Home ویژه ایران لیبرال آرشیو ویژه ایران لیبرال نوشخواری یا شرب خمر-رامین كامران

نوشخواری یا شرب خمر-رامین كامران

بازنشر مقاله بتاریخ اکتبر 2007

ممنوعیت نوشیدن نوشابه های الكلی یكی از آسیب های عمده ایست كه حكومت اسلامی به آزادی های فردی و اجتماعی ایرانیان وارد آورده است ولی نه به حذف این آزادی به اندازهٌ كافی اعتراض شده، نه حق نوشندگان مشروبات الكلی چنان كه باید مورد توجه قرار گرفته و نه پیامدهای این ممنوعیت چندان مورد تحلیل واقع شده است. هدف از نگارش مقالهٌ حاضر، انداختن نگاهی هرچند گذراست بر این مسئله به قصد نشان دادن اینكه سیاستهای نظام اسلامی نه فقط در ممانعت از مردم موفق نبوده كه همه میدانیم، نه تنها به مصرف مشروبات الكلی جذابیت بخشیده كه امر غیرمنتظره ای نیست، بلكه بسیاری را به طور اساسی به سوی اعتیاد به الكل كشانده است كه چگونگی اش قابل توجه است.

آزادی مشروب خوردن یكی از آزادی هایی است كه گرفتنشان در چشم همه به یكسان مهم جلوه نكرد و شاید هنوز هم اهمیت آن برای همه به یكسان هویدا نباشد. میتوان برای این سهل انگاری چند دلیل شمرد. یكی منع مذهبی كه به هر صورت در ذهن برخی، چه طرفدار و چه مخالف حكومت، ریشه دارد. دیگر قبح اجتماعی كار كه در همه جای دنیا از عوارض نامطلوب مستی و بدمستی برمیخیزد. آخر از همه هم مضرات بهداشتی كه بر اینها علاوه شده است و بسا اوقات در مقام آخرین توجیه به كار گرفته میشود تا جایی كه تحكم مذهب و فشار جامعه تكافو نكرد دهان معترضان را با اقتدار علم ببندد.

تنها سخنی كه در مقام مخالفت یا به عبارت دقیق تر عیب گیری به ممنوعیت مشروبات الكلی به گوش میخورد این است كه چنین كاری مردم را به مشروب خوردن حریص تر میكند و اگر گوینده مختصری هم به عربی مهر و محبت داشته باشد و بخواهد حال و هوای اسلامی هم به سخنانش بدهد لابد میگوید كه «الانسان حریص علی مامنع». ولی این سخن سست و ابتدایی است. سست است چون پایه اش درست بر همان سه توجیهی است كه بالاتر از آنها سخن رفت. یعنی در نهایت اتكاء به براهین مخالفان نوشیدن الكل دارد و به جای دفاع از آزادی فردی مسئلهٌ منع و قبح و ضرر كار را مرجع قرار میدهد. ابتدایی است از این جهت كه پیامدهای چنین منعی را به حد یك واكنش روانی بسیار ساده و كمابیش پاولفی، تقلیل میدهد.

ممنوعیت نوشیدن مشروبات الكلی در جمهوری اسلامی به هیچوجه این كار را ورنیانداخته است بلكه مردم را از فرهنگ آن دور كرده و از این بابت پسشان رانده و در نهایت باعث شده كه تعداد الكلی های ایران به نحوی فزونی بگیرد كه بدون آمار هم برای همه مشهود است. این پیامدها را نمیتوان با «حریص» شدن مردم توضیح داد. سه عامل را باید در این میان در نظر گرفت. یكی محدودیتهای اجتماعی نوشیدن الكل، دیگر ممنوعیت دولتی آن و سوم انگیزهٌ نوشندگان.

از اولی شروع كنیم. نگاه جامعه به نوشیدن مشروب فقط به به قبیح شمردن مستی محدود نمیشود. حیات اجتماعی همهٌ ما را وادار میكند تا در رفتار خویش در زمینه های مختلف و طی روابطمان با دیگران از هنجارهایی پیروی كنیم كه بسیار ظریفتر از مجاز شمردن یا نشمردن بعضی اعمال است. حتی وقتی كاری انجام میدهیم كه مورد تأیید همه نیست یا اصلاً به كلی ناپسند است به كلی از این قیود آزاد نیستیم. این هنجارها مثل قانون نیست كه فقط به باید و نباید ختم بشود و ظرافت و انعطاف آنها بسیار بیش از این است. مشروب خوردن هم چه قبیح شمرده شود و چه نه از حكم آنها مستثنا نیست. تا وقتی این كار در ایران آزاد بود، صرف نظر از اینكه دیگران در بابش چه فكر میكنند، ترتیب و آدابی هم داشت. اول از همه اینكه وقت داشت. كسی از سر صبح پا نمیشد عرق بخورد مگر الكلی ها. وقت این كار ها معمولاً عصر بود و شب. دوم اینكه مشروب خوردن اكثر اوقات در اماكنی انجام میگرفت كه رفتار در هر كدام ترتیب و قاعده ای داشت، در عرق فروشی ها و در رستوران ها یا كاباره ها و بارها. هر دسته و گروهی به محلی میرفت كه با امكانات مالی و پایگاه طبقاتی و مراودات اجتماعی اش متناسب بود. سوم اینكه مشروب خوردن به ندرت به تنهایی انجام میگرفت و كاری جمعی بود. بخصوص كه این كار اصولاً در تنهایی خیلی دلچسب نیست و به عزا بیشتر شبیه است تا عروسی.

ممنوعیت مصرف الكل همهٌ این باید و نبایدها و ترتیبات اجتماعی مصرف آنرا به كلی مختل كرده است. چون دیگر این كار از نظر اجتماعی ساعت ندارد زمان خوردن آن صرفاً تابع میل یا فرصت شخصی شده. هر موقع كه خورده شود انگار ضربه ایست كه به حكومت زده شده است و قدمی است در راه براندازی و به هر صورت ضابطه ای ندارد. مكان خوردن آن جز در خانه ها نمیتواند باشد چون این كار در اماكن عمومی ممكن نیست. گرد آمدن در خانه هم كه دائم مقدور نیست، چون امكانات پذیرایی هر كس محدود است. یك گیلاس عرق و یك لیوان آبجویی كه در دسترس همه بود و خوردنش بسا اوقات ظرف نیم ساعت و یك ساعت ختم میشد در خانه به این ترتیب سریع و گاه سرپایی نمیتوان خورد. بنا بر این تمایل به خوردن مشروب در تنهایی بیشتر و بیشتر شده است. جمع میگساران از هم پاشیده ولی این الزاماً از شمار آنها كم نكرده.

ممنوعیت دولتی از طرف دیگر بر تولید و كیفیت مشروبات الكلی تأثیر نهاده است. از این داستان مشروبات مسموم كه هر از چندی تعدادی قربانی میگیرد میگذرم چون برای همه آشناست. موضوع این است كه انواع مشروب مورد دسترس مصرف كنندگان به نحو عجیبی محدود شده است. البته مشروبات خارجی توسط قاچاق چیانی كه بیشتر هم دستشان به جایی در این حكومت اراذل بند است، عرضه میگردد ولی به قیمتهای سرسام آور. این امر نوشندگان را از آشنایی با بخش عمده ای از فرهنگ جهانی نوشخواری محروم میسازد كه شاید مهمترین ضررش نباشد ولی در جای خود ضرری است. به هر حال اكثر مردم به همان مشروبات آشنا و ارزان بها قانعند و همانطور كه به راحتی از پلو و خورش دل نمیكنند در این زمینه هم به دنبال تجربیات تازه نیستند و به آسانی از عرق كشمش صرف نظر نمیكنند. مشكل اصلی در اینجاست كه مشروبات سبك به این ترتیب از بازار برچیده میشود. به این دلیل ساده كه قاچاقچی یا تولید كننده میكوشد محض كاهش خطر و دردسر تا حد امكان حجم كمتری مشروب تولید و انبار و حمل كند و نوشیدنی هایی را تهیه و جا به جا و عرضه كند كه درصد الكل بالا داشته باشد و از بابت تجاری برایش صرف كند. وقتی خطر كار و نه قیمت تمام شده شاخص اصلی قیمت گذاری بشود اندازهٌ بطری بیش از محتوا معیار تعیین قیمت میگردد و روشن است كه باید به دنبال مشروب قوی تر و قابل حمل تر رفت. مصرف كننده هم به نوبهٌ خود این معیارها را در نظر میاورد و به دنبال صرفه جویی میرود و به تناسب حجم بطری (یا هر ظرف دیگر) الكل بیشتر میطلبد. به این ترتیب هر دو طرف معامله به طرف خرید و فروش مشروب پر الكل سوق داده میشوند. مشروب سبك خوردن به این ترتیب ورمیافتد كمااینكه عملاً چنین شده. آبجویی در كار نیست و هر چه هست عرق است كه اگر هم سگی نباشد در نهایت گربه ایست.

و اما نكتهٌ سوم. مردم، لااقل آنهایی كه برای این كار زمینه یا بدان تمایلی دارند، انگیزهٌ بیشتری برای مشروب خوردن پیدا میكنند. نه به این دلیل كه ممنوع است بل از این جهت كه تفریحات دیگر هم ممنوع یا محدود است ولی این یكی با بهای نسبتاً قابل قبولی در خانه ها در دسترس است. میدانیم هر آنچه ممنوع است و مردم طالبش هستند در كوچه و خیابان ممنوع است نه در خلوت. در خانه به هر ترتیب باشد اسباب تفریح هم فراهم میشود. ولی چون هر تفریحی را هم نمیتوان در خانه انجام داد، پس آنهایی رواج میگیرد كه در خانه ممكن است. سیاست كلی حكومت اسلامی در محدود كردن تفریحات كه منع مصرف الكل یكی ازآنهاست به نوعی بین آن چیزهایی كه ممنوع كرده است امتیاز برقرار میكند. در نهایت كارهایی را كه میتوان در خانه و دور از چشم اغیار انجام داد ناممكن نمیكند و فقط برخی را به رغم باقی تشویق میكند. یعنی از آنجا كه قابلیتش در به اجرا گذاشتن قوانین یكسان نیست، بخشی را به طور غیرمستقیم از باقی آزادتر میگذارد.

سخن آخر

حكومت اسلامی به سیاق بینش فقهی ابتدایی اش از خوردن مشروب اصلاً تصوری جز «شرب خمر» ندارد. نه از فرهنگ این كار چیزی میفهمد و نه از آداب و رسومش و نه از لذتش كه اصلاً به سرخوشی محدود نیست. طبعاً به تمامی این دلایل در مقامی هم نیست كه راجع به این كار قضاوتی بكند و آزادی مردم را در این باب محدود نماید ولی همه میبینیم كه چنین كرده است و با وقاحت تمام و به نام قانون الهی هم كرده است. نكته در اینجاست كه ممنوعیت مصرف مشروبات الكلی از طرف حكومت به هیچوجه نتوانسته بساط این كار را برچیند ولی آنرا به حد تصویری تقلیل داده است كه خود حكومتیان از آن داشته اند یعنی «نوشخواری» را به حد «سر كشیدن الكل» پایین آورده كه در درجهٌ اول از دیدگاه آزادی فردی و سپس از بابت فرهنگی و بهداشتی ضرر بزرگی است. این نتیجه به هیچوجه مایهٌ تعجب نیست. منع حكومتی كه آشناترین شكل آن محدود كردن آزادی عقیده و بیان از طریق سانسور است، هیچگاه غیر از این نتیجه ای نمیدهد. از عهدهٌ ریشه كن كردن چیزی برنمیاید ولی سطح آنرا پایین میاورد. از ظرافتش و از غنایش و از تنوعش میكاهد و در حقیقت به همان پایه ي تنزلش میدهد كه خود میبیند. قدرت اصلی دولت در اینجا هویدا میشود. در اینكه شكل بسیاری چیزها را تغییر میدهد. نه به آن صورتی كه خود میخواهد بل به آن صورتی كه خود میبیند.

تاریخ نگارش اکتبر 2007