست اما ساختار آن همچنان برجای ماند.4- سرانجام آنچه از نبود آزادی آسیب دید «جنبش روشنفکری » ایران بود.

عصر سوم مشروطه – با اشغال ایران در جنگ دوم جهانی آغاز و تا تشکیل دولت مصدق اردیبهشت 1330 ادامه یافت . «در این دوره قدرت مطلقه شاه و دربار که از کودتای 1299 هجری شمسی بجای قدرت «پارلمان » نشسته بود فروریخت .» مطبوعات ازاد شد و احزاب گوناگون تشکیل شد. روحانیان و طیف مذهبی « نهاد و نظام قبیله نیز که در دوران بیست ساله با توسل به زور و از طریق کشتن سران آنها و کوچاندن و اسکان اجباری توده عشایری در سرزمین های ناآشنا و نامتناسب با زندگی ایلی، این نتیجه را در برداشت که به مجرد سقوط رضاشاه ، خانه ها و یا به عبارت درست تر سرپناه های سازمانی را ویران کرده به زادوبوم خود بازگشتند. بسیاری از سران قبایل که درتبعید بودند نیز به مناطق خود برگشتند و از آنجا که تغییر اساسی در ساختار جامعه قبیله ای بوجود نیامده بود، نظام ایلی نیز برای سال ها به عنوان یک جامعه شبه نظامی به حیات خود ادامه داد.»

در چنین اوضاع آشفته ای نقش «نهضت ملی » و نقش رهبر آن مصدق نمایان می شود. از یکسو نیروهای اشغالگر خارجی با زیاده خواهی های خود قرار دارند و از سوی دیگر عوامل خودفروخته خارجی که چشم به حمایت انگلیس و روس دوخته اند و مصدق  درمقام نماینده اول تهران از سنگر مجلس با مردم سخن می گوید: « … هیچ ملتی در سایه استبداد بجایی نرسید . آنها که دوره ی بیست ساله را با این دوره که از آزادی فقط اسمی شنیده ایم مقایسه می کنند و نتیجه می گیرند در اشتباه اند زیرا سال ها لازم است که به عکس العمل دوره ی بیست ساله خاتمه داده شود… اگر بگوییم که در جامعه افراد درحکم هیچ اند و باید آنها را یک نفر اداره کند، این همان سلطنت استبدادی است که بود، مجلس برای چه خواستید و قانون اساسی برای چه نوشتید؟ و یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند، دراین صورت منجی و پیشوا مورد ندارد.» مصدق برای جلوگیری از غارت منابع ایران، در آذرماه 1323 4 ماده را به مجلس تقدیم کرد که به موجب آن هیچ نخست وزیر و مامور دولتی  نمی تواند راجع به امتیاز نفت با هیچ یک از نمایندگان رسمی و غیرر سمی مذاکراتی که اثر قانونی داشته باشد بنماید. این مبارزات با تحصن آبانماه 1328 در دربار منجر به تشکیل «جبهه ملی ایران » شد که سازمان اجرایی نهضت ملی ایران شمرده می شد. 

عصرچهارم ، دولت مصدق و تلاش برای احیای مشروطیت

«با نخست وزیری مصدق ، آخرین بازمانده نسل « معتمدان مردم» در اعصار مشروطه ، دوران جدیدی درحیات مشروطیت ایران پیدا شد»

هوشنگ کشاورز کار بزرگ  مصدق  را تنها ملی کردن صنعت نفت نمی داند بلکه راه و روش او را به عنوان سرمشق می شمارد که اخلاق و سیاست را باهم داشت و او  را صاحب سرمایه اعتماد ملی کرد. احترام او به قانون و مبارزه او برای آزادی و  استقلال همه ی زندگی او را رقم زده است .« مبالغه نیست اگر متذکر شویم که روز شمار زندگی مصدق آمیخته است با باور و دفاع وی در آزادی و حقوق مردم، از مخالفت با سلطنت رضا شاه تا دادگاه نظامی سلطنت آباد محمد رضا شاه و اگر حیات داشت در دادگاه انقلاب خمینی »

سپس در باب تجددخواهی  می نویسد اگر « مراد از تجدد خواهی را تغییر در تلقی و نظر و رفتار و کردار انسان براساس معیارهای جهانی برگرفته شده ازنتایج دوران روشنگری اروپا بدانیم ، معتمدان مردم در عصر نخستین مشروطه نظیر حسن مستوفی ، حسن پیرنیا، علی اکبر دهخدا و بالاخره مصدق را باید در شمار تجدد خواهی بشمار آوریم . هریک می کوشیدند تا در طریق استقرار آزادی – دموکراسی و قانون به احیای منزلت و شأن « فرد» و « فردیت» درجامعه دست یابند.»

و در پایان بر ارثیه ی مشروطیت و بدعت های پایه ریزی شده آن دوران پای می فشارد که « درهم آمیختگی این خصلت هایی که به ذخیره اخلاق سیاسی بدل شد، سال ها و سال های بعد چنان به کار آمد که نسلی را  در دامن خمینی پرورش یافت به جانب مصدقی که هر گز ندیده بود روانه کرد..»

در اینجا می توان دریافت که آنچه در آغاز هوشنگ کشاورز بسیار فروتنانه «استنباط ناچیز» خوانده بود  در حقیقت یک بررسی محققانه و جامعه شناسانه ازتاریخ ما بوده است  و به راستی حق مطلب را درمورد مصدق ادا کرده که مصدق مبارزی  که از رنسانس مشروطیت به پا خاست و قدرتمندترین نیروی استعماری زمان انگلیس را شکست داد. گرچه به این جرم با کودتا سرنگون شد اما نمونه ای از انسانی اخلاقمدار و سیاستمدار بجا گذاشت که در تاریخ ما به یادگار خواهد ماند.

شک نیست کتاب برای ارزیابی دوران حکومت مصدق کتاب بسیار ارزنده ای است ولی هنگامی که من این کنفرانس را با خاطره ای خوش ترک می کردم  یک فکر در سرم جولان می کرد حال که حکومت های سلطنتی و مذهبی آزمون خود را داده اند و نشان داده اند که نزد مردم مشروعیت و  صلاحیت  ندارند آیا جای آن نداشت که با توجه به تجارب اندوخته شده  از حکومت مصدق برای  یک  تهیه یک پلاتفرم مشترک تفاهم می شد تا این کنفرانس پایه ای بشود  برای یک گردهمایی سیاسی و نزدیکی بیشتر طیف های گوناگون؟ به نظرم فرصتی یگانه بود و هزینه گزافی نیز خرج شده بود . این گروه از نخبگان باید بجایی می رسیدند ؟ همانی که خود هوشنگ کشاورز نخست گفته بود که گره از از کار فروبسته ما بگشاید. کشاورز رفت ولی راه باقی است …

2016-03-02 استکهلم