جبهه ملی در اغماء ـ حسن بهگر
جبهه ملی وارث اعتباری است که از نهضت ملی
به یادگار مانده است. در انقلاب ۵۷، شاپور
بختیار با شعور و شجاعت بی نظیری که داشت در مقابل تهاجم خمینی ایستاد و از میراث
مصدق جانانه دفاع کرد، ولی متأسفانه دیگر شخصیت های جبهه ملی خیلی دیر متوجه شدند
که دفاع از حقوق ملت با پشتیبانی از امام امت سازگاری ندارد. در نهایت، مخالفت
جبهه ملی با لایحه قصاص به سرکوبی اش انجامید، ولی نامش از اذهان زدوده نشد، سایه
ی مصدق چتر حمایتی بر سر این گروه افکنده بود که یاورش گردید. همراهان جبهه ی ملی
با قبول خطرات و دادن اعلامیه تا به امروز به دوام آن یاری رسانده اند، گرچه در
حقیقت از فعالیت سیاسی محروم بوده اند و امکان کوچکترین گردهمایی را
نداشته اند، چه رسد به ابراز مخالفت.
سیاست وزارت اطلاعات در سال های اخیر
جلوگیری از تجمعات و گردهمایی و هرگونه فعالیت جبهه ملی بوده است و این فشارها
ادامه خواهد یافت تا زمانی که به قول خود اطلاعات چی ها، جبهه ی ملی را
با « پیرمرگی » از بین ببرند. حجاریان از بانیان
واواک و نظریه پرداز اصلاح طلبان، خود صریحاً اعتراف کرده است که چنین
برنامه ای در کار است که البته همین نشان می دهد خود او چه اندازه متوهم است.
ترتیب کار وزارت اطلاعات که هیچ هم تازگی
ندارد و سابقه اش را می توان از زمان شاه گرفت، این است که جبهه ی ملی را با
مهار کردن شخصیت های کارآمد و کوشش در جلو انداختن و به رهبری رساندن اشخاص
ناتوان و بی اراده و میان مایه و در صورت امکان تأثیر پذیر از
تمایلات دستگاه های امنیتی، در حالت اغمأ نگاه دارد. آنها به خوبی می دانند
که اگر فرضاً جبهه ی ملی را به کلی تعطیل کنند و حتا رهبران موجودش را دستگیر
کنند و از صحنه بیرون برانند، دیر یا زود، نیروهای جوان و پویایی که به راه مصدق
اعتقاد دارند، وارد میدان خواهند شد و دستگاهی قوی بر پا خواهند کرد که اسباب زحمت
خواهد شد. اما وقتی جبهه ی ملی در اغمأ بماند، یعنی هم هست و هم نیست، هست، پس کسی
به فکر راه انداختن سازمان جدیدی نمی افتد و نیست چون کاری از آن برنمی آید.
مشکل دیگر این وضعیت تأثیرش بر نیروهای ملی
خارج از کشور است. سازمان هایی که به نوعی خود را منتسب به جبهه ی ملی می دانند،
ناچار می شوند در خارج به نحوی رفتار کنند که احیاناً فعالان جبهه ی ملی که
کار شاخصی هم از آنها برنمی آید، در داخل دچار گرفتاری نشوند. با این سیاست وزارت
اطلاعات، جبهه ی ملی هم در داخل و هم در خارج محدود می شود. شاهدیم که جماعت به
جای موضعگیری های حیاتی در این موقعیت خطیر که ملت از هر سو در تهدید است، به
تجلیل از فلان فیلمساز یا فلان استاد ریاضی می پردازند. گویی جبهه ی ملی وزارت
فرهنگ و هنر است یا دانشکده ی ریاضیات! وقتی سازمانی سیاسی این طور رفتار می کند،
از مردمی که به حال خود رها شده اند، چه توقعی می توان داشت؟ آیا این است
روشنگری و رهبری؟ نگاهی بکنید ببینید در تمامی دوران نهضت ملی، کار مصدق و جبهه ی
ملی دادن این نوع اعلامیه ها بود یا مبارزه با دشمنان داخلی و خارجی. آن
دیروزش و این امروزش!
پرسش اینست که ادامه ی این وضعیت منافع که
را تأمین می کند؟ مردم را؟ جبهه ی ملی را؟ یا حکومت را؟ تا کی می توان با این
رفتار اعتماد مردم را که گرانبهاترین گنجینه است، حفظ کرد؟ در این سال ها بسیاری
جوان ها به جبهه ملی روی آورده اند و به سرعت نومید و پراکنده شده اند و طعمه
ی گروه های سیاسی حاضر و آماده ی پیرا حکومتی گردیده اند، بخصوص ملی مذهبی ها
که از بدو تأسیس، انگل جبهه ی ملی بوده اند و امروز می خواهند
مردار خوارش باشند. ادامه ی این
روند فقط و فقط به صلاح وزارت اطلاعات است. این نام باقی بماند بدون اینکه بتواند
عملی انجام بدهد و با بی عملی آبروی خود را ببرد.
پس از درگذشت ادیب برومند صحبت از انتخاب
رهبر جدید است و نام سه نفر بر سر زبان هاست: آقایان هرمیداس باوند، حسین شاه
حسینی و حسین موسویان.
آقای باوند تا آنجا که می دانیم در وزارت
خارجه اشتغال دارد و مشاور آقای ظریف نیز هست و به این ترتیب نشان از دو کس دارد.
آقای شاه حسینی از روزهای نخستین جمهوری اسلامی با نظام همکاری نزدیک داشته است و
در زمین حکومت توپ بازی می کرده. موسویان را هم فقط می گویند «آدم خوبی» است و از
توانایی اش بی اطلاعیم ولی میدانیم که همواره مورد تهدید قرار گرفته است.
سیاست «تب بدون مرگ» جمهوری اسلامی به این
ترتیب وارد مرحله ی جدیدی خواهد شد، با چهره های جدید.
جبهه ی ملی، در شرایط خطیر فعلی که عمر
نظام اسلامی به چهل سال می رسد، در مرحله ی بسیار مهمی از حیات خود قرار گرفته است.
سؤالی که پیش روی مصدقی ها قرار گرفته این است که آیا دوام جبهه ی ملی به شکل
فعلی، کمکی به مبارزه می کند یا نه و اگر می کند چیست آن کمک. اگر رهبران فعلی
جبهه، به جای قبول ادامه ی حیات بی افتخار زیر حکم نظام اسلامی، واقع بینانه
امکانات عمل خود را بسنجند و تصمیمی اساسی بگیرند، کار بزرگی کرده اند. با
این کار هم مردم را که مخاطبان اصلی آنها هستند از واقع امر و مشکلات لاینحل خود
مطلع کرده اند و هم خود را از تحقیر حکومت رهانده اند و هم آنهایی را که
از خارج نگران حالشان هستند قدری آسوده نموده اند.
7 اوت 2017