فشار دوجانبه- حسن بهگر
جمهوری اسلامی در اثر سیاست های استبدادی و ارتجاعی، از یک طرف به تدریج حمایت مردمی را از دست داده و از جانب دیگر از سیاست صدور انقلاب و ضدیت با هویت ملی و عدم مشارکت مردم در سرنوشت خود دست برنداشته است. امید به موشک های کروز و پهبادها می تواند دشمنان را تا مدتی به احتیاط وادار کند ولی شکم مردم را سیر نمی کند. یک تظاهرات اعتراض به افزایش بهای بنزین تناسبی ندارد با بیش از یکهزارکشته و ده هزار زندانی و هزاران زخمی.
این کشتار بیش از همه نشان دهنده هراس رژیم است. هراس از دشمن خارجی و شورش داخلی رژیم را وادار به حرکات دیوانه وار کرده است.
همه چیز حاکی از این است که آمریکا می داند جمهوری اسلامی در چه تله ای افتاده و آرام آرام هر روز فشار را بیشتر می کند تا حریف به قدری ناتوان شود که بایک ضربه ی نهایی از درون بپاشد ولی رژیم هنوز به حرکات نمایشی فعال کردن سانتریفوژها مبادرت می ورزد که هیچ عاقبتی ندارد.
جمهوری اسلامی پس از پرداخت خسارت های کلان از کیسه ی ملت ایران بابت عملیات تروریستی در جهان خیلی دیر به فکر بهبود روابط خارجی افتاد. هنگامی که پشتیبانی مردم را از دست داده بود. قدرت هر رژیمی به پشتیبانی ملتش است. شکست برجام را فقط در بدقولی ترامپ نباید دید بلکه جلوتر از آن در دوران ریاست جمهوری اوباما جستجو کرد، زمانی که مردم فریاد جمهوری ایرانی را در خیابان ها سردادند، اوباما از وعده هایش عقب نشست.
شاید برای هیئت حاکمه مشکل باشد که باور کند جمهوری اسلامی مشروعیت حکومتی، دینی و انقلابی هر سه را از دست داده است، اما قتل عام وحشیانه آبان ماه نشان می دهد که حقیقت را بناچار پذیرفته است.
رژیم از حقانیت خواست مردم به جان آمده از گرانی و فقر را نمی تواند ببیند و فقط دخالت آمریکا در این شورش ها را عمده می کند.
یک بررسی کوتاه از موقعیت جمهوری اسلامی نشان میدهد که رژیم در داخل بسیار شکننده و ضعیف است و اتکایش به موفقیت هایی است که در کشورهای دیگر توسط گروه های نیابتی کسب کرده است. دست برقضا اکنون سرنوشت ایران به همین گروه های نیابتی نیز گره خورده زیرا قطع دست ایران از این کشورها برای آمریکا الزامی است و یک هدف استراتژیک است.
آمریکا نمی تواند از تأمین و حفاظت نفت و گاز در این منطقه چشم پوشی کند یا آن را به روسیه و چین واگذارد، به همین سبب از ظهور یک کشور با شعار آمریکاستیز با تسلط نظامی بر منطقه ای که در همه ی جوانب آن را پایگاه گذاشته است، جلوگیری خواهد کرد. زیرا از جانب دیگر محافظت از وجود اسرائیل و پاسداری از عربستان سعودی، کویت و سایر متحدین خلیج فارس نیز برای آمریکا و بطورکلی غرب حیاتی است .
از قرن 18 به بعد که پایان اقتدار پادشاهان و خلافت ها در خاورمیانه است غرب هرگز اجازه نداده است که کشوری با اقتدار درمنطقه ظهور کند. سقوط خلافت عثمانی درجنگ اول جهانی آخرین خلافت مقتدر بود و ظهور خلافت شیعه ی خمینی سرنوشت بهتری نخواهد داشت.
بین تظاهرات عراق و لبنان که توسط رسانه های غربی بهارعربی دوم لقب گرفته یک وجه اشتراک هست و آن دشمنی با دخالت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی چشم بر اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در ایران بسته و دولتمدارنش در چپاول و غارت کشور به رقابت پرداخته اند و عوض رسیدن به مردم، به ضدیت با اسراییل و آمریکا می پردازند.
ضد اسرائیل بودن ، مانند ضد آمریکایی بودن، یکی از پایه های سیاست خارجی ایران است و بخش بزرگی از سخنان روزمره ی حاکمان و امامان نماز جمعه با دفاع از فلسطینی ها همراه است. اسرائیل این سخنان را چنین تعبیر می کند که ملایان خواستار نابودی اش هستند، به ویژه اگر روزی دارای سلاح هسته ای بشوند.
جمهوری اسلامی با گشایش جاده ی مرزی میان عراق و سوریه در حقیقت مرز عراق و سوریه را برداشته است و قادر به انتقال نیروهای خود نه تنها در عراق و سوریه بلکه در در لبنان و افغانستان نیز هست. به همین سبب حل مشکل سوریه ازنگاه اسراییل و آمریکا در اولویت قرار دارد. اسراییل جمهوری اسلامی را در همسایگی خود در خاک سوریه نمی تواند بپذیرد. سوریه ای که ایران میلیاردها دلار به آن کمک کرده است و البته ماندن ملاها بدون روسیه در آنجا هم زیر سؤال قرار دارد.
به باور من روسیه به ایران به عنوان یک متحد استراتژیک نگاه نمی کند وگرنه می توانست قطعنامه سازمان ملل را درمورد تحریم ایران وتو کند، چین نیز همینطور. شاهدیم که چین نیز برماندن ایران در برجام اصرار دارد.
خلاصه اینکه جمهوری اسلامی در درجه ی نخست پشتیبانی ملت ایران را ندارد و با کشتارهای سال های اخیر و فقر وگرسنگی مردم و فساد و اختلاس و چپاول کشور توسط دولتمداران خود اعتماد مردم را از خود به کلی سلب کرده است. متحد خارجی قوی مورد اعتماد نیز ندارد. شکاف در میان هیئت حاکمه مشخص است و هر روز بیشتر می شود ولی هنوز خامنه ای تصور می کند براوضاع مسلط است و می تواند بدون هیچ تغییری در خط مشی خود از این بحران نیز بگذرد .
اشتباه محاسبه خامنه ای نه تنها سقوط جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت ، خطر اینکه تمامیت ارضی ایران را هم به مخاطره بیندازد زیاد است و تنها دستاورد انقلاب 57 که استقلال ایران بود نیز ممکن است از بین برود و حکومتی دست نشانده و مستبد جانشین شود و چرخه ی استبداد ادامه یابد.
آدینه ، ۱۵ آذر ۱۳۹۸
2019-12-06
این مقاله برای سایت (iranliberal.com) نوشته شده و نقل آن با ذکر مأخذ آزاد است