راه حل مشکلات افغانستان لائیسیته است- پیام ایرانی
تصمیم دولت آمریکا برای خروج تمامی نیروهای نظامی خود از افغانستان تا اواخر تابستان سال جاری، نه فقط برای دولت و ملت افغانستان بلکه باید برای همهٔ آنهایی که به دخالت خارجی در کشور خود دل بستهاند و در کمال ساده لوحی و احیاناً نادرستی، آن را برای پایان دادن به استبداد داخلی و برقراری دمکراسی تجویز میکنند، قابل توجه و عبرتآموز باشد.
دولت آمریکا که در دههٔ هشتاد میلادی به منظور مقابله با ارتش سرخ شوروی که افغانستان را تحت اشغال خود درآورده بود، به حمایت و پشتیبانی همه جانبه از گروههای مسلح اسلامگرا نظیر طالبان و حزب اسلامی(حکمتیار) و… کمر همت بسته و مسیر قدرتگیری آنان در این سرزمین را هموار نموده بود، با وقوع حملات یازده سپتامبر توسط القاعده، به دستاویز انهدام این گروه تروریستی دست آموز عربستان سعودی و برانداختن عمارت اسلامی طالبان، به افغانستان لشگر کشید و گرچه به هدف کوتاه مدت خود که شکست این گروه و سرنگونی طالبان بود نائل آمد اما برخلاف وعدههای پوچ دول متجاوز، اِشغال نظامی این کشور نه تنها به ایجاد دمکراسی در آنجا راه نبُرد بلکه به هرجومرج و ناامنی گسترده، رشد بیش از پیش بنیادگرایی و تروریسم، کشتار فجیع غیرنظامیان و آوارگی بخش بزرگی از جمعیت افغانستان منجر شد.
دولت افغانستان که مانند رژیمهای حاکم بر دو همسایه خود یعنی ایران و پاکستان، پیشوند نامبارک «جمهوری اسلامی» را نیز یدک میکشد، در تمام بیست سال گذشته که تحت اشغال و سیطرهٔ بیگانگان قرار داشته حتی نتوانسته است بر مشکل امنیتی بزرگی که طالبان برای موجودیت این کشور بوجود آورده چیره شود. به جز فساد و ناکارآمدی دولت، مداخلات بیگانگان بویژه دولتهای عربی منطقه مانند عربستان و قطر در قدرتگیری مجدد طالبان در سالهای اخیر نقش بسزایی داشته است. ضمن اینکه به هیچ روی نباید از سیاست آمریکا در این زمینه که دست طالبان و داعش را در افغانستان کاملاً باز نهاده تا از این طریق ایران را در مرزهای شرقی خود تحت فشار و تهدید امنیتی قرار دهد، غافل شد. فراموش نباید کرد که تمامی گروههای تروریستی سنی مذهب منطقه از القاعده گرفته تا داعش و همین طالبان که با پول و امکانات اعراب تغذیه میشوند، هر کدام در برههای خاص مورد حمایت دستگاههای امنیتی ایالات متحده نیز بودهاند و از آنان برای پیشبرد سیاست آمریکا در خاورمیانه استفادهٔ گسترده به عمل آمده است. البته اینکه این جانوران بعدها دست اربابان خویش را نیز گزیدهاند بحث دیگری است و در اصل موضوع که سهم و نقش دول عربی، آمریکا و غرب در میدان دادن به آنهاست تفاوتی ایجاد نمیکند.
امروز نیز که آمریکا و شرکای نظامی آن قصد خروج نیروهای خود از افغانستان را دارند، این کشور که به واسطهٔ اشغال طولانی مدت توسط قوای خارجی، از نظر وحدت ملی به شدت آسیب دیده و محل تاخت و تاز گروههای مسلح اسلامگرا و در رأس آنها طالبان قرار گرفته است، در آستانهٔ سقوط به پرتگاه یک جنگ داخلی تمام عیار و خانمانسوز دیگر قرار دارد. امری که در صورت وقوع و شکست دولت مرکزی در آن، میتواند حتی منجر به فروپاشی و تجزیهٔ افغانستان به واحدهای کوچکتر قومی-مذهبی و در نهایت بروز فاجعهٔ اضمحلال این کشور و حذف آن از جغرافیای سیاسی منطقه شود. در چنین شرایط خطیری که افغانستان در آن به سر میبرد، صلح با طالبان که در حکم تسلیم مملکت به این گروه، چشمپوشی از دستاوردهای مدنی موجود و نیز سر نهادن به احکام قرون وسطایی آنان است، نمیتواند راه حل معقول و منطقی بحرانهای پیش روی این کشور باشد. نیروهای خارجی هم که تمام آتشها از گور آنان برمیخیزد در کمال بی مسئولیتی قرار است بدون توجه به شرایط بحرانی این کشور بزودی خاک افغانستان را ترک کنند. پس چه باید کرد؟ باید در مقابل طالبان و دیگر گروههای اسلامگرا که خواهان بازگشت افغانستان به دوران سیاه و هولناک حکومت مذهبی هستند، با تمام وجود ایستاد و تا پای جان مقاومت نمود. اما چگونه؟ پاسخ موجز و روشن است؛ با رفتن به راه لائیسیته یعنی برقراری جدایی کامل میان سیاست و مذهب.
در این راستا باید با قطع امید از دولتهای خارجی، با ملت افغانستان تجدید پیمان نمود و با ترمیم و بازسازی وحدت و همبستگی ملی از آنان که صاحبان مملکت هستند طلب یاری و فداکاری نمود. زیرا تنها با حمایت و پشتیبانی ملت است که دولت و ارتش این کشور قادر خواهد بود در مقابل درازدستی مذهب که طالبان نمایندهٔ کنونی آن در افغانستان است ایستادگی نموده و در نهایت بر آن پیروز گردد. روشن است که در این میان مطلقاً نمیبایست به طالبان امتیازی ارزانی نمود که قابل بازستاندن نباشد. همچنین به هیچ عنوان نباید طالبان را به عنوان یک حزب سیاسی به رسمیت شناخت و در قدرت سهیم نمود. زیرا تأسیس حزب مذهبی در دولت لائیک ممنوع است. در عوض باید خواستار خلع سلاح کامل و فوری این گروه شد و برای آن ضربالاجل نیز تعیین نمود و چنانچه مقاومت نمودند با آنان وارد نبرد شد و جداً مراقب بود تا اگر دامنهٔ جنگ داخلی هم بالا گرفت در نهایت با پیروزی دولت و شکست طالبان ختم گردد تا به فروپاشی و تجزیهٔ افغانستان منجر نشود. پس از پایان جنگ نیز باید رهبران و اعضای گروه مزبور را به دلیل جنایتهای پرشماری که علیه مردم این کشور مرتکب گشته و اقدام به ترور و شورش مسلحانه علیه دولت قانونی آن، مورد پیگرد قضایی و محاکمه قرار داد تا متناسب با جرائم ارتکابی مجازات گردند.
این راه درست، منطقی و شرافتمندانه ای است که در مقابل دو انتخاب غلط دیگر یعنی ماندن زیر یوغ قوای اشغالگر خارجی و یا پذیرش خفّت تسلیم مقابل وحشت آفرینی طالبان، پیش پای دولت و ملت افغانستان است. دستیابی به دمکراسی لائیک در یک افغانستان آزاد، مستقل و آباد هدف بزرگی است که همزبانان دردمند ما شایستگی و لیاقت برخورداری از آن را دارند و باید برای رسیدن به آن با تمام توان به پا خیزند و خواستار برقراریش در میهن خویش شوند. حتی اگر به بهای جانشان تمام شود، مانند قهرمان ملی مبارزین افغان، شیر پنجشیر، احمد شاه مسعود فقید که جان در ره وطنخواهی نهاد.
۱ اردیبهشت ۱۴۰۰